به گزارش آسیانیوز ایران ؛ تصویب اجباری شدن پیشدبستانی از سن پنجسالگی و تغییر ساختار آموزشی کشور از الگوی «۳-۳-۶» به «۳-۳-۵-۱»، یکی از مهمترین تحولات نظام آموزشی ایران در سالهای اخیر به شمار میرود. این تغییر بهطور مستقیم بر عدالت آموزشی، کیفیت یادگیری، رشد شناختی و اجتماعی کودکان، و همچنین بر ساختار نهادی آموزشوپرورش اثرگذار است. مقاله حاضر، با رویکرد تحلیلی و تطبیقی، پیامدهای مثبت و چالشهای این تصمیم را بررسی کرده و نشان میدهد که موفقیت آن نیازمند توجه جدی به زیرساختها، تربیت نیروی انسانی متخصص و همراهی خانوادهها و جامعه است.
مقدمه
آموزش و پرورش، یکی از ارکان اصلی توسعه پایدار هر کشور محسوب میشود و کیفیت آن ارتباط مستقیمی با پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد. در سالهای اخیر، سیاستگذاران آموزشی ایران در پی بازنگری ساختار سنتی آموزش عمومی بودهاند تا آن را با استانداردهای جهانی و نیازهای بومی هماهنگ سازند. در همین راستا، کمیسیون آموزش مجلس، تصویب اجباری شدن پیشدبستانی از سن پنجسالگی را اعلام کرده است. این تغییر، به معنای ورود رسمی کودکان به فرآیند آموزش از سنین پایینتر و کوتاه شدن دوره ابتدایی به پنج سال است. بدینترتیب، مسیر آموزشی کشور از الگوی «سه سال اول ابتدایی + سه سال دوم ابتدایی + شش سال متوسطه» (۳-۳-۶) به الگوی «سه سال اول ابتدایی + سه سال دوم ابتدایی + پنج سال ابتدایی + یک سال پیشدبستانی» (۳-۳-۵-۱) تغییر خواهد کرد.
اهمیت آغاز آموزش رسمی از سن پنجسالگی
روانشناسان رشد بر این باورند که دوره کودکی بهویژه بین ۴ تا ۶ سالگی، از حساسترین مراحل تکامل مغز و یادگیری است. در این بازه، کودک توانایی فوقالعادهای در جذب مفاهیم زبانی، اجتماعی و شناختی دارد. بسیاری از کشورها با درک این ویژگی، آموزش رسمی یا نیمهرسمی را از چهار یا پنج سالگی آغاز کردهاند.
ورود رسمی به آموزش در پنجسالگی در ایران میتواند سه هدف کلیدی را دنبال کند:
۱. پیشگیری از نابرابری آموزشی در سنین آغازین؛
۲. ارتقای کیفیت یادگیری پایه در سالهای ابتدایی؛
۳. کاهش افت تحصیلی و مردودی در دوره ابتدایی.
پیامدهای مثبت سیاست جدید
۱. ارتقای عدالت آموزشی
پیش از این، دوره پیشدبستانی بهصورت اختیاری برگزار میشد و تنها خانوادههایی که توان مالی داشتند، فرزندانشان را در این دوره ثبتنام میکردند. این امر منجر به شکاف آموزشی میان کودکان طبقات مختلف اجتماعی میشد. اجباری شدن این دوره، فرصتی برای همگانیسازی آموزش و کاهش فاصله طبقاتی در سطح سواد و مهارتهای اولیه فراهم میکند.
۲. تقویت مهارتهای پایهای کودکان
آموزش پیشدبستانی محدود به یادگیری حروف و اعداد نیست، بلکه شامل پرورش مهارتهای ارتباطی، اجتماعی، خودکنترلی، خلاقیت و بازیهای آموزشی است. این مهارتها زیربنای یادگیری مؤثر در دوره ابتدایی را تشکیل میدهند و به کودکان کمک میکنند با اعتمادبهنفس بیشتری وارد فضای مدرسه شوند.
۳. همسویی با استانداردهای بینالمللی
طبق گزارش یونسکو، بیش از ۷۰ درصد کشورهای جهان، آموزش رسمی را پیش از ششسالگی آغاز میکنند. همراستاسازی نظام آموزشی ایران با این استانداردها، علاوه بر ارتقای کیفیت، امکان مقایسهپذیری بیشتر با نظامهای آموزشی پیشرفته را فراهم میسازد.
۴. افزایش مشارکت اجتماعی خانوادهها
پیشدبستانی، حلقه اتصال خانواده و مدرسه است. والدین در این دوره بیش از هر زمان دیگری درگیر فرآیند یادگیری کودک میشوند و میتوانند مهارتهای فرزندپروری خود را بهبود بخشند.
چالشها و تهدیدهای اجرای سیاست
۱. محدودیت زیرساختها
اجرای این سیاست به معنای ورود یک جمعیت جدید (کودکان پنجساله) به سیستم رسمی آموزش است. این امر نیازمند افزایش فضاهای آموزشی، کلاسهای استاندارد و مراکز پیشدبستانی در سراسر کشور است. در شرایطی که بسیاری از مدارس فعلی با کمبود امکانات روبهرو هستند، اجرای بدون برنامهریزی میتواند به تراکم کلاسها و افت کیفیت منجر شود.
۲. کمبود نیروی انسانی متخصص
آموزش در سنین پایین نیازمند مربیان متخصص در حوزه کودک، روانشناسی رشد و روشهای بازیمحور است. استفاده از معلمان سنتی دوره ابتدایی، بدون آموزش تخصصی، میتواند کارایی این دوره را کاهش دهد.
۳. نابرابری جغرافیایی
تجربه نشان داده است که مناطق محروم و روستایی بیش از سایر نقاط در معرض کمبود امکانات آموزشی هستند. برای تحقق عدالت آموزشی واقعی، سیاستگذاران باید اولویت خود را بر تجهیز و گسترش مراکز پیشدبستانی در این مناطق قرار دهند.
۴. ملاحظات فرهنگی و اجتماعی
برخی خانوادهها ممکن است نسبت به ورود فرزندشان به آموزش رسمی در سن پنجسالگی تردید داشته باشند و آن را دخالت در فرآیند رشد طبیعی کودک بدانند. اقناع فرهنگی و اطلاعرسانی علمی میتواند این نگرانیها را کاهش دهد.
مقایسه تطبیقی با سایر کشورها
- فنلاند: آموزش رسمی از هفتسالگی آغاز میشود اما یک سال پیشدبستانی اجباری در ششسالگی وجود دارد.
- فرانسه و بریتانیا: کودکان از چهار یا پنجسالگی وارد آموزش رسمی میشوند.
- ایالات متحده: آموزش پیشدبستانی اجباری نیست، اما تقریباً همه ایالتها برنامههای حمایتی برای حضور کودکان در مهد و پیشدبستانی دارند.
بر این اساس، تصمیم ایران به همسویی با کشورهای اروپایی نزدیکتر است تا مدل اسکاندیناوی.
بحث و تحلیل
این تغییر ساختاری را میتوان از دو منظر تحلیل کرد:
۱.منظر توسعهای: آغاز آموزش رسمی زودهنگام میتواند سرمایه انسانی کشور را در بلندمدت تقویت کند و از افت تحصیلی در پایههای ابتدایی بکاهد.
۲.منظر اجرایی: چنانچه منابع مالی و نیروی انسانی کافی تأمین نشود، این سیاست ممکن است بهجای ارتقای کیفیت، به افت بیشتر منجر شود. بنابراین، اجرای مرحلهای، نظارت مستمر و ارزیابی دقیق ضروری است.
نتیجهگیری
تصویب آموزش رسمی از پنجسالگی و اجباری شدن پیشدبستانی را باید گامی مثبت در مسیر تحول آموزشی ایران دانست. این سیاست میتواند زمینهساز عدالت آموزشی، ارتقای کیفیت یادگیری و همسویی با استانداردهای جهانی باشد. بااینحال، موفقیت آن در گرو سرمایهگذاری هدفمند در زیرساختها، تربیت مربیان متخصص، حمایت خانوادهها و توجه ویژه به مناطق محروم است.
در نهایت، این تصمیم نه صرفاً یک تغییر در ساختار دورههای تحصیلی، بلکه نقطه آغاز تحولی بنیادین در نگاه به آموزش و پرورش کودکان است؛ تحولی که اگر با تدبیر و برنامهریزی همراه شود، میتواند آیندهای روشنتر برای نسلهای بعدی رقم بزند.