آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:
درگیریهای مرزی لبنان و اسرائیل دیگر یک نزاع محلی نیست. آنچه در جنوب لبنان و حتی حومه بیروت در جریان است، نخستین گام از یک نقشه راه بزرگتر و خطرناکتر به نظر میرسد. تحلیلگران امنیتی و دیپلماتهای غربی در گزارشهای محرمانه خود هشدار میدهند: هدف نهایی تلآویو از تشدید بیسابقه حملات به مواضع حزبالله، آمادهسازی زمینه برای یک رویارویی تمامعرض با ایران است. اسرائیل پس از جنگ ۱۲ روزه با ایران و حمله بیسابقه موشکی این کشور، به یک جمعبندی استراتژیک رسیده است: تهدید امنیتی اصلی، خود ایران است و حزبالله تنها بازوی اجرایی و سپر دفاعی آن در منطقه.
بر این اساس، استراتژی جدید اسرائیل این است: ابتدا حزبالله را به عنوان مهمترین و قویترین متحد منطقهای تهران تضعیف، زمینگیر و در نهایت نابود کند. پس از آن، پنجره زمانی برای یک ضربه بزرگ و احتمالاً مستقیم به اهدافی در داخل ایران باز خواهد شد. تصمیم اخیر وزیر امور خارجه لبنان برای رد دعوت رسمی ایران و اظهارات تند مقامات لبنانی علیه نفوذ تهران، نشان میدهد که حتی دولت بیروت نیز این معادله را درک کرده است. آنها میدانند کشورشان تبدیل به میدان جنگ اولیه یک نبرد بزرگتر شده است.
جمله کلیدی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، که گفته است "بگذارید کار را همانجا [ایران] تمام کنیم"، مؤید این تحلیل است. این تنها یک تهدید دیپلماتیک نیست، بلکه بیانگر یک دکترین نظامی جدید است که در حال اجراست. این گزارش به بررسی این سناریوی هشداردهنده میپردازد. از دلایل تغییر استراتژی اسرائیل و ابعاد حمله به حزبالله، تا تحول جایگاه این گروه برای ایران و بررسی احتمال وقوع دور دوم جنگ مستقیم بین دو دشمن دیرینه. سرنوشت لبنان و ثبات کل غرب آسیا به نتیجه این بازی مرگبار گره خورده است. نتیجهای که ممکن است جغرافیای سیاسی منطقه را برای همیشه تغییر دهد.
دلایل تغییر استراتژی اسرائیل و خروج از دکترین «مدیریت تهدید»
اسرائیل برای دههها از دکترین «مدیریت تهدید» در قبال حزبالله پیروی میکرد. این استراتژی مبتنی بر حفظ توازن قوا، جلوگیری از جنگ تمامعرض و تنبیه محدود در پاسخ به اقدامات این گروه بود. اما جنگ ۱۲ روزه با ایران در ماه گذشته، نقطه عطفی در این نگرش ایجاد کرد. حمله مستقیم و بیسابقه موشکی ایران به خاک اسرائیل نشان داد که تهدید از سطح گروههای نیابتی فراتر رفته و به یک خطر وجودی از سوی یک دولت-ملت تبدیل شده است. اسرائیل دریافت که حزبالله تنها یک گروه شبهنظامی مستقل نیست، بلکه یک بازوی کاملاً یکپارچه و تحت فرمان ستاد کل نیروهای مسلح ایران است. بنابراین، استراتژی قدیمی «مدیریت تهدید» بیاثر و حتی خطرناک تشخیص داده شد. دکترین جدید بر «حذف تهدید از ریشه» استوار است. منطق آن ساده است: تا زمانی که حزبالله به عنوان سپر دفاعی و قدرت ضربهزن ایران پابرجاست، هرگونه اقدام مستقیم علیه تهران پرهزینه و پیچیده خواهد بود. پس نخستین گام، شکستن این سپر است.
جزئیات عملیات «شکستن سپر» در لبنان و اهداف آن
عملیات کنونی اسرائیل در لبنان فراتر از پاسخهای موقتی گذشته است. این عملیات چند لایه و با اهداف استراتژیک مشخص طراحی شده است.
-
لایه اول
از بین بردن فرماندهان ارشد و هستههای اطلاعاتی-عملیاتی حزبالله. ترور فرماندهان باتجربه، دانش عملیاتی و شبکه ارتباطی گروه را هدف میگیرد.
-
لایه دوم
نابودی ذخایر تسلیحات پیشرفته، به ویژه موشکهای دوربرد و دقیق. حملات به انبارهای زیرزمینی و کاروانهای انتقال تسلیحات در سوریه در این راستا قرار دارد. هدف، کاهش توان ضربهای حزبالله به حداقل ممکن است تا در مرحله بعدی، تهدید موشکی علیه اسرائیل خنثی باشد.
-
لایه سوم
تحت فشار قرار دادن پایگاه اجتماعی حزبالله در لبنان با ایجاد ویرانی گسترده. اسرائیل امیدوار است با تخریب زیرساختها و ایجاد بحران انسانی، مردم لبنان را علیه این گروه شورانده و مشروعیت داخلی آن را تحلیل ببرد. این سه لایه در کنار هم، باید حزبالله را تا حد یک گروه شبهنظامی ضعیف و منزوی تنزل دهد.
تحول جایگاه حزبالله برای ایران؛ از ابزار قدرت به «آخرین سنگر»
نگاه ایران به حزبالله در سالهای اخیر به طور اساسی تغییر یافته است. در گذشته، این گروه عمدتاً یک «ابزار قدرت پروکسی» برای افزایش نفوذ منطقهای و ایجاد توان بازدارندگی در برابر اسرائیل بود. اما اکنون، در استراتژی امنیت ملی ایران، حزبالله به «آخرین سنگر دفاعی» تبدیل شده است. این تغییر نگرش ناشی از آسیبپذیریهایی است که ایران در جنگ ۱۲ روزه احساس کرد. اگر حمله موشکی ایران ضربه سنگینی به اسرائیل وارد آورد، اما همچنین نشان داد که در صورت جنگ تمامعرض، ایران خود در معرض آسیب جدی قرار دارد. بنابراین، حفظ یک نیروی قدرتمند نیابتی در مرزهای اسرائیل، به یک بیمه امنیتی حیاتی بدل شده است. همین امر دلیل تزریق مالی سنگین (برآورد شده حدود یک میلیارد دلار در سال) و تلاش سریع برای بازسازی توانهای حزبالله پس از جنگ را توضیح میدهد. ایران میکوشد این گروه را به یک تهدید بازدارنده قوی تبدیل کند تا اسرائیل را از اندیشه حمله مستقیم منصرف نماید. در واقع، حزبالله اکنون خط مقدم دفاع از خاک ایران محسوب میشود.
واکنش لبنان و چالش حاکمیت ملی در آستانه طوفان
دولت لبنان خود را در میان چکش اسرائیل و سندان ایران میبیند. اقدام اخیر وزیر خارجه لبنان در رد دعوت ایران، تلاش برای اعلام موجودیت و احیای حاکمیت ملی است. بیروت به خوبی دریافته که در نقشه جدید اسرائیل، لبنان تنها یک میدان جنگ مقدماتی است و ویرانی بیشتری در انتظار آن خواهد بود. اظهارات صریح مقاماتی مانند یوسف رجی که وابستگی حزبالله به ایران را آشکارا تأیید کرد، در واقع هشداری به جامعه جهانی و درخواست کمک است. لبنان میخواهد بگوید که کنترل این گروه خارج از دست اوست و برای خلع سلاح آن نیاز به فشار بینالمللی بر تهران دارد. با این حال، این دیپلماسی نمادین در عمل با مانع بزرگ ناتوانی نظامی و سیاسی دولت مرکزی لبنان روبروست. بدون یک اهرم قوی یا حمایت نظامی بینالمللی، بیروت قادر به تغییر معادله در خاک خود نیست. این کشور در بهترین حالت میکوشد با فاصله گرفتن دیپلماتیک از ایران، از عواقب جنگ آینده تا حدی مصون بماند.
ارزیابی احتمال وقوع «دور دوم» جنگ مستقیم و سناریوهای ممکن
- احتمال وقوع دور جدید جنگ مستقیم ایران و اسرائیل به موفقیت یا شکست مرحله اول (عملیات علیه حزبالله) گره خورده است. اگر اسرائیل بتواند حزبالله را به طور قاطع تضعیف کند و توان موشکی آن را خنثی نماید، گام بعدی محتملتر خواهد بود. در این صورت، اسرائیل ممکن است احساس کند پنجره زمانی منحصربهفردی برای حمله به تاسیسات هستهای یا موشکی ایران به دست آورده است.
- سناریوی دوم، که کماحتمالتر اما فاجعهبار است، آغاز یک درگیری تمامعرض از همان ابتدا است. اگر ایران احساس کند نابودی حزبالله تهدیدی برای موجودیت نظام است، ممکن است پیشدستی کرده و با استفاده از ذخایر موشکی خود مستقیماً به اسرائیل حمله کند. این سناریو کل منطقه را به آتش خواهد کشید. تصمیمهای هفتههای آینده در واشنگتن، تلآویو و تهران، تعیینکننده مسیر پیش رو خواهد بود.