آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
تصاویر ماهوارهای ناسا پرده از یک فاجعه زیستمحیطی کامل برداشته است: دریاچه ارومیه، که روزی بزرگترین دریاچه داخلی ایران و دومین دریاچه آبشور جهان محسوب میشد، اکنون به طور کامل از روی نقشه محو شده است. عکسهای اخیر نشان میدهند که دیگر اثری از آن پهنه آبی وسیع نیست و تنها یک دشت نمکی سفید و ترکخورده بر جای مانده است. این رویداد، نقطه عطفی غمانگیز در یک افول تدریجی اما پیوسته است که برای دههها ادامه داشته است. دریاچه ارومیه که زمانی میزبان هزاران فلامینگو و مکانی برای تفریح و تجارت بود، اکنون به نمادی از بحران مدیریت آب و تغییرات اقلیمی در ایران تبدیل شده است.
خشکی کامل دریاچه، تنها از بین رفتن یک منظره زیبا نیست؛ بلکه زنگ خطر یک فاجعه انسانی و بهداشتی را به صدا درآورده است. بادهای منطقه ای میتوانند نمک و ذرات سمی باقیمانده از کف دریاچه را به مزارع و شهرهای اطراف منتقل کنند و باعث ایجاد مشکلات شدید تنفسی و نابودی کامل کشاورزی در یکی از حاصلخیزترین مناطق ایران شوند. این اتفاق، نتیجه سالها برداشت بیرویه از منابع آبی حوضه آبریز دریاچه، احداث سدهای بیشمار، و تشدید اثرات تغییرات اقلیمی است. اکنون این سؤال مطرح است که آیا برای نجات این اکوسیستم منحصر به فرد دیگر بسیار دیر شده است یا میتوان امیدی به احیای آن داشت؟ خشکی کامل دریاچه ارومیه را میتوان از چند منظر تحلیل کرد:
۱. علل ریشهای: یک شکست مدیریتی چندوجهی
خشکی دریاچه ارومیه را نمیتوان به یک عامل نسبت داد. این یک شکست سیستمیک است که ریشه در عوامل زیر دارد:
-
مدیریت نادرست منابع آب
احداث بیش از ۴۰ سد بزرگ و کوچک روی رودخانههای منتهی به دریاچه (مانند زرینهرود و سیمینهرود)، باعث قطع جریان آب ورودی به دریاچه شد. اولویت دادن به کشاورزی ناپایدار و آب بر(مانند کشت سیب و چغندر قند) بدون در نظر گرفتن حقآبه زیستمحیطی دریاچه، ضربه نهایی را وارد کرد.
-
تغییرات اقلیمی
کاهش نزولات جوی و افزایش دما در منطقه، که بخشی از پدیده گرمایش جهانی است، به کاهش آب ورودی و افزایش تبخیر کمک کرده و مشکل را تشدید کرده است.
-
فقدان حکمرانی یکپارچه
نبود یک نهاد مقتدر و فرادستی برای مدیریت یکپارچه حوضه آبریز دریاچه ارومیه میان چند استان، منجر به تصمیمگیریهای جزیرهای و رقابت بر سر منابع آب شد.
۲. پیامدهای فوری و بلندمدت: یک بحران منطقهای
-
تولید ریزگردهای نمکی
کف خشک شده دریاچه منبع عظیمی از نمک و مواد شیمیایی سمی است. وزش بادهای منطقهای میتواند این ذرات را تا صدها کیلومتر منتشر کند. این طوفانهای نمکی باعث:
-
مشکلات شدید بهداشتی
بیماریهای تنفسی (مانند آسم و برونشیت)، بیماریهای چشمی و پوستی در میان جمعیت محلی.
-
نابودی کشاورزی
نمکزدایی خاکهای حاصلخیز مناطق اطراف، کاهش حاصلخیزی و نابودی باغات و مزارع.
-
تخریب اکوسیستم
نابودی زیستگاههای طبیعی و تنوع زیستی منحصر به فرد منطقه.
-
تأثیرات اقتصادی
نابودی کشاورزی، کاهش گردشگری، و افزایش هزینههای بهداشتی، معیشت میلیونها نفر در منطقه را تهدید میکند و میتواند منجر به مهاجرت اجباری شود.
-
تغییرات آب و هوایی محلی
از بین رفتن پهنه آبی بزرگ میتواند بر اقلیم محلی تأثیر بگذارد و باعث افزایش دما و کاهش رطوبت در منطقه شود.
۳. چشم انداز احیا: آیا امیدی وجود دارد؟
احیای کامل دریاچه ارومیه به حالت اولیه تقریبا غیرممکن است. با این حال، جلوگیری از یک فاجعه تمامعیار انسانی هنوز ممکن است، اما نیازمند یک تغییر پارادایم در مدیریت آب است:
-
تجدید نظر اساسی در الگوی کشت
تغییر از کشت محصولات آب بر به محصولات کمآببر و سازگار با اقلیم منطقه.
-
آزاد کردن حقآبه زیستمحیطی
اختصاص حداقل آب مورد نیاز برای پایدار نگه داشتن وضعیت دریاچه و جلوگیری از تولید ریزگردها. حتی پر کردن بخشی از دریاچه میتواند تا حدی از مشکل طوفان نمک بکاهد.
-
ارتقای راندمان آبیاری
مدرنیزه کردن سیستمهای آبیاری در کشاورزی برای کاهش هدررفت آب.
-
انتقال بینحوضهای آب
اگرچه بسیار پرهزینه و پیچیده است، اما میتواند به عنوان یک راهکار مکمل در نظر گرفته شود.
جمعبندی
خشکی دریاچه ارومیه یک هشدار جدی و تمامعیار برای تمام ایران است. این نشان میدهد که مدل توسعه مبتنی بر برداشت بیرویه از منابع آب به بن بست رسیده است. دریاچه ارومیه قربانی یک تراژدی متداول شده است، جایی که منافع فردی و کوتاهمدت بر مصالح جمعی و بلندمدت غلبه کرده است. اگر درس این فاجعه فرا گرفته نشود، سایر مناطق ایران نیز میتوانند سرنوشتی مشابه پیدا کنند.