آسیانیوز ایران؛ سرویس علم و تکنولوژی:

پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
شهر است و هیاهوی بیپایانش.هزاران نفر در خیابان در حرکتند، هرکدام در جهان شخصی خود، چسبیده به صفحه درخشان یک تلفن همراه. ناگهان یک لغزش کوچک اتفاق میافتد. گوشی روی آسفالت میافتد و صفحه آن به تار عنکبوتی از ترکها تبدیل میشود. در یک آن، جهان متوقف میشود. شما در میان انبوهی از مردم، کاملا تنها هستید. نه میتوانید کسی را خبر کنید، نه تاکسی بگیرید و نه حتی از موقعیت مکانی خود مطمئن شوید. اینجا، در این خلا ارتباطی، به یاد چیزی میافتید که روزی بخشی از منظر شهری بود: باجه آبی یا نارنجی رنگ تلفن عمومی. این گزارش، داستان مرگ خاموش یک زیرساخت حیاتی اجتماعی و پیامدهای ناگوار آن برای امنیت عمومی است.
فصل اول: عصر طلایی؛ وقتی تلفن عمومی، رگ حیات جامعه بود
تلفن عمومی تنها یک وسیله نبود؛ یک نماد بود. نماد ارتباط، امنیت و تعلق اجتماعی.
معماری یک پیوند اجتماعی
باجههای تلفن با طراحی متمایز خود، نشانههای بصری ثابتی در شهر بودند. آنها نقطه ملاقات بودند، جایگاهی برای مکالمههای خصوصی در ملأ عام، و مهمتر از همه، یک امانت عمومی. داشتن سکه برای یک تماس اضطراری، یک مهارت survival شهری به حساب میآمد. این دستگاهها، اعتماد به نفس میدادند؛ این اطمینان که حتی اگر تنها باشید، میتوانید با جهان خارج ارتباط برقرار کنید.
کارکردی فراتر از یک تماس ساده
-
ابزار دموکراسی
تلفن عمومی، امکان دسترسی برابر همه شهروندان—ثروتمند یا فقیر—به شبکه ارتباطی را فراهم میکرد.
-
پناهگاه
برای قشرهای آسیبپذیر—افراد بیخانمان، کسانی که در شرایط فرار به سر میبرند یا قربانیان خشونت خانگی—تلفن عمومی تنها راه نجات برای تماس با اورژانس اجتماعی یا پلیس بود.
-
ضد بحران
در زمانهای وقوع بلایای طبیعی (مانند زلزله) که شبکههای ارتباطی به غایت شلوغ و پرترافیک میشوند، خطوط زمینی و تلفنهای عمومی معمولا مقاومتر بودند و میتوانستند آخرین راه ارتباطی باشند.
فصل دوم: مرگ تدریجی یک غول شهری؛ چرا تلفنهای عمومی ناپدید شدند؟
ناپدید شدن آنها یک اتفاق ناگهانی نبود، بلکه نتیجه یک طوفان کامل از عوامل تکنولوژیک، اقتصادی و اجتماعی بود.
انقلاب موبایل: قاتل بیرحم
ظهور و اشباع بازار تلفنهای همراه، مهمترین عامل بود. وقتی تقریباً هر شهروندی—از نوجوان تا سالمند—یک تلفن شخصی در جیب خود دارد، توجیه اقتصادی برای نگهداری از هزاران دستگاه پرخرج از بین میرود. درآمد ناچیز حاصل از آنها به هیچوجه هزینههای نگهداری، تعمیر و قبض برق آنها را پوشش نمیداد.
وندالیسم: نیشخند بر چهره جامعه
متأسفانه، تلفنهای عمومی گاهی قربانی رفتارهای تخریبگرانه میشدند. شکستن دریچه، قطع کردن سیم، تخریب صفحه کلید و استفادههای نامتعارف، تبدیل به معضلی همیشگی شد. این موضوع، نه تنها هزینهها را افزایش داد، بلکه این پیام را به مدیران شهری داد که جامعه قدر این امانت را نمیداند. این یک خودکشی اجتماعی بود.
تغییر نگرش شهرداریها: از خدمترسانی به کسب درآمد
نگاه مدیران شهری از «خدمترسانی عمومی» به سمت «درآمدزایی» تغییر کرد. فضایی که یک باجه تلفن عمومی اشغال میکرد، میتوانست به یک غرفه تبلیغاتی یا یک کافیشاپ سرپایی اجاره داده شود و سودآوری مستقیم داشته باشد. منطق سوداگرانه، بر منطق خدمات عمومی چیره شد.
فصل سوم: توهم اتصال دائمی؛ آسیبپذیری پنهان در جامعه فوقمتصل
ما در توهمی زندگی میکنیم که گویا همیشه متصل خواهیم بود. اما واقعیت این است که جامعه بیش از هر زمان دیگری در برابر اختلالات، آسیبپذیر شده است.
وابستگی مطلق به یک دستگاه
ما تمام اطلاعات تماس، نقشهها، توانایی پرداخت و هویت دیجیتال خود را در یک دستگاه کوچک متمرکز کردهایم. شکستن، گم شدن یا تمام شدن باتری آن، معادل قطع یک عضو دیجیتال از بدن است که فرد را فلج میکند.
مرگ سرمایه اجتماعی و بیاعتمادی
همانطور که اشاره کردیم، دیگر کسی به راحتی گوشی خود را به یک غریبه قرض نمیدهد. این تنها یک بیاعتمادی ساده نیست، بلکه نشاندهنده فروپاشی سرمایه اجتماعی و احساس مسئولیت جمعی است. جامعه به مجموعهای از افراد تنها تبدیل شده که تنها در دنیای دیجیتال خود زندگی میکنند. تلفن عمومی، نماد آن اعتماد و مسئولیت بود.
تهدیدات امنیت ملی و بحرانهای گسترده
در صورت بروز یک بحران بزرگ—حمله سایبری به شبکه مخابرات، یک حادثه تروریستی یا یکی از بلایای طبیعی—که شبکه تلفن همراه را مختل یا overload کند، شهر کاملا کر و لال خواهد شد. نبود یک شبکه ارتباطی جایگزین و مستقل (مانند تلفنهای عمومی)، مدیریت بحران و امدادرسانی را با چالش مواجه خواهد کرد و هرج و مرج را تشدید خواهد نمود.
فصل چهارم: آیا راه بازگشتی وجود دارد؟ احیای یک ایده قدیمی با رویکردی نو
نیاز به یک شبکه ایمنی ارتباطی از بین نرفته، بلکه شکل آن تغییر کرده است. راهحل، بازگرداندن باجههای قدیمی نیست، بلکه خلق جایگزینهای هوشمندانه است.
ایستگاههای هوشمند شهری: از شارژ تا تماس رایگان
شهرداریها میتوانند پایههای هوشمندی در مکانهای پرتردد (مترو، ایستگاههای BRT، پارکها) نصب کنند که دارای قابلیت زیر باشند:
-
پریزهای شارژ رایگان USB
برای رفع مشکل تمام شدن باتری.
-
دکمه تماس رایگان اضطراری
اتصال مستقیم و رایگان به شمارههای اورژانس (۱۱۰، ۱۱۵، ۱۲۵، ۱۲۳).
-
وای-فای رایگان محدود
تنها برای دسترسی به سرویسهای پیامرسان و نقشه.
احیای مسئولیت اجتماعی: طراحی «نقاط امن»
میتوان با همکاری شهرداری و اصناف، شبکهای از «نقاط امن» ایجاد کرد. مغازهها، داروخانهها و فروشگاههای معتبر میتوانند با نصب یک استیکر خاص روی درب خود، اعلام کنند که در مواقع اضطراری، امکان استفاده از تلفن یا کمک را به شهروندان ارائه میدهند. این کار، اعتماد از دست رفته را آرام آرام بازمیگرداند.
الزامات قانونی برای اماکن عمومی
میتوان طی مصوبهای، مراکز خرید بزرگ، سینماها، ایستگاههای حمل و نقل عمومی و بیمارستانها را ملزم کرد که یک خط تلفن عمومی (یا سادهتر، یک تلفن سکهای/کارتی تحت نظارت) برای استفاده عموم در محل خود نگهداری کنند.
از منظر شهرسازی و معماری
تلفنهای عمومی نه تنها یک وسیله ارتباطی، که نشانههای بصری ثابت و نقاط ملاقات در شهر بودند. طراحی متمایز آنها به منظر شهری هویت میبخشید و به عنوان امانت عمومی عمل میکرد.
از دیدگاه امنیت اجتماعی
تلفنهای عمومی شبکه ایمنی برای قشرهای آسیبپذیر بود. برای افراد بیخانمان، قربانیان خشونت خانگی و کسانی در شرایط فرار، معمولا تنها راه تماس با اورژانس اجتماعی محسوب میشد.
از نگاه مدیریت بحران
در زمان بروز بلایای طبیعی که شبکههای سلولی overload میشوند، خطوط زمینی و تلفنهای عمومی مقاومتر بودند و میتوانستند آخرین راه ارتباطی باشند. نبود این سیستم جایگزین، جامعه را در برابر بحرانها آسیبپذیر کرده است. راهحلهای پیشنهادی شامل ایجاد ایستگاههای هوشمند شهری با قابلیت شارژ رایگان و تماس اضطراری، ایجاد شبکهای از نقاط امن در همکاری با اصناف، و الزامات قانونی برای اماکن عمومی به نگهداری تلفن برای استفاده عموم است.
سخن پایانی
پیشرفت واقعی، شامل رها کردن پلههای پشت سر نیست پیشرفت تکنولوژی نباید به معنای نادیده گرفتن آسیبپذیرترین افراد جامعه و ایجاد یک سیستم شکننده باشد.یک جامعه ی تابآور، جامعهای است که برای شکستهای تکنولوژی و بحرانها برنامه دارد. حذف تلفنهای عمومی، یک اشتباه استراتژیک بود که امنیت جمعی را قربانی منفعت فردی و سود اقتصادی کوتاهمدت کرد. ما نه تنها یک وسیله، که یک نماد از مسئولیتپذیری و مراقبت اجتماعی را از دست دادیم. وقت آن است که قبل از وقوع فاجعه بعدی، این خلا خطرناک را به رسمیت بشناسیم و برای پر کردن آن چارهاندیشی کنیم. گاهی یک تماس، میتواند مرز بین زندگی و مرگ باشد.