آسیانیوز ایران؛ سرویس اقتصادی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - در فضای اجتماعی امروز ایران، گاهی بهروشنی میبینیم که فقر، نه صرفاً کمبود درآمد، بلکه سنگینی تأثیراتش بر زندگی فردی و جمعی، بهعنوان موتور محرک بسیاری از مشکلات اجتماعی عمل میکند: از فساد و دزدی تا قتل، از نزاعهای خانوادگی تا شکاف میان اعضای خانوادهها. اگر اقتصادی مبتنی بر علم، عدالت اجتماعی و فرصتهای برابر داشتیم، بسیاری از این آسیبها قابلیت بروز و گسترش نمییافت.
۲۵ سال پیش شاید کمتر کسی تصور میکرد که فقر بتواند تا «بالاها» نیز پیش رود؛ یعنی کسانی که چند سال پیش در طبقه متوسط بودند، امروز ممکن است با نگرانی اقتصادی دستبهگریبان باشند. این واقعیت نشان میدهد که اقتصاد هر کشور، تنها به رشد تولید یا شاخصهای کلان خلاصه نمیشود، بلکه ظرفیت توزیع عادلانه فرصتها، تأمین پایههای معیشت، و پیشگیری از گسترش شکافها بین اقشار مختلف نیز دارد. کشورهایی که توانستهاند نرخ فقر را بهطرز چشمگیری کاهش دهند، نه به علت معجزه بلکه بهواسطه «نظامات» روشن، شفافیت، آموزش گسترده، فرصتهای شغلی و فرهنگ پاسخگویی بوده است. در آن ها، میزان جرم و جنایت و فساد نیز پیوند نزدیکی با شاخصهای اقتصادی و اجتماعی یافته است.
اما در ایران، زمانی که فقر اینچنین به جان و تار و پود جامعه نفوذ کرده تا جایی که حتی خانوادهها، طبقه متوسط و کسانی که زمانی خیال امنیت اقتصادی داشتند را نیز در برگرفته طبیعی است که ما شاهد رشد آسیبهای اجتماعی باشیم: دزدیای که زمانی شاخص آن طبقات پایین بود اکنون کمتر محدود به آنهاست؛ جدالهای خانوادگیای که ریشه در بحرانهای اقتصادی دارند؛ و فسادهایی که احساس «بیعدالتی» را تشدید میکنند.
چرا فقر «عامل اصلی» خوانده میشود؟
برای پاسخ به این پرسش، باید سه بعد را مورد بررسی قرار دهیم: اقتصادی، روانی _ اجتماعی، و ساختاری.
۱. بعد اقتصادی
فقر یعنی فقدان منابع کافی برای تأمین نیازهای اولیه یا فقدان امنیت اقتصادی. وقتی خانوادهای دائماً نگران تأمین مسکن، خوراک، درمان یا آموزش فرزندان است، دامنه انتخابهایش بسیار محدود میشود. در چنین شرایطی بدل شدن به «تأمینکننده فوری» ممکن است اولویت یابد و گزینههای بلندمدت مانند تحصیل، تربیت اخلاقی، مشارکت اجتماعی به حاشیه روند.
۲. بعد روانی–اجتماعی
فقر تنها فقدان درآمد نیست؛ بلکه حس «نبود انتخاب»، «پایینتر بودن» یا «بیعدالتی در حق من» را نیز در بر دارد. این حس، میتواند به خشم، ناامیدی، فقدان امید، و کاهش اعتماد به نهادها و دیگران بینجامد. از منظر اجتماعی، چنین حسهایی شخصیت اجتماعی را تغییر میدهد: فاصله گرفتن از خانواده، افزایش تنشها، کاهش همبستگی اجتماعی، و گسست میان نسلها.
۳. بعد ساختاری و نهادی
هرگاه نظام اقتصادی و اجتماعی نتواند فرصتهای برابر فراهم کند، یا نهادهایی که قرار است خدمات عمومی، نظارت و پاسخگویی را تأمین کنند، ناکارآمد باشند، فقر نه تنها به وسیله افراد تجربه میشود، بلکه بهصورت ساختاری بازتولید میگردد. بهعبارت دیگر، وقتی عدالت اجتماعی پایش محوری نباشد، فقر به چرخهای تبدیل میشود که نسلها را درگیر میسازد.
پیامدهای قابلرویت فقر در بستر جامعه ایرانی
وقتی فقر شریان اصلی مشکلاتی چون فساد، دزدی، قتل، دعوای خانوادگی، دوری اعضای خانواده و جنگوجدلها شود، باید انتظار داشت که آثارش در سطوح مختلف جامعه دیده شود:
-
فساد اداری و مالی
وقتی حقوق و فرصتهای عادلانه کم باشد، انگیزه افراد برای جستوجوی راههای غیررسمی افزایش مییابد.
-
افزایش جرم و جنایت
محرومیت اقتصادی، فقدان امید به آینده، و کاهش نظارت اجتماعی میتواند موقعیت را برای بروز جرایم تسهیل کند.
-
تضعیف بنیان خانواده
فشار اقتصادی میتواند باعث مهاجرت، جدایی والدین، کاهش کیفیت ارتباط بین اعضای خانواده و بروز نزاع شود.
کاهش مشارکت اجتماعی و اعتماد عمومی: وقتی مردم احساس کنند «نصفه سهم دارند» یا «حقشان پایمال شده»، انگیزه مشارکت و اعتماد به نهادها کاهش مییابد که خود به کاهش سرمایه اجتماعی منجر میشود.