به گزارش آسیانیوز ایران ؛ شاید عجیب به نظر برسد، اما واقعیت این است که در بسیاری از محیطهای کاری دنیا، کارمندان بدون آن که مدیرانشان خبر داشته باشند، از هوش مصنوعی برای انجام وظایف روزمره استفاده میکنند. طبق یک گزارش تازه، تقریباً نیمی از کارکنان در آمریکا دست به چنین کاری میزنند. آنها بیسروصدا از ابزارهایی مثل چتباتها، تولیدکنندههای متن و نرمافزارهای تحلیل داده کمک میگیرند تا کارهایشان را سریعتر، دقیقتر و گاهی حتی خلاقانهتر پیش ببرند. این پدیده حالا اسم تازهای پیدا کرده است: «اقتصاد پنهان بهرهوری». این ماجرا فقط یک آمار ساده نیست؛ بلکه نشانۀ یک تغییر عمیق در فرهنگ کاری است. کارمندانی که قبلاً مجبور بودند ساعتها وقت بگذارند تا گزارشی تهیه کنند، حالا میتوانند با چند کلیک، متن اولیه را آماده داشته باشند. یک مدیر فروش میتواند دادههای هفتگی را با کمک هوش مصنوعی تحلیل کند و الگوهای پنهان را ببیند؛ چیزی که در گذشته شاید هفتهها زمان میبرد. اما نکتهی جالب اینجاست که بسیاری از این فعالیتها بهصورت پنهانی انجام میشود.
چـرا؟ چون هنوز فضای سازمانی برای استفاده آشکار از این ابزارها آماده نیست. در واقع، هوش مصنوعی در محل کار شبیه یک همکار تازهوارد است که همه از تواناییهایش استفاده میکنند، اما کسی جرات معرفی رسمی او را ندارد.
این وضعیت دو پیامد مهم دارد: از یک طرف، بهرهوری بهشکل چشمگیری افزایش پیدا کرده است. کارهایی که قبلاً خستهکننده و وقتگیر بودند، حالا بهسادگی انجام میشوند و فرصت بیشتری برای خلاقیت و تصمیمهای مهم باقی میماند.اما از طرف دیگر، اعتماد و شفافیت در محیط کار در معرض تهدید است. وقتی کارمندان پنهانی از ابزارهای هوشمند کمک میگیرند، مدیران تصویر واقعی از عملکرد آنها ندارند و نمیتوانند بهدرستی برنامهریزی کنند. این اتفاق، پرسشی جدی پیش روی همهی سازمانها میگذارد: آیا باید همچنان چشمانمان را روی استفادهی پنهانی از هوش مصنوعی ببندیم، یا وقت آن رسیده که این «همکار ناشناس» را به رسمیت بشناسیم؟
تجربه نشان داده، هر فناوری تازهای وقتی با ترس و پنهانکاری همراه شود، در نهایت باعث بیاعتمادی میگردد. اما وقتی سازمانها فضایی شفاف برای استفاده از آن ایجاد کنند، همان فناوری میتواند به بزرگترین مزیت رقابتی تبدیل شود. تصور کنید محیط کاری که در آن کارمند، بدون نگرانی از قضاوت، میتواند بگوید: «این گزارش را با کمک هوش مصنوعی نوشتم، ولی دادهها و تحلیل نهایی از خودم است.» چنین فضایی نهتنها کارآمدتر خواهد بود، بلکه حس مالکیت و خلاقیت کارکنان را هم تقویت میکند. واقعیت این است که اقتصاد پنهان بهرهوری دیگر یک پدیده دور از ما نیست؛ بلکه همین امروز هم در بسیاری از شرکتها و حتی در ایران وجود دارد. کارمندان جوان، که راحتتر با فناوری خو گرفتهاند، بیش از دیگران از این ابزارها استفاده میکنند.
سـؤال اساسی اینجاست: آیا مدیران ما آمادهاند این تغییر را بپذیرند؟ پاسخ ساده است؛ یا باید چشم را روی واقعیت بست و اجازه داد کارمندان همچنان پنهانی از هوش مصنوعی استفاده کنند، یا اینکه باید سیاستها ، فرهنگ سازمانی و حتی آموزشها را بازتعریف کرد. آیندهی کاری به سمتی میرود که هوش مصنوعی نه یک تهدید، بلکه یک شریک هوشمند و قابلاعتماد باشد و این آیندهای است که هرچه زودتر به آن برسیم، مزیت بیشتری برایمان خواهد داشت. در نهایت، شاید مهمترین نکته این باشد که هوش مصنوعی دیگر انتخابی لوکس یا ابزار جانبی نیست؛ بلکه به بخشی جدانشدنی از کار روزانه تبدیل شده است. همانطور که روزی تلفن همراه یا اینترنت ابتدا با تردید وارد محیطهای کاری شد و امروز تصور دنیای بدون آن غیرممکن است، هوش مصنوعی نیز دیر یا زود به رسمیت شناخته خواهد شد. برندهی واقعی این بازی، سازمانی است که زودتر واقعیت را بپذیرد، شفافیت ایجاد کند و فرهنگ همکاری انسان و ماشین را بهجای رقابت میان آنها پرورش دهد.

الهام خورسند مؤلف، پژوهشگر و مشاور برندسازی در کسب و کار