آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:

پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
در ادامه تنشهای فزاینده در خاورمیانه، اسرائیل رسماً اعلام کرد که اجازه اعزام نیروهای صلحبان ترکیه به نوار غزه را نخواهد داد. این تصمیم در حالی اتخاذ شده که ترکیه بارها تمایل خود را برای مشارکت در عملیاتهای صلحبانی اعلام کرده بود. دلیل اصلی این مخالفت از سوی اسرائیل، "حمایت ترکیه از حماس و تفکر جهادی" عنوان شده است. مقامات اسرائیلی معتقدند آنکارا نمیتواند نقش بیطرفانهای در منطقه ایفا کند. این موضعگیری اسرائیل در حالی صورت میگیرد که ترکیه روابط نسبتا خوبی با غزه دارد و در سالهای گذشته کمکهای انساندوستانه قابل توجهی به ساکنان این منطقه ارسال کرده است. ناظران سیاسی بر این باورند که این اقدام اسرائیل بخشی از یک الگوی تاریخی در سیاست خارجی این کشور است. اسرائیل همواره در طول تاریخ کوتاه خود به یک "دشمن منطقهای" نیاز داشته تا بتواند سیاستهای امنیتی خود را توجیه کند. در دهههای گذشته این نقش بر عهده مصر و اردن بود. پس از آن، عراق و صدام حسین به عنوان تهدید اصلی معرفی شدند. در سالهای اخیر نیز ایران به عنوان دشمن شماره یک اسرائیل در منطقه شناخته شده است. اکنون به نظر میرسد اسرائیل در حال تغییر کانون توجه خود به سمت ترکیه و قطر است. این تغییر استراتژی میتواند تأثیرات قابل توجهی بر معادلات منطقهای داشته باشد. تحلیلگران هشدار میدهند که حتی در صورت حل فرضی مشکل اسرائیل با ایران، این کشور به دنبال "لولوخورخره" بعدی در منطقه خواهد بود و ترکیه میتواند گزینه بعدی باشد. این استراتژی "دشمنسازی" به اسرائیل اجازه میدهد تا سیاستهای امنیتی سختگیرانه خود را توجیه و همبستگی داخلی را در برابر یک تهدید خارجی حفظ کند. این مسوله ایست که تهران باید به دقت به آن نظر داشته باشد.
اما روسیه ستیزی و چین ستیزی درست است یا بی منطق؟!
عده ای معتقدند روسیهستیزی و چینستیزی و در کل شرقستیزی که برخی رسانههای داخلی به آن دامن میزنند دو احتمال بیشتر ندارد:
- آگاهانه و در هماهنگی کامل با رسانههای غربی در ادامه پروژه تحریم آمریکا و ناتو علیه ایران فعالیت میکنند. غرب آگاه است که برای به ثمر نشستن کامل تحریمهای اقتصادی ایران باید تمام مجراهای تنفس اقتصادی ایران بسته شود و چون در این میان روسیه و چین و برخی کشورهای شرقی (البته به خاطر منافع خود و مقابله با یکجانبه گرایی آمریکا) امکانی برای جلوگیری از فروپاشی کامل اقتصاد ایران (و به تبع آن، سرزمین ایران) هستند، تمام عوامل رسانهای داخلی و خارجی خود را علیه چین و روسیه و شرق هراسی در افکار عمومی ایران بسیج کردهاند. عامل دیگر اینکه عموم این رسانهها فهمی از واقعیات جهان ندارند و به خاطر جدالهایی جناحی داخلی به چنین بحثهایی دامن زده و ناخواسته در خدمت برنامههای غرب علیه ایران به بازی گرفته میشوند.
ایران بخواهد با چین و روسیه قراداد اقتصادی امضا کند، وااسفاها راه میاندازند که های ملت کجایید که ایران را به چین و روسیه فروختند. ایران بخواهد با روسیه سلاح خرید و فروش و مبادله کرده یا فرداد امنیت امضا کند، باز اسفاها سر میدهند که آی ملت کجایید که میخواهند ایران را به جنگ با اروپا و ناتو بکشانند. ایران بخواهد برای کم کردن تاثیرات فشار تحریمهای غربی به چین نفت بفروشد، فریاد سر میدهند که آی ملت ببینید منابع کشور را مفت به چینیها واگذار کردند. این جماعت زیر بمباران اروپا و آمریکا و اسراییل هم هنوز سنگ آمریکا و ناتو را به سینه زده و همان اندک دوستان ایران را هم گاز میگیرند! معلوم است افرادی با چنین تفکر پرت از دنیا و سردرگمی توان مقابله با تهدیدات را نخواهد داشت و همان چین و روسیه هم جدیاش نخواهند گرفت.
برخی رسانههای مجازی فارسیزبان صورتی از بلاهت را در بخشهایی از جامعه اشاعه دادهاند که تصور نمیکنم معادلی در جهان داشته باشد. این بلاهت بیمانند باعث شده که عدهای تمام و کمال مدافع منافع ناتو و دشمنان فعلی ایران باشند و به دشمنی ابلهانهای علیه روسیه و چین دامن بزنند.
- این جماعت انتظار دارند ایران روزی دو بار به روسیه اعلام جنگ کند!
- آمریکا در اطراف ایران پایگاههای نظامی ایجاد کرده و مدام ایران را تهدید نظامی میکند، به روسیه ناسزا میگویند!
- اقتصاد ایران زیر بار فشار تحریم آمریکا و اروپا له میشود، به روسیه ناسزا میگویند!
- غرب و اسرائیل تمام تلاش خود را برای تقویت شکافهای قومی و مذهبی در ایران به کار میگیرند، به روسیه ناسزا میگویند!
- بشار اسد تحت فشار اسراییل و غرب حکومت را رها میکند به روسیه ناسزا میگویند!
ایران امروز مورد تهاجم همه جانبه غرب قرار دارد و طبیعتی است به سمت کشورهایی مثل روسیه و چین کشیده میشود و این نوع موضعگیری های بیمبنا علیه یک کشور نه تنها تحلیل نیست بلکه ناشی از یک بیماری مالیخولیایی و عجیب است.
نکته اینجاست که نه روسیه و نه چین و نه حتی آمریکا و و اروپا، دوستان و دشمنان دائمی ایران نیستند. همه چیز به منافع ملی بستگی دارد. اگر ایران، روابط خود را با کشورها به دور از نگاه های عجیب بنا گذارد و از دل این بده بستان های سیاسی در میان ابرقدرت ها، شرکای استراتژیک خود را به یکدیگر وابسته سازد، طوری که در نهایت از دل این روابط بهترین خروجی اقتصادی و سیاسی برای کشور به دست آید، حالا می توان نام این روابط را روابط سیاسی گذاشت؛ در غیر اینصورت، در عالم سیاست، کشورها یا ایران را مستعمره خواهند کرد یا از روی آن رد خواهند شد.
جبهه ضدملی
به شخصه با توجه به مطالعات جسته و گریخته خود در تاریخ معاصر و به ویژه ایران پس از مشروطه، جریانی خطرناکتر از جریان «اصلاحات» برای امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران نمیشناسم. از جمله اقدامات بسیار خطرناک ایران جریان که در تعارض به منافع کلان و امنیت ملی ایران قرار داشت:
- تزریق یک روحیه ضدروسی و ضدچینی و ضدونزوئلایی و...، در میان برخی از اقشار جامعه آن هم در برههای که ایران بیش از هر زمانی در سیبل خفگی ژئوپولتیک ناتو و غرب و برخی همسایگان قرار داشت.
- کشیدن بحث موشک و صنایع دفاعی و انرژی هستهای به بحثهای سیاسی و جناحی و یارگیری از جامعه با بازی با مهرههایی که در هیچ کشوری به عنوان حوزه سیاسی شناخته نمیشود.
- آلودگی به فساد سیاسی (البته مشترکا با جناح رقیب) و بیاعتبار و تهی از معنای کردن گفتمان اصلاحطلبی که برای کشور از نان شب واجبتر بود.
- نگاه رمانتیک و ابلهانه به واقعیتهای بین المللی و تحولات منطقهای و کشاندن بحثهای مرتبط با امنیت ملی به کشاکشهای مبتذل و سخیف جناحی و باندی.
- طرح مباحث ضدملی و خطرناکی چون فدرالیسم و دولتهای قومی و و واگذاری قدرت به نظامهای مدیریتی محلی و تقویت شکافهای قومی و مذهبی با هدف شکست جریان رقیب.
در کل این جریان سیاسی به علت منافع شخصی برخی از سران و گعدههای خانوادگی این فرقه سیاسی و هم چنین از کینهتوزی و تلاش برای انتقام از رقیب به یک جریان خطرناک و ضدملی بدل شده و آسیبهای بسیار زیادی به اتوریته نظام سیاسی و قدرت کشور وارد کرده است. تیپهای اجتماعی بسیار ترسناک و مخربی در جامعه وجود دارد که اگر به بهداشت گوش و روان خود علاقهمندید، تا حد ممکن از آنها فاصله بگیرید.
- کسانی که تصور میکنند فقط کریستوفر نولان و تارانتینو از بزرگترین کارگردانان و نوابغ تاریخ سینما هستند و هر روایت انتقادی در مورد سینمای آن ها را با ادبیات تند و خشمی پاسخ میدهند.
- افرادی که تصور میکنند که فقط یوال نوحهراری از متفکران بزرگ تاریخ اندیشه و فکر است و کسی که کتاب های او را نخوانده و یا او را چندان جدی نگیرد، از قافله فکر و اندیشه و فلسفه پرت است.
- کسانی که شناخت ادبیشان به «قلعه حیوانات» و «شازده کوچولو» و «ملت عشق» و «۱۹۸۴» و چند کتاب معروف اینستاگرامی دیگر خلاصه میشود و تصور میکنند این کتاب ها مهم ترین آثار ادبی نوشته شده در تاریخ ادبیات جهان هستند.
- کسانی که پرداختن به ادبیات کلاسیک و رمان را بیهوده میدانند و هنرمندان و شاعران بزرگ این سرزمین را مشتی آخوند و مرتجع (یا در نقطه مقابل، آن ها را ضداسلام!) میدانند.
- کسانی که هیچ سخن قابل عرض و فکر مستقلی نداشته و هویت وجودی خود را صرفا در ضدیت و تقابل تعریف میکنند.
- کسانی که مدام در حال مقایسه ایران با کشورهای اروپایی هستند و درکی از نقش ساختارها و سنت و تاریخ در روند تحولات اجتماعی ندارند.
- کسانی که بدون فهم فلسفی و جامع از مسائل انسانی مدام در حال سخن پراکنی بوده و کل آگاهیشان از فلسفه سیاسی و جامعهشناسی، چند جمله مغشوش و درهم، از آرای هانا آرنت و فوکو و گاهی هم کارل پوپر و هاول است.(بجز بریده های اینستاگرامی و فیس بوکی، واقعا چند کتاب از این اندیشمندان بزرگ خوانده اند؟!)
- کسانی که غر زدن در همه حال و در همه جا را یک کنش سیاسی رادیکال میداند و تصور میکنند توهین و فحاشی به سیاستمداران، یکی از نشانههای پختگی فکری و بلوغ اجتماعی است!
- کسانی که صرفا مدل مو و ریش دراز و لباس عجیب و غریب را نشان هنری و فلسفی و فکری میدانند.
- کسانی که در هر معضل اجتماعی از ریختن زباله در ساحل تا آتش زدن درختان در سیزدهبهدر، به ملاها فحش میدهند.
- کسانی که به اوباما و زن اوباما و دموکرات های آمریکا، «چپ» میگویند.
- کسانی که اکبر رائفی پور را به عنوان یک متفکر میشناسند.
و هزاران نفر از این دست افراد...
تحلیل استراتژیک روابط بینالملل
در نظام بینالملل، کشورها بر اساس منافع ملی عمل میکنند، نه احساسات یا دشمنیهای ایدئولوژیک. ایران در شرایط کنونی که زیر فشار تحریمهای غرب قرار دارد، نیازمند تنوع بخشیدن به روابط خارجی خود است. رویکرد تقابلجویانه با شرق، بدون ارائه آلترناتیو عملی، به معنای محروم کردن ایران از معدود راههای تنفسی اقتصادی است. این استراتژی نه تنها غیرعقلانی است، بلکه میتواند امنیت ملی را به خطر بیندازد.
بررسی انگیزههای پشت این گفتمان
انگیزههای پشت گفتمان روسیهستیزی و چینستیزی نیازمند بررسی عمیق دارد؛ ممکن است بخشی از این رویکرد ناشی از بیاطلاعی از واقعیتهای نظام بینالملل باشد. امکان هماهنگی با جریانهای غربی برای تکمیل پروژه تحریم ایران وجود دارد. همچنین، درگیریهای جناحی داخلی ممکن است محرک این رویکرد باشد. در هر صورت، این گفتمان با منافع ملی ایران در تضاد است.
تأثیر بر امنیت ملی و تمامیت ارضی
این گفتمان میتواند تأثیرات مخربی بر امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران داشته باشد. با تضعیف روابط با شرق، ایران را در مقابل فشارهای غرب آسیبپذیرتر میکند. همچنین باعث انزوای بینالمللی ایران میشود. همچنین، میتواند به تضعیف موقعیت چانهزنی ایران در عرصه بینالمللی بینجامد. این موارد همگی امنیت ملی را تهدید میکنند.
مقایسه با تجربیات تاریخی
تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که یکبعدی نگری در روابط خارجی همواره به ضرر کشور بوده است. در دورههای مختلف، وابستگی صرف به غرب یا شرق نتایج مثبتی برای ایران نداشته است. رویکرد هوشمندانه مبتنی بر تنوع بخشی به روابط خارجی و حفظ توازن بین قدرتهای مختلف، میتواند بهترین راهبرد برای حفظ منافع ملی باشد.
راهکارهای برونرفت
برای برونرفت از این وضعیت، چند راهکار اساسی وجود دارد:
- ترویج درک واقعبینانه از نظام بینالملل
- اولویت دادن به منافع ملی بر گرایشهای ایدئولوژیک
- تقویت گفتمان انتقادی در برابر رویکردهای تقابلجویانه بیپایه
تنوع بخشی به روابط خارجی بر اساس منافع ملی میتواند راهگشا باشد. تا زمانی که اجازه تکثر در تفکرات و تحمل تفکر مخالف و گفتگو در بستر آرامش را نیاموزیم، شاید هیچ چیز تغییر نکند...