آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
حلقه اخراج سرمربیان در فوتبال ترکیه، این بار به گردن یک ستاره سابق منچستریونایتد افتاد. اوله گنار سولشیر، که کمتر از یک سال قبل با امیدهای بزرگی به استانبول آمده بود، در اقدامی سریع و قاطعانه از سوی مدیریت بشیکتاش برکنار شد. علت این پایان ناگهانی، شکست تحقیرآمیز و حذف از رقابتهای اروپایی در برابر لوزان سوئیس، تیمی از لیگ دسته دوم این کشور بود. شکستی یک بر صفر در خانه که در ترکیب با اخراج فلیکس اودوخای، صحنههای تیرهای را در ورزشکاه وودافون پارک به جا گذاشت.
سولشیر که در نیمه فصل گذشته به بشیکتاش پیوسته بود، با کسب مقام چهارم در سوپرلیگ، امیدواری نسبی را برای فصل جدید ایجاد کرده بود. اما ظاهراً صبر و تحمل مدیران این باشگاه برای شکستهای غیرمنتظره به پایان رسیده است. این برکناری، بار دیگر بر بیثباتی مزمن در مدیریت فوتبال ترکیه و انتظارات فوقالعاده بالا از سرمربیان تاکید میکند. حالا بشیکتاش باید در جستجوی هفتمین مربی خود در تنها ۴ سال گذشته باشد. برکناری سولشیر اگرچه در نگاه اول یک واکنش احساسی به یک شکست تحقیرآمیز به نظر میرسد، اما ریشه در مسائل عمیقتر و فرهنگ ویژه فوتبال ترکیه دارد.
۱. فشار ذاتی در باشگاههای ترکیه
بشیکتاش به عنوان یکی از سه غول سنتی ترکیه، همواره تحت فشار هواداران و مدیریت برای کسب نتیجه فوری قرار دارد. در این باشگاهها، "چگونگی" برد مهم نیست، بلکه "برد" تنها چیزی است که اهمیت دارد. حذف زودهنگام از هر رقابتی، به ویژه توسط تیمی به مراتب ضعیفتر، غیرقابل قبول و برابر با مرگ حرفهای برای یک سرمربی است. این محیط به هیچ وجه با فلسفه کاری سولشیر که نیاز به زمان برای ساخت تیم دارد، سازگار نبود.
۲. شکست در انتقالها و آمادهسازی تیم
اگرچه سولشیر در نیمه دوم گذشته موفق عمل کرد، اما احتمالاً تابستان فرصت کافی برای ساختن تیم مطابق با تفکرات خود را نیافت. شکست در بازی مقابل لوزان، که با یک گل در وقتهای تلفشده نیمه اول و یک اخراج احمقانه در اوایل نیمه دوم رقم خورد، نشان از عدم آمادگی ذهنی و تاکتیکی بازیکنان داشت. این امر به طور مستقیم به دверه سرمربی بازمیگردد.
۳. انتظارات غیرواقعی در برابر واقعیتها
هواداران ترکیه به دلیل قدرت لیگ داخلی، اغلب انتظارات غیرواقعی از تیمهای خود در اروپا دارند. آنها شاید فراموش کرده باشند که لوزان، با وجود بازی در دسته دوم سوئیس، تیمی با تاریخچه و سرمربیگری (لودویک مانیان) بسیار باهوش است. با این حال، در نگاه آنان شکست به هر قیمتی در برابر چنین حریفی، خیانت محسوب میشود و مدیریت برای آرام کردن اوضاع، چارهای جز اخراج سرمربی نداشت.
۴. الگوی تکرارشونده بیثباتی
این برکناری، بشیکتاش را به سمت انتخاب هفتمین مربی خود در یک بازه زمانی بسیار کوتاه سوق میدهد. این چرخه مداوم اخراج و استخدام، هرگونه امکان برنامهریزی بلندمدت، ایجاد سبک بازی ثابت و ساختن یک هویت تیمی منسجم را نابود میکند. این بزرگترین آسیبای است که یک باشگاه میتواند به خود وارد کند. در نهایت، برکناری سولشیر بیشتر از آنکه درباره عملکرد ضعیف او باشد، درباره فرهنگ بیصبری، انتظارات کوتاهمدت و واکنشهای احساسی در فوتبال پرحاشیه ترکیه است. سولشیر قربانی این سیستم شد و بشیکتاش بار دیگر به چرخه معیوب خود بازگشت.