آسیانیوز ایران، محمدحسین واحدی:
سقراط اولین فیلسوف سیاسی بود که بسیار شفیته ی حقیقت بود. حقیقت را او بسیار ستایش می کرد. به طوری که حاضر شد از جان خود به خاطر حقیقت بگذرد. او بسیار شفیته گفت و گو و مجادله با افراد بود. چیزی که به دیالکتیک مشهور است . سقراط با افراد گفت و گو می کرد و ضعف آنها را آشکار می ساخت اما مقصود او خودنمایی نبود بلکه آشکار کردن ناتوانی افراد در مسائل مختلف بود . سقراط به طوری در مناظره کردن شهرت داشت که به خرمگس آتن مشهور است. چرا که او ضعف همه افراد جامعه آتن را آشکار می ساخت خود اذعان می کرد من نیز نادان هستم. و این اقرار من به نادانی خود من را از بقیه متمایز می کند چرا که هر که به نادانی خود اقرار کند از همه داناتر است.
سقراط به روح و خدا اعتقاد داشت اما نه به خدایان آتنی بلکه او فقط یک خدا را به عنوان حقیقت واحد قبول داشت. او بی شک به دنبال خراب کردن و تابو شکنی جوانان آتنی بود. سقراط را به دادگاه کشاندند. چرا که به قول هگل او واقعا در حال خراب کردن ذهن جوانان آتن به عقایدشان بود. سقراط در مورد چیزهای ساده مانند آزادی و حقیقت با مردم گفت و گو می کرد و بعد از یکسری سوالات متوجه ضعف آنها می شد.
سقراط بی شک تاریخ فلسفه را به پی جویی حقیقت گره زد. به طوری برای رسیدن به حقیقت حاضر به انکار عقایدش نشد و در دادگاه از خود دفاع کرد. به طوری که خود با دستان خورد جام شوکران یا همان جام زهر را خورد و درجا مرد. سقراط به قدری از مرگ نمی هراسید که دوستانش به او پیشنهاد فرار کردن از زندان به کمک خودشان را دادند. اما سقراط قبول نکرد و گفت من دیگر عمرم به سر آمده است. سقراط اندیشه های خود را به افلاطون و گزنفون منتقل کرد و کتابی از او در متاسفانه در دسترس نیست. او دموکراسی را حکومت نادانان می دانست این اندیشه نیز به افلاطون اثر گذاشت . به طوری افلاطون نیز دموکراسی را نفی می کرد و آن را حکومت عوام می دانست. افلاطون نظریه فیلسوف شاه را مطرح کرد و و ظیفه ی عوام مردم را فقط زاد و ولد عنوان کرد. جامعه ی افلاطون طبقاتی بود در حالی که برخی او را چپ می دانند. افلاطون به دلیل اینکه مردم سقراط را متهم به فاسد کردن جامعه آتن آن روزگار کرده و باعث اعدام سقراط شدند.
حکومت مردم را مطلوب نمی دانست و سعی داشت جامعه ای که حاکمان آن فیلسوف باشند را ترویج کند. چرا که به زعم او فیلسوفان به حقیقت دسترسی داشتند. با این حال حقیقت نزد سقراط با آنچه دیگر فیلسوفان می پنداشتند تفاوت داشت حقیقت مدنظر سقراط درباره وجود آدمی زاد و شکل گیری جهان و رابطه علت و معلولی نبود بلکه در خودشناسی خلاصه می شد. سقراط خودش را با پرسش ها و پاسخ ها از دیگر مردمان می شناخت گویا آنها آینه او بودند. دیالکتیک او شامل رد و بدل شدن نه تنها کلمات بلکه اندیشه نیز می شده است./