آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
مجسمهٔ آرش امروز در میدان ونک تهران بر روی پایهٔ خود نصب شد. این بزرگترین مجسمهٔ برنزی ایران است. ارتفاع مجسمه به همراه پایهاش - که طراحی آن بهزودی پس از پردهبرداری مشخص خواهد شد - به بیش از هجده متر میرسد. این اثر توسط دهقان محمدی ساخته شده است؛ فرزند ایرج محمدی (متولد ۱۳۲۴)، که او نیز از پیشگامان مجسمهسازی ایران محسوب میشود. ایرج محمدی امروز زیر سایهٔ درختی در میدان ونک، بر روی صندلی نشسته و کار را نظارت میکرد. ایرج محمدی آثار برجستهای خلق کرده است، اما شاید شناختهشدهترین اثر او مجسمهٔ شاهعباس سوار بر اسب باشد که پیشازاین در میدان قیام اصفهان نصب شده بود و متأسفانه پس از انقلاب برداشته شد. او در دههٔ ۱۳۷۰ مجسمهٔ کاوه آهنگر را برای همان میدان طراحی کرد. دهقان محمدی حدود دو سال پیش نیز مجسمهٔ سعدی را برای خیابان سعدی تهران ساخت.
نوک پیکان مجسمهٔ آرش به سمت دماوند اشاره دارد...
عکس مجسمهٔ آرش را نگاه میکنم، همان که بیوقار وسط هیاهوی ونک ایستاده است. با خودم فکر میکنم: چرا اینجا؟ چرا درست وسط این میدانِ کهنهای که روزی تپشِ قلب تهران بود؟ شاید برای همین بوده؛ شاید میخواستند یادمان بیاورند که ونک همیشه جایِ ایستادنِ اسطورهها بوده. حالِ پژمردهٔ امروزش را نگاه نکنید. روزگاری، همین پیادهروهای ترکخورده، شاهدِ قدمهای مردمی بود که عقل و جربزه داشتند و هر کدامشان میتوانستند سکوهای مجلس را بلرزانند. روزگاری، همین آسفالتِ داغ، زیر پایِ جماعتی میسوخت که برایِ یک گل، یک صعود، یک پیروزی، از همهجا میرسیدند و فریادشان تا بامِ تهران میرسید.
حالِ بیجانِ امروزش را نگاه نکنید. روزی، هر خواستهای، هر فریادی، هر آرزویی، رویِ دایرهٔ این میدان میچرخید تا جایی برایِ فرود پیدا کند. شاید به یک معنا، درستترین جایِ تهران برایِ آرش همینجا بوده؛ جایی که هنوز میتوان تیرِ امید را از قلبِ آن پرتاب کرد. اما مدیرانِ شهر، یکبهیک، چنگهایشان را به جانِ این میدان انداختند. اول، خیابانِ ولیعصرش را مُثله کردند. بعد، بیرحمانه بیآرتی را به رگهایش تزریق کردند. بعدتر، دورِ حوضش را بستند، کانکس گذاشتند، چشمه ساختند— انگار میخواستند ثابت کنند که از دلِ هر ویرانی، یک ویرانهٔ تازه میشود بیرون کشید.
ولی ونک، مثلِ همان ققنوسِ افسانهای، هر بار از خاکسترِ تحقیر بلند شد. هر بار که فکر میکردی دیگر تمام شده، ناگهان بالهایش را باز میکرد و هوایی تازه را به ریههای شهر میفرستاد. تا اینکه... تا اینکه یک روز رسیدند و آخرین ضربه را زدند.
حالا اما، انگار یک نفر در تاریکی فریاد زده: «کافیست!»
انگار کمانِ آرش دوباره کشیده شده، و تیرش نه از جنسِ مرز، که از جنسِ یادآوری است:
این جا، ونک است! این جا، جایی است که از پشتِ هر دیوار، یک آرش برمیخیزد. جایی است که هنوز میشود فریاد زد: «منم آرش! و این میدان، میدانِ من است.»
تحلیل اجتماعی آسیانیوز ایران
۱. نمادگرایی آرش در فضای شهری
آرش کمانگیر، اسطورهای که جانش را برای حفظ مرزها فدا کرد، شاید بهعنوان نماد مقاومت در میدانی نصب شده که خود روزی کانون تحولات اجتماعی بود. این انتخاب میتواند پیامی سیاسی یا فرهنگی داشته باشد.
۲. ونک؛ از هویت تا فراموشی
ونک در دهههای گذشته محل تجمع روشنفکران، ورزشدوستان و معترضان بود. اما تغییرات شهری مثل یکطرفه کردن خیابان ولیعصر و اجرای بیآرتی، به تدریج آن را به فضایی بیروح تبدیل کرد.
۳. تأثیر مجسمهها بر حافظه جمعی
نصب مجسمههای نمادین در شهرها همیشه بار معنایی دارد. آرش میتواند یادآور روحیه مقاومت باشد، اما آیا مردم امروز تهران همچنان این نمادها را درک میکنند؟
۴. آینده میدان ونک
آیا ونک میتواند دوباره به مرکز زندگی اجتماعی تهران تبدیل شود؟ یا این مجسمه تنها یادگاری از گذشتهای خواهد بود که دیگر بازنمیگردد؟