آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:
سوریه برای دههها قلب استراتژی منطقهای ایران در خاورمیانه بود. این کشور نقش پل ارتباطی حیاتی در محور مقاومت را ایفا میکرد و حفظ حکومت بشار اسد برای تهران یک اولویت امنیتی ملی محسوب میشد. با آغاز خیزشهای عربی در سال ۱۳۸۹ (۲۰۱۱) و شعلهور شدن جنگ داخلی در سوریه، ایران با تمام ظرفیت دیپلماتیک، نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی خود وارد میدان شد. حضور ایران نقشی تعیینکننده در بقای حکومت اسد در مقابل مخالفان مسلح و گروههای تروریستی مانند داعش داشت. هزینه این حمایت گسترده برای ایران بسیار سنگین بود. برآوردهای مختلف از کمکهای مالی، نظامی و اقتصادی ایران به دمشق سخن میگویند که بر اساس برخی روایات به دهها میلیارد دلار میرسد. آخرین نخستوزیر دولت اسد از بدهی ۳۰ میلیارد دلاری سوریه به ایران خبر داده است.
با این حال، پس از تثبیت نسبی وضعیت امنیتی در سوریه از حدود سال ۱۳۹۷، بشار اسد به تدریج سیاست چرخش به سمت جهان عرب و به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس را در پیش گرفت. این چرخش با بازسازی روابط با امارات متحده عربی، عربستان سعودی و عمان آشکار شد. نشانههای کمرنگ شدن روابط استراتژیک دمشق-تهران در سالهای اخیر آشکار بود. یک فایل صوتی منتشر شده از یک فرمانده ارشد سپاه، از استقبال سرد مقامات سوری از سیدابراهیم رئیسی در سفر سال ۱۴۰۲ به دمشق و در مقابل، استقبال باشکوه از وزیر خارجه امارات پرده برداشت. این تغییر موازنه در نهایت با خروج نظامی و دیپلماتیک ایران از سوریه، تنها دو روز قبل از سقوط نهایی حکومت اسد در پی یک تهاجم گسترده مخالفان، به نقطه پایان خود رسید. خروجی که پایان یک فصل مهم از مداخلات منطقهای ایران را رقم زد. تحلیلگران فروپاشی سریع حکومت اسد را ناشی از ترکیبی از فساد داخلی، مشکلات معیشتی شدید، تحریمهای بینالمللی و بیمیلی ارتش سوریه برای جنگیدن میدانند. عواملی که کمکهای گسترده ایران نیز نتوانست بر آنها غلبه کند. در ادامه، تحلیل عمیقتری از ابعاد مختلف این رابطه پیچیده، هزینههای استراتژیک ایران و پیامدهای ژئوپلیتیکی سقوط اسد ارائه خواهد شد.
تحلیل هزینه-فایده استراتژیک حضور ایران در سوریه
برای ایران، سوریه بیش از یک متحد ساده بود؛ این کشور «خط قرمز امنیتی» و پل ارتباطی حیاتی با حزبالله لبنان و بازیگران مقاومت در مدیترانه شرقی محسوب میشد. حفظ اسد به معنای حفظ یک عمق استراتژیک در برابر اسرائیل و رقبای منطقهای بود. هزینه این حضور اما به طور دقیق مشخص نیست. برآوردها از کمکهای سالانه میلیاردی، ارسال نفت رایگان یا ارزان، پرداخت حقوق نیروهای نیابتی و هزینههای لجستیک و نظامی حکایت دارد. رقم ۳۰ میلیارد دلار بدهی که از سوی مقام سوری مطرح شده، اگرچه توسط ایران اغراقآمیز خوانده شد، اما نشان از حجم بالای سرمایهگذاری دارد. در نهایت، به نظر میرسد محاسبات ایران نتوانست تحولات داخلی سوریه (فساد سیستماتیک، نارضایتی عمیق مردمی، ناکارآمدی حکومت) را به درستی پیشبینی کند. سرمایهگذاری عظیم روی یک حکومت در حال فروپاشی از درون، بازدهی استراتژیک مورد انتظار را نداشت.
دلایل چرخش بشار اسد به سمت جهان عرب و فاصلهگیری از ایران
پس از تثبیت نسبی اوضاع، اسد دریافت که برای بازسازی اقتصادی ویران شده سوریه، به سرمایه و مشروعیت کشورهای عربی ثروتمند حاشیه خلیج فارس نیاز مبرم دارد. ایران که خود تحت شدیدترین تحریمهاست، قادر به تأمین این نیاز نبود. بازگشت به دامن اتحادیه عرب، مشروعیت منطقهای و بینالمللی برای اسد به ارمغان میآورد. این امر میتوانست تحریمها را کاهش داده و راه را برای کمکهای بازسازی هموار کند. اسد عملاً «نقشه راه عربی» را بر تداوم اتحاد انحصاری با ایران ترجیح داد. نقش اسماء الاسد، همسر بانفوذ رئیسجمهور سوریه، که ارتباطات خوبی با دربارهای عربی دارد، در این چرخش برجسته گزارش شده است. این تغییر جهت نشان میدهد برای اسد، «بقای اقتصادی» در مرحلهای بر «وفاداری ایدئولوژیک» اولویت پیدا کرده بود.
تأثیر تحولات ۷ اکتبر و تشدید حملات اسرائیل بر معادلات
وقایع ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و جنگ غزه، محور مقاومت را تحت فشار بیسابقهای قرار داد. اسرائیل حملات خود را علیه حضور نظامی ایران در سوریه به شدت افزایش داد و دهها فرمانده و مستشار نظامی ایرانی را هدف گرفت. این حملات هزینه حضور ایران در سوریه را به طور تصاعدی افزایش داد. شهادت فرماندهان ارشدی مانند سردار نیلفروشان (معاون عملیات سپاه) در همراهی با سیدحسن نصرالله، نشان از سطح بالای درگیری و خطر داشت. به نظر میرسد در محاسبات جدید ایران، حفظ حضور پرخطر در سوریه در شرایطی که حکومت متحد آن نیز ثبات و اراده لازم را از دست داده، توجیه استراتژیک خود را از دست داد. خروج پیش از سقوط، تصمیمی برای جلوگیری از تلفات بیشتر و اسارت احتمالی نیروها بود.
تحلیل فروپاشی داخلی حکومت اسد؛ فراتر از عوامل خارجی
فروپاشی سریع ارتش و دستگاه حکومتی اسد در کمتر از دو هفته نبرد نهایی، نشان از پوسیدگی درونی عمیق این ساختار داشت. فساد گسترده، رهبری ضعیف، بیاعتمادی میان فرماندهان و نارضایتی سربازان از جنگیدن برای حکومتی فاسد، عوامل تعیینکننده بودند. مشکلات معیشتی فلجکننده مردم که حتی با کمکهای ایران نیز التیام نیافته بود، پایه هرگونه مشروعیت مردمی را از حکومت سلب کرده بود. وقتی مردم چیزی برای از دست دادن ندارند، انگیزهای برای دفاع از حکومت نیز ندارند. نکته کلیدی، بیمیلی خود اسد و حلقه نزدیکانش برای مقاومت تا آخرین نفس بود. گزارشها از فرار او به روسیه پیش از سقوط نهایی حکایت دارد. این امر روحیه ارتش و متحدان را به کلی در هم شکست. (مرتبه قبلی هم اگر حضور و تلاش های مستقیم سردار سلیمانی نبود، احتمالا بشار اسد حکومتش در همان 2012 سقوط می کرد.)
پیامدهای ژئوپلیتیکی سقوط اسد و آینده نقش ایران در منطقه
سقوط اسد به معنای فروپاشی یکی از ارکان مهم محور مقاومت است. ایران عمق استراتژیک خود در ساحل مدیترانه و ارتباط زمینی مستقیم با حزبالله را از دست داده است. این یک عقبنشینی استراتژیک بزرگ برای تهران محسوب میشود. حالا صحنه سوریه برای رقابت جدید قدرتهای منطقهای (ترکیه، عربستان، امارات) و بینالمللی (روسیه، آمریکا) باز شده است. ایران باید برای بازی در یک میدان جدید با نقشآفرینان بیشتر و با دستی ضعیفتر، استراتژی جدیدی تدوین کند. این رویداد ممکن است درسهایی برای سیاست خارجی ایران داشته باشد: سرمایهگذاری کلان بر روی حکومتهای غیرمردمی، حتی اگر از نظر ایدئولوژیک همسو باشند، در بلندمدت ممکن است بازدهی نداشته باشد. نیاز به متحدانی با حداقلی از کارآمدی داخلی و مشروعیت مردمی، شاید در آینده بیشتر مورد توجه قرار گیرد.