آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
در یک پرونده قضایی که بیش از آنکه تراژیک باشد، طنزآمیز به نظر میرسد، اعترافات یک زن متهم به قتل شوهر، پرده از یکی از عجیبترین انگیزههای جنایی برداشت. مأموران پلیس که برای بازجویی از این زن حاضر شده بودند، در مواجهه اول با انگیزهای قابل درک روبرو شدند: «من فهمیدم شوهرم دوست دختر دارد. برای همین تصمیم گرفتم او را بکشم.» اظهاراتی که میتوانست داستانی از یک انتقام زنانه کلاسیک را روایت کند.
اما داستان در همین نقطه به پایان نرسید. سؤال ساده و روتین مأموران که پرسیدند: «خب، با چه کسی این تصمیم را گرفتی؟» در کسری از ثانیه، تمامی مفاهیم انصاف و انتقام در این پرونده را زیر و رو کرد. پاسخ زن که با آرامش و سادگی گفت «با دوست پسرَم»، نه تنها مأموران که بلکه هر شنوندهای را به فکر فرو می برد. اینجا بود که داستان یک قتل، به یک نقد اجتماعی عمیق و طنزآلود از استانداردهای انسانی تبدیل شد. این داستان کوتاه، که بیشتر شبیه یک پارادوکس طنزآمیز است، را میتوان از چند منظر روانشناسی و جامعهشناختی تحلیل کرد:
این داستان یک تمثیل مدرن است. هسته مرکزی آن، نقد «معیارهای دوگانه» و «ریاکاری» در رفتارهای انسانی است. شخصیت زن در داستان، به صورت نمادین نماینده افرادی است که خطاهای دیگران را به بزرگی یک کوه میبینند، اما خطاهای خودشان را به کوچکی یک ذره. این داستان با زبانی ساده و طنز، یکی از رایجترین نقص های اخلاقی بشر را به تصویر میکشد.
تحلیل روانشناختی شخصیت
از دیدگاه روانشناسی، پاسخ زن میتواند نشاندهنده یک سازوکار دفاعی روانی باشد:
-
انکار
او ممکن است به طور ناخودآگاه خیانت خود را انکار کند یا آن را در مقایسه با خیانت شوهرش کوچک بشمارد.
-
توجیه
او عمل خود را با یک دلیل «منطقی» (خیانت شوهر) توجیه میکند، اما در توجیه خود، عامل دیگری (دوست پسر) را به عنوان شریک جرم معرفی میکند که خودش نقض غرض است. این نشان از تفکر تحریفشده و غیرمنطقی دارد.