آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
غرش موتورها ناگهان به سکونی مرگبار تبدیل شد. گرد و خاک پیست آزادی تهران نشست که تصویری هولناک نمایان شد: موتورسوار جوان و قهرمان، بیحرکت بر زمین. النا معدنیپور، نامی که تا دیروز نماد سرعت و هیجان بود، اکنون در لیست بیماران بخش مراقبتهای ویژه ثبت شده است. او در اوج جوانی و افتخارآفرینی، درگیر نبردی سخت برای بازگشت به زندگی است. اما این داستان، تنها یک حادثه ورزشی تلخ نیست. این حلقه دوم از زنجیرهای است که شش ماه پیش با مرگ حمیدرضا درجاتی، عکاس پرتلاش ورزشی، آغاز شد. او که برای ثبت لحظهای هیجانانگیز به پیست رفته بود، قربانی یک برخورد مرگبار شد.
آنچه این دو فاجعه را به هم پیوند میزند، نقشهای مدیریتی است که در مرکز هر دو قرار دارد. کوروش صبوریان، مدیرکل وقت فدراسیون در حادثه اول و اکنون دبیر فدراسیون در حادثه دوم. پس از این رویداد تکاندهنده، واکنش وزیر ورزش سریع بود: دستور توقف تمامی مسابقات در پیستهای موتورسواری و اتومبیلرانی تا زمان استانداردسازی. این دستور، امیدی برای تغییر ایجاد کرد. اما این امید به سرعت با گزارشهای میدانی خدشهدار شد. مدیر ورزشگاه آزادی اعلام کرد که پیستها تعطیل نشدهاند. این تناقض، پرسشهای بزرگتری را درباره جدیت برخورد با این بحران مطرح میکند.
آیا دستور وزیر تنها یک اعلامیه نمادین بوده است؟ یا ساختار مدیریتی و اجرایی آنقدر ناکارآمد است که حتی یک دستور فوری را نیز نمیتواند عملی کند؟ اکنون جامعه ورزش در انتظار پاسخی روشن است. انتظار برای نجات جان ورزشکاران و جلوگیری از تکرار چنین فجایعی. اینجا دیگر بحث بر سر قهرمانی نیست، بحث بر سر جان انسانهاست.
دستور وزیر ورزش برای پیگیری سانحه در پیست موتورسواری
«النا معدنیپور» موتورسوار کراس روز گذشته حین تمرین در پیست موتورسواری آزادی و در شرایطی که از کلاه کاسکت استفاده میکرد، دچار سانحه شد. در پی این سانحه که پدر این موتورسوار نیز در محل پیست موتورسواری آزادی حضور داشته، وزیر ورزش به اسبقیان، معاون خود دستور رسیدگی به این ماجرا را داد. بر اساس اعلام تیم پزشکی وضعیت هوشیاری معدنیپور پیشرفت داشته و پزشکان امیدوارند طی روزهای آینده به هوشیاری بهتری برسد.
تحلیل فنی ایمنی پیستها و استانداردهای فرسوده
پیست آزادی تهران، میزبان این حادثه تلخ، سالهاست که به عنوان یکی از اصلیترین پیستهای کشور شناخته میشود. اما پرسش اصلی اینجاست که استانداردهای ایمنی این پیست و دیگر پیستهای کشور، تا چه اندازه با استانداردهای روز جهانی همخوانی دارد؟ معمولاً پیستهای مدرن موتورکراس مجهز به سیستمهای ایمنی پیشرفته مانند مناطق فرار (Run-Off Areas) وسیع، محافظهای مناسب در کنار مسیر، و سطحی استاندارد و فشرده هستند. عدم رعایت این اصول اولیه، احتمال بروز حوادث شدید را به طور تصاعدی افزایش میدهد. با نگاهی به تاریخچه حوادث در این پیستها، میتوان به الگویی تکراری از کمتوجهی به بازسازی و نوسازی زیرساختها پی برد. به نظر میرسد فرسودگی تجهیزات و عدم بهروزرسانی طراحی پیستها، بمبهای ساعتی هستند که دیر یا زود منفجر خواهند شد.
مدیریت بحران و شفافیت اطلاعاتی پس از حادثه
پس از هر حادثه بزرگ، نحوه مدیریت بحران و ارائه اطلاعات شفاف، اولین آزمون برای مسئولان است. در مورد حادثه معدنیپور، سرعت انتشار اخبار و جزئیات ارائهشده چگونه بود؟ تجربه نشان داده که پنهانکاری یا ارائه اطلاعات ضدونقیض در ساعات اولیه حادثه، تنها بر آشفتگی فضای روانی جامعه ورزش میافزاید. خانواده ورزشکار، هواداران و رسانهها حق دارند از جزئیات دقیق علت حادثه و اقدامات انجامشده مطلع باشند. متأسفانه در فرهنگ مدیریتی برخی نهادهای ورزشی کشور، رویکرد "پنهانسازی" به "شفافیت" ترجیح داده میشود. این امر نه تنها اعتماد عمومی را از بین میبرد، بلکه امکان درسگیری و جلوگیری از تکرار حوادث مشابه را نیز سلب میکند.
مسئولیتپذیری مدیریتی و پرسشهای بیپاسخ
همزمانی دو حادثه بزرگ در یک بازه زمانی کوتاه زیر سایه یک مدیریت واحد، پرسشهای بنیادینی را درباره مسئولیتپذیری مدیران مطرح میسازد. آیا این حوادث صرفاً تصادفی و غیرقابل پیشبینی بودهاند؟ در مدیریت مدرن، یکی از اصلیترین وظایف مدیران، ایجاد بستری امن برای نیروهای تحت مدیریت است. وقتی در یک بازه کوتاه، دو حادثه مرگبار رخ میدهد، طبیعی است که تمام نگاهها به سمت سیاستها، دستورالعملها و اولویتهای مدیریتی معطوف شود. انتظار میرفت پس از حادثه اول، یک بازنگری اساسی در پروتکلهای ایمنی و یک عذرخواهی عمومی از سوی مدیریت ارشد فدراسیون صورت گیرد. اما به نظر میرسد غیاب این مسئولیتپذیری، زمینه را برای تکرار فاجعه فراهم کرده است.
تضاد بین دستور و اجرا؛ شکاف بزرگ مدیریت ورزشی
دستور فوری وزیر ورزش برای توقف مسابقات، نقطه روشنی در این ماجرای تاریک بود. اما اعلامیه مدیر ورزشگاه آزادی مبنی بر تعطیل نبودن پیستها، نشان از یک شکاف بزرگ مدیریتی دارد. این تناقض آشکار، یکی از بیماریهای مزمن مدیریت ورزش کشور است: عدم هماهنگی و یکپارچگی بین نهادهای تصمیمگیر و مراکز اجرایی. دستوری از بالا صادر میشود، اما در سطح اجرا با موانع متعدد یا بیتوجهی روبهرو میگردد. این وضعیت خطرناکتر از آن است که تصور میشود. زیرا نشان میدهد حتی اگر ارادهای برای تغییر نیز وجود داشته باشد، ساختار ناکارآمد و موازیکاریها، مانع عملی شدن آن میشود. این یعنی ادامه احتمالی حوادثی از این دست.
آینده ورزشهای پرخطر و ضرورت تحول اساسی
این دو حادثه تلخ، آینده ورزشهای پرخطری مانند موتورسواری و اتومبیلرانی را در ایران با چالشی جدی روبهرو ساخته است. آیا خانوادهها دیگر حاضر خواهند بود فرزندان خود را به سمت این ورزشها سوق دهند؟ ورزشهای پرخطر ذاتاً با ریسک همراه هستند، اما این ریسک باید مدیریتشده و در چارچوب استانداردهای دقیق باشد. وقتی اطمینان از رعایت این استانداردها از بین برود، اساس حضور و رشد این ورزشها در کشور با تهدید مواجه میشود. راه نجات، تنها در یک تحول اساسی و همهجانبه است. از بازنگری کامل در قوانین و استانداردهای فنی گرفته تا تغییر نگرش مدیریتی و پاسخگو کردن مدیران. بدون این تحول، باید شاهد تکرار این چرخه غمانگیز باشیم.