آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:

پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
صنعت رسانه در سراسر جهان با یک بحران مشروعیت بیسابقه روبهروست. بیاعتمادی عمومی به رسانهها به بالاترین سطح خود رسیده و مردم بیش از پیش احساس میکنند صدایشان شنیده نمیشود. این شکاف عمیق، بستری برای ظهور رهبران پوپولیست و موجهای ضد رسانهای شده است. اما ریشه این بحران تنها در بیرون از تحریریهها نیست. بخش عمده آن به دلیل ناکامی رسانهها در تطبیق با نیازهای واقعی جامعه است. روزنامهنگاری سنتی که خود را در چارچوب بیطرفی مطلق و بازتاب صرف گفتههای مقامات محصور کرده، دیگر پاسخگوی مخاطب امروز نیست.
بحران مشروعیت در عصر پوپولیسم
وقت آن رسیده که بپذیریم وظیفه اصلی خود را انجام نمیدهیم و از موقعیت راحت خود که خود را برتر مینامیم، فراتر برویم. این جمله نه یک انتقاد، بلکه زنگ خطری است برای صنعت رسانه که در مواجهه با تحولات سیاسی و اجتماعی اخیر، به ویژه ظهور پوپولیسم و بازگشت چهرههایی مانند ترامپ، نتوانسته است نقش تاریخی خود را به درستی ایفا کند. سیل تحلیلهایی که درباره تأثیر دورههای سیاسی بر روزنامهنگاری نوشته میشوند، اغلب بر تهدیدهای بیرونی متمرکزند، اما مسئله اصلی در درون رسانهها نهفته است: تمرکز افراطی بر دفاع از آزادی بیان به قیمت غفلت از ماهیت خدمت عمومی این حرفه. آزادی بیان شرط لازم برای روزنامهنگاری است، اما شرط کافی نیست. روزنامهنگاری واقعی آن است که بتواند خود را به عنوان خدمتی عمومی به جامعه ارائه دهد، خدمتی که بدون مشارکت فعال مردم مخاطب، ناقص و بیاثر باقی میماند. ظهور پوپولیسم در جهان، نشانه روشنی از این ناکامی است. زمانی که بخشهای وسیعی از جامعه احساس میکنند صدایشان شنیده نمیشود و دغدغههایشان نادیده گرفته میشود، به سوی گزینههای به ظاهر دم دستیتر گرایش پیدا میکنند. اینجاست که روزنامهنگاری باید از خود بپرسد: چه نقشی در ایجاد این شکاف ایفا کرده است؟
بنبست روزنامهنگاری سیاسی سنتی
در تحریریههای سنتی، روزنامهنگاری سیاسی جایگاه محوری دارد. مسیر پیشرفت حرفهای اغلب از پوشش اخبار سیاسی میگذرد و سردبیران ارشد عموماً از میان همین خبرنگاران انتخاب میشوند. سبک کلاسیک این نوع روزنامهنگاری با فرمول "او گفت، وی افزود" آغاز شد و برای نمایش بیطرفی، به "روزنامهنگاری دوطرفه" تکامل یافت. اما این مدل دیگر نه قابل اتکاست و نه با هدف غایی روزنامهنگاری که خدمت به بشریت است، سازگاری دارد. مخاطبان امروز به خوبی میدانند که صرف بازتاب گفتار سیاستمداران، ارتباط چندانی با واقعیتهای زندگی آنان ندارد. اظهارات سیاسی اغلب در خلأ تولید میشوند و فاقد پیوند ملموس با مسائل روزمره مردم هستند. نتیجه این شده که فرار از اخبار سیاسی به پدیدهای رایج تبدیل شود و اعتماد عمومی به رسانهها کاهش یابد.
پنج راهکار برای بازسازی روزنامهنگاری سیاسی
اگر رسانهها میخواهند مشروعیت و تأثیرگذاری خود را حفظ کنند، باید در روزنامهنگاری سیاسی بازنگری اساسی انجام دهند. این بازنگری پنج محور اصلی دارد:
۱. شناخت رفتار انسان و روانشناسی مخاطب
روزنامهنگاران باید با مکانیزمهای روانشناسی رفتاری آشنا شوند تا ناخواسته ابزار دست نیروهای ضد دموکراتیک نشوند.ارزشهایی مانند عدالت، غرور، شرم و ترس، صرفاً مفاهیم انتزاعی نیستند، بلکه محرکهای قدرتمند رفتاری هستند که رسانهها باید آنها را جدی بگیرند. آموزش روزنامهنگاری باید شامل بینشهایی از علوم ارتباطات و روانشناسی رفتاری باشد.
۲. تمرکز بر دادهها، نه نقلقولها
برای روزنامهنگاران سیاسی،نقل قولهای مقامات داده محسوب میشود، اما برای مخاطبان عادی اینگونه نیست. مردم میخواهند بدانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است و این اتفاق چگونه زندگی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد، نه اینکه سیاستمداران چه میگویند. روزنامهنگاری سیاسی زمانی جذابتر خواهد شد که سیاستمداران در برابر عملکرد و نتایج کارهایشان پاسخگو باشند.
۳. پیوند سیاست با زندگی روزمره
سیاستمداران دستور کار خود را تعیین میکنند و روزنامهنگاران اغلب در دام این دستور کار میافتند.اما مردم دغدغههای دیگری دارند: غذا، کار، مسکن، امنیت، آموزش، سلامت و مراقبت از سالمندان. روزنامهنگاری سیاسی باید این شکاف را پر کند و نشان دهد که تصمیمات سیاسی چگونه بر این حوزههای حیاتی تأثیر میگذارد.
۴. انتخاب قالبهای مناسب برای مخاطبان متنوع
رسانهها باید مخاطبان متنوع خود را در پلتفرمهای مختلف و با قالبهای گوناگون هدف قرار دهند.روزنامهنگاری سیاسی هنوز بیش از حد بر مخاطبان سنتی متمرکز است و برای دستیابی به طیف وسیعتری از جامعه، باید راههای جدیدی برای جذب توجه بیابد.
۵. یادگیری از سایر حوزههای روزنامهنگاری
روزنامهنگاران سیاسی اغلب به اهمیت کار خود واقفند و از پوشش اخبار سیاسی احساس غرور میکنند،اما همکارانشان در حوزههای اقتصادی، علمی و تحقیقی نیز کارهای ارزشمندی انجام میدهند. روزنامهنگاران سیاسی میتوانند از همکاران اقتصادی درباره استفاده مؤثرتر از دادهها بیاموزند و از خبرنگاران تحقیقی، روشهای مواجهه با اخبار جنجالی و تولید گزارشهای دقیق را فرابگیرند.
آشتی منطق و خلاقیت در اکوسیستم رسانهای آینده
دوگانگی تحریریهها: چپهای تحلیلی در برابر راستهای خلاق!
رسانههای امروز با یک دوگانگی ساختاری روبرو هستند: از یک سو "چپها" قرار دارند که ستون فقرات تحلیلی رسانه را تشکیل میدهند. برای آنها منطق، تحلیل داده، سئو، سیستمهای توزیع و بهینهسازی تبلیغات اصل ماجراست. وقتی چپها مسلط میشوند، رسانهها از نظر فنی بهینه میشوند، اما روح خلاقیت ممکن است خاموش شود. از سوی دیگر "راستها" قرار دارند که کارشان بر خلاقیت و شهود استوار است. آنها به محتوای خلاقانه و ماندگار ایمان دارند و معتقدند محتوا نباید یکبار مصرف باشد. تولیدات آنها زمان نمیشناسد، اما اغلب مانند رستورانهای جذابی هستند که مشتریان کمی دارند.
پلتفرمسازی: آینده رسانه در گرو آشتی این دوگانگی
تاریخ فناوری به ما میگوید که محصولات صرفاً فنی بدون خلاقیت محکوم به فنا هستند. سقوط نوکیا نمونه بارز این امر است: گوشیهای این شرکت قبل از ظهور آیفون، پر از تفاوتهای ظاهری بودند اما فاقد خلاقیت و نوآوری اساسی بودند. آیفون با آوردن مفهوم "پلتفرم"، انقلابی در صنعت ایجاد کرد. آینده رسانه نیز در گرو پلتفرمسازی است. پلتفرمهایی که بتوانند منطق تحلیلی چپها را با نوآوریهای خلاقانه راستها تلفیق کنند، موفق خواهند بود. با تثبیت هوش مصنوعی خودآموز، رشد رسانههای مستقل افزایش خواهد یافت و تیمها قادر خواهند بود به جای بازتولید مداوم محتوا، بر نوآوریهای اصلی تمرکز کنند. آینده این صنعت، روزنامهنگاری را از یک قالب سنتی به اکوسیستمی پلتفرمی، دادهمحور و در عین حال خلاقانه تبدیل خواهد کرد. در این اکوسیستم، روزنامهنگاران از تولید صرف "خبر" فراتر رفته و به خلق محتوای صادقانه، تحلیلی و کاربردی میپردازند.
روزنامهنگاری به مثابه خدمت اجتماعی – یک نظریه تغییر
فراتر از میراث هرست و پولیتزر
مدل غالب رسانهها در جهان، میراث هرست و پولیتزر است: تمرکز بر خبر فوری، جنجالآفرینی و بحرانمحوری. این مدل بیش از یک قرن دوام آورده، اما امروز در پاسخ به نیازهای اجتماعی و عاطفی جوامع شکست خورده است. وقت آن رسیده که مسیر جدیدی آغاز شود: روزنامهنگاری به مثابه خدمت اجتماعی. این رویکرد جدید به جای آنکه صرفاً خبر را منتقل کند، به مردم کمک میکند بهترین نسخه از خودشان باشند. روزنامهنگاری در این پارادایم جدید، به افراد یاری میرساند تا هویت سالم بسازند، روابط حمایتی ایجاد کنند، اهداف روشن تعیین نمایند و تصمیمهای همدلانه و متفکرانه بگیرند.
نظریه تغییر: از آگاهیبخشی تا اقدام مدنی
در آینده نزدیک، ارزش روزنامهنگاری نه در جوایز و افتخاراتی مانند پولیتزر، بلکه در تأثیر مستقیم آن بر زندگی مردم سنجیده خواهد شد. رسانههای موفق آن هایی خواهند بود که بتوانند چرخهای پایدار از ارتباط دو سویه با جامعه ایجاد کنند: پرسش از نیازها، پاسخ به آنها، و دریافت بازخورد مستمر. با استفاده از فناوری، همکاری با نهادهای اجتماعی و پرسش مستقیم از مردم، میتوان گزارشهایی تولید کرد که به نیازهای واقعی جامعه پاسخ میدهند. تجربه نشان داده که وقتی گزارشها با این روش تولید میشوند، بخش بزرگی از مخاطبان پس از مطالعه آنها، اقدامات مدنی را آغاز میکنند: یا برای حل مشکلی داوطلب میشوند یا در یک اقدام خیر عمومی مشارکت میکنند. این همان "نظریه تغییر" است که روزنامهنگاری را از حرفهای صرفاً اطلاعرسان به عاملی برای بهبود سلامت عمومی و افزایش ظرفیت مشارکت مدنی تبدیل میکند.
نقش روزنامهنگار در جامعه آینده: از ناظر بیطرف تا تسهیلگر اجتماعی
در مدل جدید، نقش روزنامهنگار دگرگون میشود. او دیگر صرفاً ناظر بیطرف وقایع نیست، بلکه تسهیلگری است که به جامعه کمک میکند مسائل خود را شناسایی کند، راهحلها را بررسی نماید و برای اقدام جمعی آماده شود. این روزنامهنگار باید مهارتهای جدیدی بیاموزد: شناخت جامعه، درک روانشناسی جمعی، تسهیل گفتمان عمومی و ارزیابی تأثیر اجتماعی.
ایجاد جوامع خوانندگان متنوع
یکی از وظایف اصلی رسانه در این پارادایم جدید، ایجاد جوامع متنوعی از خوانندگان است. این به معنای گسترش محدودیتهای مخاطبان فعلی و دسترسی به افرادی است که قبلاً از چرخه اطلاعات کیفی خارج شدهاند و به سمت منابع اطلاعاتی بیکیفیت سوق داده شدهاند. رسانه باید از مردم بپرسد که چه میخواهند و به آنها نشان دهد که روزنامهنگاری چگونه میتواند بخش حیاتی زندگی آنها باشد. پرداخت هزینه برای اخبار در این مدل نه یک انتخاب اختیاری، بلکه یک ضرورت درک شده است، زیرا مردم ارزش خدمتی را که دریافت میکنند، به وضوح میبینند.
نتیجهگیری: نقشه راهی برای تحول
راه رسیدن به آینده روشن روزنامهنگاری مشخص است:
۱. باز طراحی مأموریت رسانهها: تغییر از مدل خبرمحور صرف به مدل خدمتمحور اجتماعی
۲.بهرهگیری از فناوریهای نوین: استفاده از هوش مصنوعی، پلتفرمسازی و تحلیل داده برای درک بهتر مخاطب و تولید محتوای مؤثر
۳.همکاری با نهادهای اجتماعی: ایجاد مشارکت با سازمانهای مردمی، آموزشی و خدمات اجتماعی برای درک عمیقتر مسائل جامعه
۴.ایجاد چرخه ارتباطی پایدار: برقراری ارتباط دو سویه مستمر با مردم، از طریق پرسش مستقیم، دریافت بازخورد و تطبیق مستمر محتوا با نیازهای در حال تغییر
اگر این مسیر را دنبال کنیم، روزنامهنگاری نه تنها خبر را منتقل خواهد کرد، بلکه به ابزاری برای توانمندسازی جامعه و ساختن آیندهای بهتر تبدیل خواهد شد. این همان روزنامهنگاری است که میتواند در عصر پوپولیسم، قطبیسازی و اطلاعات نادرست، مشروعیت خود را بازیابد و تأثیر واقعی بر زندگی مردم بگذارد. روزنامهنگاری به مثابه خدمت اجتماعی تنها یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی است برای بقای این حرفه در قرن بیستویکم. وقت آن رسیده که از منطقه امن خود خارج شویم، با مردم تعامل کنیم، نه فقط برای اطلاعرسانی، بلکه برای گوش دادن. آینده روزنامهنگاری به این تحول بستگی دارد.