آسیانیوز ایران؛ سرویس اقتصادی:
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - وقتی عدالت را با تساوی اشتباه میگیریم، سازوکار تولید را قربانی میکنیم و در نهایت، همه در فقر برابر میشویم. در گوشۀ ذهن بسیاری از ما، تصویری ساده اما فریبنده از عدالت اقتصادی وجود دارد: «چرا ثروت میان همه مردم بهیکسان تقسیم نشود؟» کافی است به شکاف طبقاتی نگاه کنیم: یکی در برجهای شیشهای به بلندی رؤیاها زندگی میکند و دیگری، در لابهلای کوچهها، محتاج نانی ساده است. این تضاد، وسوسهانگیز است؛ آنقدر وسوسهانگیز که برایش شعار دادهاند و جنبشها برپا شدهاند.
اما آیا راهحلِ عادلانهبودنِ توزیعی، تضمینکنندۀ زندگی بهتر برای همه است؟ آیا وقتی تقسیم را مقدم بر تولید قرار دهیم، سرنوشتمان به فرود عمومی بدل نمیشود؟ در این مقاله میکوشیم با زبانی ساده و در عینحال دقیق، نشان دهیم چرا ایدۀ «تقسیم ثروت»، گرچه از سر خیرخواهی پدید آمده، اما در عمل به بنبست میرسد. چرا کسانی که آرزوی تساوی کامل دارند، غالباً به نتیجهای عکس میرسند؟ و در نظام بازار آزاد، چرا با وجود نابرابری، ممکن است وضع عمومی جامعه بهتر باشد؟ بیایید وارد این بحث شویم.
ثروت، محصولِ سازوکارِ تولید است
پیش از هر قضاوتی، لازم است تعریف دقیقتری از «ثروت» داشته باشیم. ثروت صرفاً عددی نیست که در حساب بانکی نمایش داده شود؛ بلکه نتیجهی فرآیند تولید است: کالا، خدمات، فناوری، زیرساختها و رفاه عمومی. یعنی ثروت به صورت ثابتی وجود ندارد تا بتوان آن را میان مردم «تقسیم» کرد؛ بلکه باید خلق شود، و خلقِ بیشتر، تابع سازوکار تولید است. اگر نظام تولید ضعیف شود، مقدارِ کل ثروت کوچکتر میشود؛ و آنچه میان مردم تقسیم میکنیم، دیگر از آنِ نانخوردهها نیست، بلکه بقایای روزگارِ افول است. شما ممکن است در ابتدا ثروتی را تقسیم کنید، اما اگر سازوکار تولید را از کار بیندازید، همه در گذر زمان به زیانِ اجتنابناپذیری گرفتار خواهید شد.
به بیان علمیتر: سیاستهایی که به تقسیم صرف میپردازند، بدون ارتقای تولید یا سرمایهگذاری در تولید، به کاهش انگیزهها و کاهش رشد اقتصادی منجر میشوند. پژوهشها نشان دادهاند که مالیاتها یا اقدامات بسیار توزیعی اگر انگیزههای تولید، سرمایهگذاری و کارآفرینی را تضعیف کنند، رشد را کاهش میدهند. بنابراین، هرگونه گزینۀ توزیعِ گسترده باید همراه با توجه دقیق به تولید، سرمایه، نوآوری، و انگیزهها باشد.
چرا جامعهٔ تقسیم شده، لزوما جامعهٔ بهتری نیست؟
در ادامه، چهار نکته اساسی را بررسی میکنیم که توضیح میدهند چرا تقسیم بدون تولید ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد.
۱. انگیزه خلاقیت و ابتکار فرو مینشیند
اگر در جامعهای تضمین شود که ثروت به شکلی عمده بهیکسان تقسیم شود، انگیزه فردی برای تلاش، خلاقیت، بهبود و کارآفرینی کاهش مییابد. مسائل اقتصادی زیادی از متغیر «انگیزه» تأثیر میپذیرند: افراد باید بدانند اگر تلاش بیشتری کنند، نتیجهای بهتر خواهند دید. وقتی نتایج تلاش فردی بهسادگی به دیگران برسد، مشوقِ خلق ارزش ناپدید میشود. در ادبیات اقتصادی نیز آمده است که حقوق مالکیت، امکان کسب سود از نوآوری، و امکان بهبود فعالیتهای اقتصادی، از ارکان رشد هستند. اگر تولید و سرمایهگذاری کاهش یابد، کل کیک اقتصادی کوچکتر میشود و در نتیجه حتی آنچه تقسیم میشود، کمتر خواهد بود.
۲. راندمان پایین و اتلاف منابع
تخصیص امور اقتصادی به دستِ جمعی یا بدون رقابت مناسب، معمولاً با بوروکراسی بیشتر، فساد و تصمیمات ضعیف همراه است. تقسیم بدون توجه به تولید ممکن است توان اقتصاد را برای رشد کاهش دهد. پژوهشها نشان میدهند که سیاستهای صرفاً توزیعی، اگر در کنار فرصت تولید نباشد، سبب کاهش بهرهوری میشوند. به بیان دیگر: اگر تلاش کنیم فقط «چرخ ثروت را بچرخانیم» ولی آن را «بزرگتر» نسازیم، سرعت دورِ چرخ کاهش مییابد و نهایتاً همه لطمه میبینند.
۳. کاهش کیفیت و افزایش قیمتها
یکی از امتیازات رقابت و بازار آزاد، فشار مستمر برای ارتقای کیفیت، کاهش قیمت و تنوع خدمات است. اگر فرآیند تولید تضعیف شود یا انگیزهها کم گردد، نتیجه ممکن است این باشد: کالاها و خدمات کیفیت پایینتر داشته باشند و قیمتها بالا بروند. زیرا تولیدکنندگان دیگر مجبور نیستند در برابر رقابت بایستند؛ یا سرمایه جدید وارد نمیشود که کیفیت را بهبود دهد.
۴. بیثباتی و فروپاشی اقتصادی
تجربه تاریخی در کشورهایی که در مسیر اجرای کاملِ توزیع گام برداشتند، نشان داده است اقتصادشان در بلندمدت دچار افول شد. سرمایهگذاری فرار کرد، تولید کم شد، و مردم دوباره به سطح پایینتر بازگشتند اما با فقر بیشتر و امید کمتر. این رونوشتی است که از بسیاری بررسیهای علمی به چشم میخورد: توزیع زمانی مؤثر است که با رشد، اشتغال، سرمایهگذاری، نوآوری و تولید همراه باشد.
بازار آزاد؛ چرا علیرغم نابرابری، بستر رشد است؟
در نظام بازار آزاد، ثروت میان افراد بهصورت نابرابر توزیع میشود این را نمیتوان انکار کرد. اما نکته اساسی این است که کل کیک اقتصادی بزرگتر میشود. یعنی حتی آن که در پایینتر است، اگر سیستم درست کار کند، میتواند وضع بهتری نسبت به گذشته داشته باشد. افزایش کیفیت کالا، کاهش قیمتها، نوآوریهای فناوری و تنوع خدمات، همه محصول فشار رقابتیاند. مصرفکننده که اکثریت جامعه را تشکیل میدهد، از همین رقابت بهره میبرد. از سوی دیگر، بسیاری از فناوریها و محصولات نو، بواسطه درآمدی که سرمایهگذاران از بازار به دست میآورند، تأمین مالی میشوند. وقتی خود را در نقش مصرفکنندۀ آینده تصور کنیم، درمییابیم بخشی از ثروتی که امروز در دست صاحبان کسبوکارهاست، سرمایهای است برای تولید فناوری فردا و ما نیز از آن بهرهمند خواهیم شد. در علم اقتصاد، تأکید بر این است که توزیع بهینه نه فقط توزیع ثروت موجود، بلکه توزیع «امکانات تولید آینده» است؛ یعنی دسترسی به سرمایه، آموزش، فناوری و فرصتها. بنابراین، نابرابری در سطحی از کارکرد ممکن است به معنای بیعدالتی مطلق نباشد، اگر همراه با فرصتهای رو به رشد باشد و تولید افزایش یابد.
چرا حسادت، دشمنِ پیشرفت است؟!
حسادت، تیرِ زهرآگینی است که انسان را به بنبست میکشاند. میگوید نابرابری ناعادلانه است و تا حدی حق دارد، اما نمیگوید که در نظامی که تولید را تضعیف کند، همه در باتلاقی تلختر فرو میروند. حسادت خواستار «برابری ظاهری» است، غافل از اینکه برابریِ ظاهری بدون تحققِ تولید، فقط موزاییکی از فلاکت است. در نظام بازار، باید تفاوت را تحمل کرد؛ زیرا همین تفاوت، موتورِ رشد و ارتقای کیفیت است. نگاهی به وضعیت بیست سال پیش تا امروز بیندازیم: در فناوری، ارتباطات، کالاهای مصرفی و خدمات درمانی آیا نه اینکه کیفیت زندگی بهطور کلی پیشرفتهتر شده است؟ اگر شک دارید، کافی است به تلفنهای همراه، اینترنت پرسرعت، خودروهای ایمنتر و امکانات بهداشتی جدید نگاه کنید. ما کارکرد بازار را میپذیریم نه از سر کمال، بلکه از سر مقایسه؛ زیرا در برابر گزینههای دیگر، تنها سیستمی است که امکان رشد و ارتقا فراهم میکند.
جمعبندی: کلیدِ بهروزی در آزادی تولید، نه تسلط تقسیم
اگر آرزو داریم جامعهای عادلانه و متکامل بسازیم، باید به این حقیقت تلخ بیندیشیم:
توزیعِ مساویِ چیزی که هنوز خلق نشده، نه عدالت، بلکه تیشهای بر ریشۀ تولید است. نه آنکه مدافع بیعدالتی باشیم؛ بلکه مدافع «مسیرِ صحیح عدالت» هستیم راهی که در آن هم تولید قدرتمند بماند و هم افراد از سهمی که لیاقت دارند بهرهمند شوند. حسد را کنار بگذاریم. آنچه نیاز داریم، نه سیبِ تقسیمشده، که بذرِ رشد دائمی است. اگر میخواهیم همۀ ما وضع بهتری داشته باشیم، باید اجازه دهیم سازوکار بازار با تمام کاستیها و نواقصش، به کار خود ادامه دهد؛ و در عینحال، با بازسازی مقررات، مالیات عادلانه، تأمین اجتماعی کارآمد و نظارت هوشمند، از سقوطِ عدهای به تهِ صف جلوگیری کنیم نه با قهرِ اجبارِ تقسیم، که با تقویتِ سازوکارِ تولید و نوآوری.