آسیانیوز ایران؛ سرویس اقتصادی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - شماره تورم آبان ماه از مرز ۵۰ درصد عبور کرد، اما این عدد تنها یک نشانه کمی نیست. این رقم در واقع نماد بحران عمیق ساختاری است که اقتصاد ایران را فرا گرفته است. کارشناسان اقتصادی هشدار میدهند که اقتصاد ایران در یک بزنگاه تاریخی قرار دارد. مسیر کنونی میتواند آینده چند نسل را تحت تأثیر قرار دهد و جهتگیری دهههای آینده کشور را تعیین کند. ریشه بحرانهای کنونی به محدودیت واردات کالاهای تکنولوژیمحور بازمیگردد. وقتی واردات فناوری متوقف شود، موتور توسعه و نوآوری از کار میافتد.
ایران در بزنگاه یک تغییر تاریخی
عبور تورم آبانماه از مرز ۵۰ درصد، تنها یک عدد خشک و تکراری نبود؛ صدای بلند یک هشدار بود. ما سالهاست با نوسان شاخصها زندگی میکنیم، اما کمتر توجه کردهایم که این اعداد، وقتی کنار هم قرار میگیرند، نقشه راه آیندهای را میسازند که میتواند چند نسل را تحت تأثیر قرار دهد. تورم، رکود، بیکاری و کاهش رشد اقتصادی جزیرههای جدا از هم نیستند؛ رشتههایی هستند که اگر دنبالشان کنیم، به یک نقطه میرسیم: جهتی که اقتصاد ایران در دههها و حتی یک قرن آینده به آن خواهد رفت.
وقتی واردات تکنولوژی قفل میشود، موتور توسعه خاموش میشود
ریشه بسیاری از بحرانهای امروز به جایی بازمیگردد که تحریمها و سیاستهای نادرست، امکان واردات کالاهای تکنولوژیمحور را محدود کردند. واردات تکنولوژی فقط خرید یک کالا نیست؛ زیرساخت نوآوری است:
- وقتی شرکتهای الکترونیکی نتوانستند قطعات روز دنیا را وارد کنند، تولید نوآورانه عقب رفت.
- وقتی خودروسازان به فناوریهای جدید موتور دسترسی نداشتند، رقابتپذیری از بین رفت.
این روند طی سالها یک پیام واضح داشت:
وقتی فناوری وارد نشود، فناوری تولید هم نمیشود.
نتیجه این روند: کوچک شدن صنعت تکنولوژی، بزرگ شدن صنعت منابعمحور. در همان دورهای که صنایع تکنولوژیمحور لاغر شدند، صنایع منابعمحور مثل پتروشیمی، نفت و گاز رشد کردند. دلیل ساده بود: انرژی ارزان، گاز ارزان، و مدل صنعتی مبتنی بر استخراج. کافی است به فهرست ثروتمندان ایران نگاه کنید؛ بیشترشان در حوزههایی مانند:
- پتروشیمی
- نفت
- بانکداری
- صرافی
- حملونقل هوایی
اما در جهان امروز، ثروت چگونه ساخته میشود؟ با شرکتهای تکنولوژی، نرمافزار، هوش مصنوعی، نیمههادیها، و صنایع پیچیده. اینجا تفاوت مسیر ایران با جهان دیده میشود:
یک اقتصاد بر منابع تکیه کرده، دیگری بر دانش!
اشتباه تاریخی: توسعه از مسیر اشتباه
سالها تصور کردیم برای تولید یک محصول باید همه اجزای آن را خودمان بسازیم. اما واقعیت این است که ارزش واقعی در مغز محصولات است، نه در بدنهی آنها. ماشین لباسشویی، خودرو، موبایل، لپتاپ، تجهیزات مخابراتی و صنعتی… همه ارزش خود را از تراشه، سختافزارهای هوشمند و فناوری نرمافزاری میگیرند. اما ایران سالها درگیر تولید آهن، پلاستیک، لاستیک و قطعات کمارزش بوده و از بخش ارزشساز جهان فناوری عقب مانده است.
معتاد انرژی ارزان شدن یعنی کوچک شدن اقتصاد
وقتی کشوری انرژی و آب را با بهایی ناچیز توزیع کند اما در مقابل «ارزش افزوده واقعی» تحویل نگیرد، در واقع سرمایه خود را میسوزاند. نتیجه این روند کاملاً قابل پیشبینی است:
- اقتصاد بهمرور کوچکتر میشود.
- تورم مزمن جا خوش میکند.
- سرمایهگذاری از تولید به سفتهبازی تغییر مییابد.
- دولت توان حمایت از بخشهای مختلف را از دست میدهد.
تورم ۳۰ تا ۶۰ درصدی چند سال اخیر شاید برای ما عادی شده باشد، اما این فقط سطح آب است؛ عمق بحران جایی است که کشورهایی در وضعیت مشابه ناگهان با تورمهای ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصدی مواجه شدهاند. ایران تنها به لطف درآمد نفت توانست رسیدن به چنین نقطهای را سالها عقب بیندازد. پرسش حیاتی: وقتی آب و انرژی کم شود، چه چیزی جایگزین درآمد نفت میشود؟ سالها، ضعف تولید صنعتی با سه ستون جبران شد:
- درآمد نفت
- صادرات پتروشیمی
- کشاورزی آببَر و انرژیبر
اما امروز با بحران آب، رشد شدید مصرف انرژی و محدودیت درآمدهای نفتی، این ستونها در حال سست شدن هستند. اگر این مدل دیگر پاسخگو نباشد، آینده اقتصاد چگونه خواهد بود؟ این دقیقاً نقطهای است که اقتصاد به مرحله «بحران بدون ابزار مدیریت بحران» میرسد.
اقتصادی که تولید نمیکند، اما قیمتها در آن بالا میرود!
در چنین شرایطی رفتار اقتصادی مردم نیز تغییر میکند:
- کارخانهدار تولید را متوقف میکند و سرمایه را به ارز و طلا تبدیل میکند.
- کشاورز زمین را میفروشد و دارایی امن میخرد.
- کالا کمیاب میشود، قدرت خرید سقوط میکند، اما تورم ادامه دارد!
این چرخه ساده یک معنا دارد:
وقتی تولید از حرکت میایستد و اعتماد از بین میرود، داراییهای امن تنها پناهگاه باقیمانده میشوند.