آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:
بیروت، پایتختی که قرنها دروازه شرق به غرب بوده، این بار صحنه رویارویی دیپلماتیکی است که میتواند معادلات منطقه را تغییر دهد. وزیر خارجه جدید لبنان، عبدالله بو حبیب، در کسوت یک دیپلمات کارکشته و استاد دانشگاه آمریکایی بیروت، موضعی تهاجمی علیه ایران اتخاذ کرده که بسیاری را شگفتزده کرده است. این موضعگیریها در حالی رخ میدهد که لبنان در عمیقترین بحران اقتصادی و سیاسی تاریخ خود فرو رفته است. دولت ورشکسته، سیاستمداران فرسوده و جامعه عمیقاً قطبی شده، همگی نشان از کشوری در آستانه فروپاشی دارند. در این میان، حزبالله به عنوان قدرتمندترین گروه مسلح و سیاسی، سالهاست که نقش تعیینکنندهای در سرنوشت لبنان ایفا کرده است. اما به نظر میرسد حکومت جدید لبنان، راه برونرفت از بحران را در تغییر موازنه قوا و کاهش نفوذ حزبالله میبیند. آنها معتقدند سلاحهای این گروه، عامل اصلی بیثباتی و بهانهای برای فشارهای بیامان اسرائیل و غرب بر لبنان است. در این معادله پیچیده، ایران به عنوان حامی اصلی مالی و نظامی حزبالله، در کانون توجه قرار گرفته است. اظهارات تند بو حبیب علیه ایران را نباید صرفاً واکنشی احساسی دانست. این موضعگیری، حاصل ترکیب خطرناکی از فشارهای خارجی و خواستههای داخلی است. از یک سو، آمریکا و اسرائیل با تمام قوا بر خلع سلاح حزبالله پافشاری میکنند و از سوی دیگر، جریانهای سیاسی رقیب در لبنان که سالها در سایه قدرت حزبالله قرار داشتهاند، این فرصت را مناسب برای بازپسگیری میدان میبینند. حاکمان جدید لبنان هوشمندانه تلاش میکنند مسئله خلع سلاح حزبالله را به یک شرط اساسی برای بهبود روابط با ایران تبدیل کنند. آنها به انحای مختلف پیام میدهند که ادامه رابطه با تهران منوط به کاهش حمایت از شاخه نظامی حزبالله است. این تقاضا در قالبی غیرمعمول حتی در گفتوگوهای دیپلماتیک مطرح میشود.
اما پرسش کلیدی اینجاست: آیا تهران حاضر خواهد بود به خاطر حفظ رابطه با دولت لبنان، از حمایت خود از حزبالله - که آن را «محور مقاومت» مینامد - چشمپوشی کند؟ پاسخ به این سوال به سادگی داده نمیشود، چرا که حزبالله برای ایران تنها یک متحد لبنانی نیست؛ بلکه ابزاری راهبردی در برابر اسرائیل و نفوذ آمریکا در منطقه محسوب میشود. در این میان، خطر وقوع جنگی دیگر میان حزبالله و اسرائیل همچون ابری تیره بر آسمان لبنان در حال تجمع است. چنین جنگی، ویرانیهایی به مراتب گستردهتر از جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ به همراه خواهد داشت و میتواند دولت لبنان را به سمت تصمیمات رادیکالتری سوق دهد. تحلیلگران هشدار میدهند در صورتی که این تنشها مدیریت نشود، حتی احتمال قطع کامل روابط دیپلماتیک میان تهران و بیروت نیز منتفی نیست. چنین سناریویی نه تنها رابطه دیرینه دو کشور را متلاشی میکند، بلکه میتواند نقشه سیاسی منطقه را نیز دگرگون سازد.
تحلیل ترکیب دولت جدید لبنان و اهداف راهبردی آن
دولت کنونی لبنان که پس از ماهها بنبست سیاسی شکل گرفت، ترکیبی متفاوت از دولتهای پیشین دارد. حضور شخصیتهای نزدیک به غرب و نمایندگان جریانهایی که همواره مخالف نفوذ حزبالله بودهاند، نشان از تغییر محسوس در ترازوی قدرت دارد. این دولت با شعار نجات لبنان از ورشکستگی و بحرانهای پی در پی به قدرت رسیده و معتقد است که برای جلب کمکهای بینالمللی، باید به خواسته جامعه جهانی تن دهد. خلع سلاح حزبالله، در صدر این خواستهها قرار دارد. وزیر خارجه جدید به عنوان چهرهای آکادمیک و دارای ارتباطات گسترده با غرب، مأموریت یافته تا این پیام را به صراحت به گوش حزبالله و حامیانش برساند. رویکرد تهاجمی او علیه ایران، بخشی از یک نقشه راه حسابشده برای تغییر معادلات داخلی و خارجی لبنان است.
نقش فشارهای خارجی (آمریکا، اسرائیل، عربستان) در تغییر موضع بیروت
بیروت تحت محاصره اقتصادی و سیاسی بیسابقهای قرار دارد. آمریکا و متحدان اروپایی آن، کمکهای مالی به لبنان را مشروط به اجرای اصلاحات سیاسی و به خصوص کاهش نفوذ حزبالله کردهاند. اسرائیل نیز با تهدیدات مکرر نظامی، بر خلع سلاح این گروه اصرار میورزد. در این میان، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی که نفوذ ایران در لبنان را خطری برای امنیت خود میبینند، از تمام ابزارهای مالی و سیاسی خود برای تضعیف حزبالله استفاده میکنند. این فشار چندجانبه و هماهنگ، فضای مانوری را برای دولت لبنان به شدت محدود کرده است. اظهارات ضد ایرانی وزیر خارجه لبنان را باید در این چارچوب تحلیل کرد؛ تلاشی برای جلب اعتماد جامعه بینالمللی و گشایش دریچهای برای خروج از بنبست اقتصادی.
تقابل تاریخی جریانهای سیاسی لبنان و نقش محوری حزبالله
مناقشه بر سر سلاح حزبالله، ریشه در تقسیمبندیهای تاریخی قدرت در لبنان دارد. از زمان پیمان طائف که پس از جنگ داخلی لبنان امضا شد، توافق بر این بوده که تنها دولت حق انحصاری استفاده از نیروی قهریه را دارد. حزبالله با توجیه «مقاومت در برابر اسرائیل» از این اصل تخطی کرده و به مرور زمان به قدرتمندترین نیروی مسلح کشور تبدیل شده است. این امر همواره مورد اعتراض جریانهای سیاسی رقیب به ویژه جنبش المستقبل به رهبری خانواده حریری و حزب القوات اللبنانیه بوده است. برای این جریانها، خلع سلاح حزبالله نه یک خواسته خارجی، که آرزوی دیرینه داخلی است. دولت جدید لبنان با علم به این پشتوانه داخلی، جسارت بیشتری برای رویارویی با حزبالله و حامیانش پیدا کرده است. آنها امیدوارند با پیوند زدن این خواسته داخلی به فشارهای خارجی، بتوانند توازن قوا را به نفع خود تغییر دهند.
راهبرد ایران در قبال لبنان و محاسبات سخت تهران
ایران در طول چهار دهه گذشته، سرمایهگذاری سیاسی، مالی و نظامی سنگینی در لبنان انجام داده است. حزبالله نه تنها مهمترین متحد منطقهای تهران محسوب میشود، بلکه ابزاری راهبردی برای اعمال نفوذ در مدیترانه شرقی و تهدید متوازنکننده در برابر اسرائیل است. برای ایران، از دست دادن این برگ برنده به معنای تضعیف جدی جایگاه منطقهای و محدود شدن دایره نفوذش است. از این رو، احتمال کمی وجود دارد که تهران در ازای حفظ روابط با دولت لبنان – که خودش در معرض بیثباتی است – از حمایت حزبالله دست بکشد. راهبرد احتمالی ایران، تلاش برای ایجاد شکاف در دولت لبنان، تقویت موقعیت حزبالله در عرصه داخلی و بهرهگیری از نارضایتیهای عمومی از عملکرد دولت برای تضعیف مشروعیت آن است. تهران ممکن است به دنبال ایجاد هزینه برای دولت لبنان از طریق متحدانش در این کشور باشد.
سناریوهای محتمل آینده و پیامدهای قطع روابط
آینده روابط تهران و بیروت به چند سناریو محتمل وابسته است. سناریوی نخست، تداوم تنشهای لفظی بدون تغییر اساسی در وضعیت است. در این حالت، دو طرف با حفظ رابطه در سطح پایینتر به کار خود ادامه میدهند. سناریوی دوم، تشدید تنشها و اخراج دیپلماتها یا کاهش سطح روابط است. این امر لبنان را در عرصه بینالمللی منزویتر میکند و ایران را وادار به بازنگری در راهبردش میکند. سناریوی سوم و بحرانیتر، وقوع جنگ جدیدی میان حزبالله و اسرائیل است. در این صورت، دولت لبنان ممکن است برای حفظ حاکمیت خود و تحت فشار بینالمللی، روابط با ایران را به طور کامل قطع کند. چنین اقدامی میتواند به جنگ داخلی جدیدی در لبنان بین هواداران و مخالفان حزبالله منجر شود. قطع روابط همچنین کل معادله نفوذ ایران در مدیترانه شرقی را بر هم زده و اسرائیل را در موضع برتری قرار میدهد. در هر حال، لبنان بار دیگر به میدان آزمون اراده قدرتهای منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است.