آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
داستان زندگی نیکو نظری ضرونی، اهل کوهدشت استان لرستان، با فاجعهای تلخ به پایان رسید. در خبری که برای آسیانیوز ایران قابل تائید یا تکذیب نیست، روایتگر داستان زنی هستیم که جسارت درخواست طلاق از همسر خشونتگرش را داشت، اما جامعهای که باید از او حمایت میکرد، تبدیل به دادگاهگاه و سپس جوخه اعدامش شد. نیکو، متأهل و مادر یک فرزند، در اقدامی هولناک توسط نزدیکترین افراد خانواده خود – پدر، برادر و عمویش – به قتل رسید. قاتلان با بیرحمی تمام، ابتدا دستها و پاهای او را شکستند و سپس با زور، سم را به دهانش ریختند تا نفس زندگی را از سینهاش بیرون کنند. پیش از این جنایت هولناک، نیکو به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. نشانههای این خشونت بر بدن او حکایت از کینتوزی عمیق قاتلانی داشت که باید پناهگاهش میبودند. در اقدامی عجیب و هولناک، خانواده نیکو در نخستین گام کوشیدند این قتل فجیع را «خودکشی» بنامند. این تلاش برای تحریف واقعیت، نشان از عمق توطئه و برنامهریزی برای پنهان کردن جنایت دارد.
اما شاید تلخترین بخش این ماجرا، اعلامیه ترحیم نیکو است. در این اعلامیه، نام پدر و برادر او – احمدعلی و میثم – که متهمان اصلی این جنایت هستند، با عنوان «صاحبان عزا» درج شده است. گویی قاتلان، پیش از هر چیز، وارثان اندوه معرفی شدهاند. انگیزه این قتل شنیع، «تقاضای طلاق» نیکو از همسرش عنوان شده است. زنی که به طور مداوم تحت خشونت همسرش قرار داشت و تلاش برای رهایی از این چرخه خشونت، به بهای جانش تمام شد. این فاجعه تنها یک جنایت خانوادگی نیست، بلکه نمادی از ساختارهای عمیقتر اجتماعی است که در آن زنانی که میخواهند از روابط خشونتبار رها شوند، نه تنها حمایت نمیشوند، بلکه از سوی نزدیکان خود نیز مجازات مرگ دریافت میکنند. نیکو نظری ضرونی اکنون به نمادی تبدیل شده است از دهها زنی که هر ساله در سکوت خبری و تحت عنوان «قتلهای ناموسی» کشته میشوند. مرگی که جامعه را به تأمل وادار میکند: چرا خواستن آزادی، گناهی نابخشودنی شده است؟
تحلیل جامعهشناختی «قتلهای ناموسی» و ساختارهای پدرسالارانه
قتل نیکو نظری ضرونی نمونه کلاسیک یک «قتل ناموسی» است. در این ساختار، زن به عنوان دارایی خانواده و مردان آن محسوب میشود که حیثیت جمعی را نمایندگی میکند. هرگونه رفتار خارج از هنجارهای تعیینشده – مانند درخواست طلاق از همسر خشونتگر – تهدیدی برای این حیثیت تلقی میشود. در چنین نظامهایی، مردان خانواده خود را محق میدانند که برای حفظ «آبرو»، هر گونه مجازاتی از جمله قتل را اعمال کنند. این حق پنداشتن، ریشه در سنتهای عمیقاً نهادینهشده و گاه تفسیرهای خاص از مذهب دارد. قتل تبدیل به یک «تصفیه حساب» خانوادگی میشود که حتی ممکن است مورد تأیید بخشی از جامعه محلی نیز قرار گیرد. نکته تراژیک این است که در بسیاری موارد، قاتلان پس از جنایت به عنوان افرادی که «غیرت» داشتهاند مورد تحسین قرار میگیرند و مجازاتهای قانونی برای آنان تخفیف مییابد. این مسأله چرخه خشونت را تقویت میکند و به قاتلان بالقوه آینده این پیام را میرساند که میتوانند با کمترین هزینه، «مشکل» را حل کنند.
بررسی روانشناختی قاتلان و خشونت ساختاری علیه زنان
رفتار قاتلان در این پرونده – شکستن دستوپا، ضرب و شتم شدید پیش از قتل و سپس خوراندن سم – نشان از خشونتی فراتر از یک قتل ساده دارد. این سطح از خشونت بیانگر خشم عمیق، تحقیر زن و تمایل به نابودی کامل اوست. آنها نه تنها میخواستند نیکو را بکشند، بلکه میخواستند او را پیش از مرگ نیز بشکنند و عذاب دهند. از منظر روانشناختی، این قاتلان احتمالاً خود قربانیان ساختارهای خشونتآمیز جامعه بودهاند. مردانی که در فرهنگی بزرگ شدهاند که به آنان حق مالکیت بر بدن و سرنوشت زنان خانواده را میدهد. خشونت برای آنان نه تنها طبیعی، بلکه یک وظیفه برای حفظ نظم خانوادگی تلقی میشود. تلاش برای جعل خودکشی نیز نشاندهنده آگاهی آنان از غیرقانونی بودن عملشان است، اما این آگاهی منجر به توقف جنایت نمیشود، بلکه فقط آنان را به پنهانکاری سوق میدهد. این تناقض – آگاهی از جرم بودن اما احساس حق بودن – از ویژگیهای قتلهای ناموسی است.
شکست سیستمهای حمایتی و نهادهای قانونی
تراژدی نیکو نظری ضرونی تنها تقصیر قاتلان نیست، بلکه بیانگر شکست سیستمهای حمایتی از زنان در معرض خشونت است. نیکو به طور مداوم تحت خشونت همسرش قرار داشت و وقتی برای رهایی از این چرخه تقاضای طلاق کرد، نه تنها حمایت نشد، بلکه توسط خانواده خودش کشته شد. سوال اینجاست: نهادهای مدنی، اورژانس اجتماعی، پلیس و سیستم قضایی کجا بودند؟ چرا نیکو نتوانست به این نهادها پناه ببرد؟ آیا این نهادها اساساً در مناطق دورافتاده مانند کوهدشت حضور مؤثری دارند؟ یا فرهنگ حاکم بر این مناطق به قدری قوی است که زنان حتی جرات مراجعه به این نهادها را نیز ندارند؟ حتی اگر نیکو به نهادهای قانونی مراجعه کرده بود، آیا تضمینی وجود داشت که بتواند از حمایت کافی برخوردار شود؟ تجربه نشان داده که در بسیاری موارد، نهادهای رسمی ترجیح میدهند مسائل را «خانوادگی» حل کنند و زنان را به سازش و بازگشت به محیط خشونت تشویق میکنند. این ناکامی سیستمهای حمایتی، عملاً زنان را در چرخه خشونت تنها میگذارد.
نقش رسانهها و جامعه در بازتولید یا مقابله با خشونت
نحوه پوشش خبری این قتل و موارد مشابق بسیار مهم است. رسانهها میتوانند با استفاده از ادبیاتی که مسئولیت را به دوش جامعه میاندازد، به مقابله با این پدیده بپردازند، یا با عادیسازی و استفاده از اصطلاحات کلیشهای (مانند «قتل ناموسی» بدون نقد ساختارهای پشت آن)، به بازتولید خشونت کمک کنند. در این مورد خاص، توجه به جزئیات هولناک قتل – شکستن دستوپا، خوراندن سم – اگرچه ممکن است برای جلب توجه لازم باشد، اما خطر عادیسازی این سطح از خشونت را نیز دارد. رسانهها باید هوشمندانه عمل کنند و تمرکز را بر علل ساختاری این جنایت بگذارند، نه صرفاً بر صحنههای خشن آن. همچنین، نقش جامعه مدنی و شبکههای اجتماعی در افشای این جنایتها و ایجاد فشار برای رسیدگی قضایی عادلانه بسیار مهم است. بدون فشار افکار عمومی، بسیاری از این قتلها در سکوت رسانهای باقی میمانند و قاتلان با مجازاتهای سبک یا حتی کاملاً آزاد میشوند. جنبشهای زنان و فعالان حقوق بشر باید این موارد را مستند و پیگیری کنند.
راهکارهای پیشگیری و حمایت از زنان در معرض خطر
برای جلوگیری از تراژدیهای مشابه، چند اقدام ضروری است:
- اول، تقویت اورژانس اجتماعی و خانههای امن در تمام مناطق کشور، به ویژه مناطق دورافتاده و سنتی. این مراکز باید به گونهای عمل کنند که زنان بتوانند با اطمینان کامل به آنان پناه ببرند.
- دوم، اصلاح قوانین مربوط به قتلهای ناموسی. قتلهایی که با انگیزه «حفظ ناموس» انجام میشوند باید به عنوان قتل عمد با کیفرخواست مجازات شوند، نه اینکه تخفیف مجازات بگیرند. این پیام واضحی به جامعه میفرستد که هیچ توجیهی برای قتل زن قابل قبول نیست.
- سوم، آموزش و آگاهیرسانی گسترده در مدارس، دانشگاهها و رسانهها درباره حقوق زنان، برابری جنسیتی و ممنوعیت هر گونه خشونت. این آموزشها باید به ویژه در مناطق سنتی و با همکاری رهبران محلی و مذهبی انجام شود.
- چهارم، ایجاد خطوط تلفنی اضطراری و سیستمهای هشدار سریع برای زنان در معرض خطر. این سیستمها باید محرمانه و در دسترس باشند.
- پنجم، توانمندسازی اقتصادی زنان. بسیاری از زنان به دلیل وابستگی اقتصادی به خانواده یا همسر، قادر به ترک محیط خشونت نیستند. برنامههای اشتغالزایی و اعطای وامهای کوچک به زنان میتواند استقلال مالی آنان را افزایش دهد. قتل نیکو نظری ضرونی نباید به عنوان یک حادثه منفرد فراموش شود. این زنگ خطری است برای جامعه ایران که نشان میدهد خشونت علیه زنان تا چه حد میتواند شدید و سازمانیافته باشد. تنها با تغییر ساختارهای فرهنگی، تقویت نهادهای حمایتی و اجرای قوانین عادلانه میتوان امیدوار بود که چنین فجایعی تکرار نشوند.