به گزارش آسیانیوز ایران ؛ مدیریت الگوریتمی کار، بهویژه در پلتفرمهایی چون تاکسیهای اینترنتی، خدمات رسانش و فروشگاههای آنلاین، در سالهای اخیر به یکی از موضوعات محوری در مطالعات اجتماعی و حقوق کار بدل شده است. این پدیده، اگرچه در نگاه نخست نوآوری فناورانهای در سازماندهی نیروی کار به نظر میرسد، اما از دید جامعهشناسان، فعالان کارگری و حقوقدانان، پیامدهایی گسترده و پرمناقشه دارد.
تضعیف حقوق کارگران؛ بازگشت به وضعیت پیشامدرن
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که مدلهای کاری پلتفرمی دستاوردهای دههها جنبش کارگری را به عقب راندهاند. شرکتها با طبقهبندی نیروهای خود بهعنوان «پیمانکار مستقل»، عملاً از شمول قوانین کارگری خارج میشوند و کارگران از حقوقی مانند حداقل دستمزد، اضافهکاری، بیمه بیکاری، غرامت حوادث کار و مرخصی محروم میمانند.
در آمریکا، نزدیک به یکسوم کارگران پلتفرمی این شغل را منبع اصلی درآمد خود میدانند. این یعنی بسیاری از آنها بهصورت تماموقت مشغولاند، اما بدون امنیت شغلی و مزایا. بررسیها در تگزاس نشان داده است میانگین درآمد رانندگان پلتفرمی تنها ۵٫۱۲ دلار در ساعت است؛ رقمی حدود ۷۰٪ پایینتر از حداقل معاش موردنیاز. چنین شرایطی به پیدایش طبقهای از «کارگران فقیر» منجر شده که علیرغم اشتغال مداوم، معیشتشان تأمین نمیشود.
این وضعیت یادآور مفهوم «بردگی مزدی» است؛ جایی که فرد ظاهراً آزاد است، اما در عمل ناچار است هر شرایطی را برای بقا بپذیرد. فیلسوفان اخلاق تأکید میکنند که حتی اگر کارگران داوطلبانه کار کنند، باز هم استثمار میشوند، زیرا آسیبپذیریشان مورد بهرهکشی قرار میگیرد.
سودهای نجومی شرکتها در برابر فقر کارگران
در حالی که کارگران با دستمزدهای ناچیز درگیر بقا هستند، شرکتهای پلتفرمی رشدهای خیرهکنندهای در درآمد و ارزش بازار تجربه کردهاند. اوبر در سال ۲۰۲۴ با ثبت درآمدی ۴۴ میلیارد دلاری بهترین سال تاریخ خود را اعلام کرد. این شکاف میان سود سرمایهداران و سهم ناچیز کارگران، از منظر اقتصاد سیاسی، تعمیق نابرابری طبقاتی است.
اتحادیههای کارگری اروپا هشدار دادهاند که این مدل، طبقهای تازه از کارگران فقیر و بیقدرت میسازد که صدایی در تصمیمگیری ندارند. در سطح جهانی نیز برونسپاری مشاغل دیجیتال به کشورهای در حال توسعه، جایی که کارگران با چند دلار ناچیز کار میکنند، به استثمار نئواستعماری تعبیر میشود.
چالش تشکلیابی و حقوق جمعی
یکی از پیامدهای مهم مدیریت الگوریتمی، تضعیف قدرت جمعی کارگران است. در مدل سنتی، اشتغال پایدار در محل کار مشترک امکان ارتباط و تشکیل اتحادیه را فراهم میکرد. اما در سیستم پلتفرمی، کارگران پراکندهاند و تنها از طریق اپلیکیشن با شرکت مرتبط میشوند.
افزون بر این، طبقهبندی «پیمانکار مستقل» حق اتحادیه و چانهزنی جمعی را از آنان سلب میکند. در مواردی که تلاشهایی برای اعتصاب یا تجمع صورت گرفته، الگوریتمها برای مقابله با آن بهکار رفتهاند. گزارشها حاکی از آن است که شرکتهایی مانند آمازون و Deliveroo با تحلیل دادهها و ردیابی شبکههای اجتماعی، هرگونه اعتراض احتمالی را شناسایی و سرکوب میکنند.
در سال ۲۰۲۴، کارگران انبار آمازون در میزوری شکایتی علیه استفاده از «الگوریتمهای نظارتی متجاوز» ثبت کردند که به نقض حقوق اتحادیهای منجر شده بود. این موارد نشان میدهد حقوق بنیادین کارگران در برابر قدرت فناوریهای نظارتی در معرض تهدید جدی است.
ابعاد فرهنگی و کرامت انسانی
موضوع دیگری که بهطور فزایندهای مطرح میشود، تأثیر این روند بر کرامت انسانی است. آیا پذیرفتنی است که انسانها همانند اجزای یک ماشین، تنها بر اساس خروجی سنجیده شوند؟ بسیاری از فیلسوفان بر این باورند که چنین نگرشی برخلاف اصل کرامت ذاتی انسانهاست.
کارگران در چنین محیطهایی احساس بیگانگی میکنند؛ وضعیتی که یادآور نقدهای مارکس درباره ازخودبیگانگی در نظام صنعتی است، با این تفاوت که اکنون نظارت و کنترل توسط الگوریتمها انجام میشود. این انقیاد دیجیتال نهفقط کار، بلکه اوقات فراغت و روابط اجتماعی را نیز تحتتأثیر قرار داده است.
سؤال بنیادین امروز این است: آیا انسان هنوز مخدوم فناوری است یا خادم آن؟ بسیاری معتقدند باید ارزشهای انسانی چون عدالت، همدلی و اختیار در اولویت باشد و الگوریتمها صرفاً ابزار بهبود زندگی باقی بمانند.
چارچوبهای قانونی و اخلاقی
مدیریت الگوریتمی کار، اگرچه نوآوری مهمی در بهرهوری و سازماندهی مشاغل محسوب میشود، اما بدون چارچوبهای قانونی و اخلاقی میتواند به استثمار مدرن، تشدید نابرابری و نقض کرامت انسانی منجر شود. واکنشهای اجتماعی و حقوقی به این روند نشان میدهد زمان آن فرارسیده است که دولتها، نهادهای بینالمللی و جوامع مدنی، چارچوبی متوازن برای بهرهگیری از فناوری در بازار کار تدوین کنند؛ چارچوبی که انسان را در مرکز قرار دهد، نه الگوریتم را.