آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - در فضای مجازی امروز، تا بخواهید میتوان نمونههایی از مکالمات و گفتوگوهای خصوصی را دید که در آن، مردان با شور و اشتیاق، در تلاش برای جلب توجه و علاقهمندی زنان هستند. پیامهایی مکرر، پر از احساس و اصرار؛ در حالی که پاسخ بسیاری از آنها یا هرگز نمیرسد، یا با بیاعتنایی مواجه میشود. جالب آنکه، در مقابل، تقریباً هیچگاه نمیبینیم زنی از تجربهی رد شدن، بیپاسخ ماندن یا حتی انتقاد شدن خود سخن بگوید.
این پدیده فقط یک رفتار مجازی نیست، بلکه بازتابی از ساختار روانی و فرهنگی جامعهی امروز ماست. زنان در بیشتر مواقع از نمایش ضعف، اشتباه یا ناکامی پرهیز میکنند، در حالی که مردان شکست را ـ هرچند تلخ ـ بخشی از مسیر طبیعی زندگی خود میدانند. شاید یکی از دلایل اصلی این تفاوت آن باشد که مردان، خواه ناخواه، آموختهاند که باید ادامه دهند، حتی وقتی تکیهگاهی ندارند.
مردانی که محکوم به ادامه دادن هستند
زندگی، مردان را در جایگاهی قرار داده است که مسئولیت و فشار بر دوش آنان سنگینی میکند. در لحظات خستگی و فرسودگی، نه دست یاری از کسی به سویشان دراز میشود، نه پناهی برای استراحت دارند. آنها مجبورند برخیزند، گرد و غبار از تن بزدایند و مسیر را ادامه دهند، زیرا زندگی در انتظارشان نمیماند و چشم امید بسیاری به دستان آنان دوخته شده است. شاید همین ضرورتِ تداوم و ایستادگی است که مردان را به سازندگان بزرگ تمدن و صنعت بدل کرده است؛ کسانی که زیر فشار، توان خلق و ابتکار یافتهاند و جهان را ساختهاند.
زنان و ترس از نمایش ضعف
در سوی دیگر، زنان از دیرباز زندگی خود را زیر سایهی حمایت مردان و در چارچوبهایی گذراندهاند که بقایشان را وابسته به تأیید و پذیرش اجتماعی کرده است. در چنین بستری، ابراز ضعف، نوعی خطر محسوب میشود؛ چرا که ممکن است تصویری را که برای جلب اعتماد یا تحسین دیگران ساختهاند، مخدوش کند. به همین دلیل، بسیاری از زنان میکوشند همواره چهرهای جذاب، قوی و بینقص از خود ارائه دهند. برای آنها، حفظ این تصویر نه از سر خودنمایی، بلکه بخشی از سازوکار بقاست. فردی که از درون احساس استقلال و امنیت نمیکند، ناچار است به نگاه دیگران تکیه کند و برای حفظ آن نگاه، از نمایش ضعف و شنیدن نقد هراس داشته باشد. در واقع، نمایش قدرت ظاهری برای بسیاری از زنان، در حکم سپری است در برابر ترس از دیده شدنِ آسیبپذیریشان.
دریافتی متفاوت از مفاهیم اخلاقی
در بسیاری از گفتوگوهای اجتماعی، دیده میشود که مردان از زنان انتظار دارند مفاهیمی چون غیرت، وفاداری، مروت، جوانمردی و ایثار را همانگونه درک و اجرا کنند که خود میکنند. اما باید پذیرفت که این مفاهیم، در طول تاریخ، در بستر تجربهی زیستی مردان شکل گرفتهاند؛ تجربهای که با خطر، مسئولیت و ازخودگذشتگی همراه بوده است. در حالی که زنان، به دلیل شرایط زیستی و اجتماعی متفاوت، نگاه و تعریف دیگری از بقا، امنیت و ارزش اخلاقی دارند. طبیعی است که محور اصلی توجه آنان، خود و استمرار زندگیشان باشد. در بیشتر موقعیتها، اولویت نخست زنان حفظ خود و در مرحلهی بعد، حفظ فرزند است؛ نه لزوماً ایثار برای دیگری.
غریزهی بقا؛ محور تصمیمهای زنانه
اگر با نگاهی بیطرفانه بنگریم، میتوان دریافت که بسیاری از رفتارهای زنان در جامعه، از غریزهی بقا سرچشمه میگیرد. زنی که امنیت روانی و اجتماعیاش را در حفظ تصویر مطلوب خود میبیند، بیشتر به ظاهر، روابط و واکنش اطرافیان اهمیت میدهد تا مفاهیم انتزاعی اخلاقی یا فلسفی. از همینروست که ممکن است زنان در موضوعاتی چون حق انتخاب پوشش یا آزادیهای فردی، با جسارت و مقاومت ایستادگی کنند، اما در موقعیتهایی که مستلزم خطر مستقیم جانی یا فیزیکی است، کمتر در صحنه دیده شوند. این تفاوت نه از سر بیرحمی یا بیتفاوتی، بلکه از ساختار روانی و غریزهی بقا ناشی میشود که در طول قرنها شکل گرفته است.
گیرنده و دهنده در روابط انسانی
در بسیاری از روابط انسانی، زنان بیشتر در جایگاه گیرنده ظاهر میشوند تا دهنده. آنها دریافتکنندهی محبت، توجه، حمایت، انرژی، و فداکاریاند؛ و در مقابل، با واکنشهای عاطفی، زیبایی و مراقبت پاسخ میدهند. در نقطهی مقابل، مردان به طور تاریخی نقش دهنده و تأمینکننده را ایفا کردهاند؛ بخشندهی وقت، نیرو، احساس و حتی جان. این تقسیم نانوشتهی نقشها، بخش بزرگی از تاریخ اجتماعی بشر را شکل داده است. هرچند امروز با تغییر ارزشها و برابریخواهی اجتماعی، این مرزها کمرنگتر شده، اما ریشههای روانی آن همچنان پابرجاست.
جمعبندی
تفاوت میان مردان و زنان در پذیرش ضعف، انتقاد و نوع واکنش به شکست، واقعیتی است که ریشه در تاریخ، فرهنگ و زیست اجتماعی بشر دارد. مردان با فشارِ «باید ساختن» و «باید ادامه دادن» شکل گرفتهاند و زنان با ضرورتِ «باید حفظ شدن» و «باید پذیرفته ماندن». هیچیک از این دو مسیر بر دیگری برتری ندارد، بلکه هر یک پاسخی است به نیاز بقا در شرایط خاص تاریخی و فرهنگی. با این حال، شناخت این تفاوتها میتواند ما را به درک عمیقتری از رفتارهای متقابل میان زن و مرد برساند؛ درکی که اگر با احترام و آگاهی همراه شود، شاید به جای سرزنش و داوری، راه را برای گفتوگو، همدلی و درک متقابل هموار کند.