آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
روز دوشنبە 17 آذر ماه در یکی از روزهای سرد پایان پاییز، فاجعهای دلسوز، آرامش یک خانواده در کهگیلویه و بویراحمد را برای همیشه بر هم زد. داستان از آنجا شروع شد که یک مرد جوان، پسرعمه یک زن، برای ازدواج با او پیشقدم شد. زینب حاتمی، 37 ساله، زنی که مادر یک کودک خردسال بود، زندگی ساده و آرامی داشت. او که مسئولیت سرپرستی فرزندش را بر عهده گرفته بود، احتمالاً هرگز تصور نمیکرد که یک درخواست ازدواج میتواند به چنین فاجعهای ختم شود. پسرعمهاش، مردی که باید حامی و پشتیبان خانواده باشد، با درخواستی غیرمنتظره پیش آمد. او اصرار داشت که زینب باید با او ازدواج کند. اما زینب، که احتمالاً به دلایل شخصی یا خانوادگی، این ازدواج را به صلاح نمیدید، با قاطعیت اما احترام، پاسخ رد داد. این "نه" ساده، کافی بود تا آتش خشم و کینه در وجود مرد جوان شعلهور شود. او که انتظار پذیرش بیچون و چرا داشت، نتوانست این رد درخواست را هضم کند. در همان لحظه، خشمی غیرقابل کنترل وجودش را فراگرفت.
در اقدامی بهتآور و وحشیانه، چاقویی را بیرون کشید. کودک خردسال زینب، که شاهد این مشاجره بود، نمیدانست در چند ثانیه آینده چه صحنه هولناکی در برابر چشمانش رخ خواهد داد. مادرش در امنیت آغوش او نبود. مرد، بیتوجه به حضور کودک، بیتوجه به فریادها، و بیتوجه به هر اصل انسانی، با همان چاقو به سوی زینب حملهور شد. ضربهها کاری و دقیق بود. او شاهرگ زن بیپناه را قطع کرد تا او در مقابل چشمان فرزندش، در حوضه خون خود بیفتد. سپس، همانطور که آمده بود، فرار کرد. صحنهای را به جا گذاشت که توصیف آن جز با سکوت سنگین حیرت و اندوه ممکن نیست: مادری بر زمین افتاده، و کودکی که جهانش در یک لحظه فرو ریخته بود. این فاجعه، تنها یک جنایت شخصی نیست؛ زنگ خطری است برای جامعهای که باید بار دیگر درباره احترام به حق انتخاب زنان، کنترل خشم، و پیامدهای فرهنگ مردسالارانه بازاندیشی کند. مرگ زینب حاتمی، پرسشهای عمیقی را درباره امنیت زنان در حتی امنترین حریمهایشان برمیانگیزد.
تحلیل روانشناختی قاتل؛ از حقطلبی توهمی تا جنون آنی
این اقدام را میتوان در چارچوب «خشم ناموسی» یا «توهین به اقتدار درکشده» تحلیل کرد. مرد، احتمالاً ازدواج با زینب را نه یک درخواست، که یک «حق» برای خود میدانسته است. در ذهنیت تحریفشده او، رد این درخواست نه یک انتخاب شخصی، که یک توهین سنگین، نافرمانی و زیر پا گذاشتن مراتب خانوادگی بوده است. از دیدگاه روانشناسی خشونت، این عمل نمونهای از «خشونت افسارگسیخته آنی» است. فرد توانایی تفکر منطقی، پیشبینی پیامدها یا مهار تکانههای خود را از دست میدهد. حضور چاقو نشان میدهد امکان دارد پیش از این نیز فکر خشونت در ذهن او چرخیده باشد، یا اینکه دسترسی سریع به ابزار کشنده داشته است. این جنایت همچنین میتواند ریشه در «حس مالکیت» مرد نسبت به بستگان زن داشته باشد. در برخی ذهنیتهای بیمار، زن پس از فوت شوهر یا در غیاب یک قیم مرد، «ملک» خانوادگی محسوب میشود که تصمیم درباره ازدواج مجددش میتواند در انحصار مردان خانواده باشد. رد درخواست او، این مالکیت توهمی را خدشهدار کرده است.
جامعهشناسی جنایت؛ ریشههای فرهنگی یک فاجعه
این اتفاق در بستر فرهنگی رخ داده که ممکن است «نه» شنیدن از یک زن را برای برخی مردان، به ویژه در مسائلی مانند ازدواج، دشوار یا حتی غیرقابل تحمل کند. این ناتوانی در پذیرش استقلال رأی زن، میتواند محصول تربیت خانوادگی، هنجارهای محلی غلط یا تفسیرهای نادرست از ارزشها باشد. ساختارهای خانوادگی بسته و قبیلهای گاه میتوانند زمینهساز چنین خشونتهایی شوند. در این ساختارها، گاهی فشار برای ازدواجهای درونفامیلی زیاد است و مخالفت با آن میتواند به عنوان عاملی تفرقهانگیز و ناسازگار با منافع جمع دیده شود. ضعف شبکههای حمایتی اجتماعی و قانونی برای زنان در معرض خطر نیز قابل تأمل است. زینب حاتمی ممکن است پیش از این نیز تحت فشار یا تهدید بوده، اما نهاد یا مکانیسم مشخصی برای حمایت فوری از او وجود نداشته است. این خلأ میتواند به افراد خشونتطلب جرات دهد.
تأثیر فاجعه بر کودک شاهد و پیامدهای روانی آن
کودک خردسال، قربانی اصلی دوم این ماجراست. دیدن صحنه قتل مادر به دست یک آشنا (و احتمالاً فردی که تا دیروز به او اعتماد داشته)، میتواند باعث آسیبهای روانی جبرانناپذیری شود. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، افسردگی شدید، اضطراب، کابوسهای شبانه و مشکلات شدید در ایجاد دلبستگی از جمله این پیامدهاست. این کودک نه تنها مادرش را از دست داده، بلکه احساس امنیت و اعتمادش به جهان به کلی ویران شده است. او در سنی است که درک کامل و کلامی از این فاجعه ندارد، اما تأثیرات حسی و هیجانی آن تا پایان عمر با او خواهد ماند. این کودک نیازمند مداخله فوری روانشناختی و حمایتهای تخصصی بلندمدت است. سرنوشت او اکنون در دست شبکه خانوادگی و نهادهای حمایتی است. چگونگی برخورد با این تراژدی و توضیح آن به کودک، نیازمند دقت و تخصص بسیار است.
بررسی قضایی و انتظامی پرونده؛ چالشهای پیش رو
این جنایت، مصداق بارز قتل عمد با سبق تصمیم (حداقل در لحظه عمل) است. انگیزه ناموسی و همچنین قساوت عمل (استفاده از چاقو و هدف قرار دادن شاهرگ در حضور کودک) از کیفیات مشدده جرم محسوب میشوند و در صورت اثبات، مجازات سنگینی در پی خواهد داشت. دستگیری متهم که احتمالاً در مناطق صعبالعبور یا در میان شبکه قومی و فامیلی پنهان شده، میتواند برای نیروی انتظامی چالشبرانگیز باشد. فشار افکار عمومی و همچنین حساسیت پرونده، پیگیری آن را تسریع خواهد کرد. علاوه بر مجازات قاتل، این پرونده میتواند زمینهساز طرح یک «دعوای عمومی» برای احقاق حقوق از دسترفته کودک و خانواده مقتول باشد. موضوعاتی مانند دریافت دیه و تأمین آینده کودک نیازمند پیگیریهای حقوقی دقیق است.
درسها و راهکارهای پیشگیرانه برای جامعه
- نخستین و فوریترین درس، لزوم آموزش مهارتهای کنترل خشم و مدیریت تعارض به ویژه در جوامع محلی است. مردان و جوانان باید بیاموزند که «نه» شنیدن بخشی طبیعی از روابط انسانی است و هرگز نمیتواند توجیهکننده خشونت باشد.
- دوم، تقویت نهادهای مداخله در بحرانهای خانوادگی است. وجود مراکز مشاوره، اورژانس اجتماعی و خانههای امن در دسترس، میتواند به زنانی که احساس خطر میکنند، پناه دهد و از وقوع چنین فجایعی جلوگیری کند.
- سوم، فرهنگسازی برای احترام به استقلال و انتخاب زنان است. این کار باید از طریق رسانهها، مدارس و نهادهای مذهبی آغاز شود. جامعه باید به جایی برسد که درخواست ازدواج را یک «پیشنهاد» بداند، نه یک «دستور»، و پاسخ منفی به آن را حقی طبیعی و محترم بشمارد.
- چهارم، افزایش حساسیت و پاسخگویی نیروی انتظامی و قضایی نسبت به تهدیدات علیه زنان است. گزارشهای اولیه از تهدید باید جدی گرفته شده و با اقدامات پیشگیرانه (مانند اخطار رسمی به فرد تهدیدکننده) همراه شود.