آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - در سالهای اخیر، گفتوگو درباره مسائل جوانان بیش از هر زمان دیگری به سطح عمومی جامعه راه یافته است. بیکاری، بحران اقتصادی، مهاجرت، ناامیدی از آینده و فشارهای اجتماعی، همگی بخشی از معضلاتی هستند که روزانه در زندگی نسل جدید بازتاب پیدا میکنند. اما در این میان، موضوعی که همچنان در سایه مانده و کمتر به آن پرداخته میشود، بحران روابط عاطفی و جنسی جوانان است؛ بحرانی که نهتنها فردی نیست، بلکه ابعاد اجتماعی گستردهای دارد.
عطش عاطفی و جنسی در جامعه بسته
در بسیاری از جوامع، برقراری روابط عاطفی و جنسی بخشی طبیعی و سالم از مسیر رشد و تجربه زیست انسان است. این روابط، علاوه بر جنبه جسمی، کارکردهای روانی و اجتماعی مهمی دارند؛ از ایجاد حس تعلق و صمیمیت گرفته تا کاهش استرس و افزایش اعتمادبهنفس. با این حال، در ایران امروز شرایط به گونهای است که بخش بزرگی از جوانان از این امکان محروم ماندهاند. نسلی که در دنیای دیجیتال و شبکههای اجتماعی رشد کرده و هر روز با تصاویر، روایتها و سبکهای زندگی متفاوت در جهان آشنا میشود، وقتی با محدودیتها و واقعیتهای جامعه خود روبهرو میشود، دچار نوعی تضاد درونی میگردد. این تضاد، خود را در شکلهای گوناگون نشان میدهد: از فشار روانی و احساس سرکوب گرفته تا نوعی هول بودن و اضطراب در برخورد با جنس مخالف.
ریشههای پنهان «هول بودن»
پدیدهای که در میان جوانان بهعنوان «هول بودن» شناخته میشود، صرفاً یک شوخی یا برچسب اجتماعی نیست. این اصطلاح در واقع به کمبود تجربههای طبیعی و سالم عاطفی و جنسی اشاره دارد. وقتی رابطه میان دو جنس در جامعه به امری پرخطر و پرحاشیه بدل میشود، جوانان فرصت تمرین تدریجی صمیمیت، گفتوگو و شناخت متقابل را از دست میدهند. در نتیجه، هر تماس سادهای با بار سنگین روانی و هیجان افراطی همراه میشود. از سوی دیگر، ساختارهای فرهنگی و اقتصادی نیز به این وضعیت دامن میزنند. ازدواج، که در سنت ایرانی راهکار اصلی برای سامان دادن به نیازهای عاطفی و جنسی بود، امروز به دلیل هزینههای سنگین و بیثباتی اقتصادی برای بسیاری از جوانان به رؤیایی دستنیافتنی تبدیل شده است. در کنار آن، نگاههای سختگیرانه و پر از اما و اگر به روابط آزاد، نوعی بنبست اجتماعی به وجود آورده است.
تناقض پوشش و روابط
یکی از نکات مهمی که کمتر به آن توجه میشود، تفاوت میان تغییرات سطحی و تغییرات عمیق در جامعه است. پوشش زنان در سالهای اخیر بهطور نسبی آزادتر شده و در خیابانها تنوع بیشتری به چشم میخورد. اما این تغییر ظاهری، الزاماً به معنای فراهم شدن شرایط برابر برای شکلگیری روابط عاطفی و جنسی سالم نیست. در واقع، پسران همچنان با محدودیتهای جدی برای ورود به یک رابطه واقعی مواجهاند؛ از قضاوتهای اجتماعی گرفته تا نبود بسترهای قانونی و فرهنگی حمایتی. این تناقض باعث میشود که جوانان در یک فضای دوگانه زندگی کنند: از یکسو با تصاویری از آزادی و تنوع مواجهاند و از سوی دیگر در عمل امکان تجربه همان آزادیها را ندارند. این تضاد روانی، به تشدید همان «هول بودن» و اضطراب اجتماعی منجر میشود.
تأثیرات اجتماعی و روانی
نادیده گرفتن نیازهای عاطفی و جنسی جوانان صرفاً به یک مشکل فردی محدود نمیشود. این وضعیت پیامدهایی در سطح کلان جامعه به همراه دارد:
- افزایش پرخاشگری و خشونت در میان جوانان
- گسترش روابط پنهانی و ناسالم
- احساس بیاعتمادی میان دو جنس
- افت سلامت روان و افزایش افسردگی و اضطراب
این بحران اگرچه در ظاهر به موضوعی شخصی شباهت دارد، در واقع بر کیفیت زندگی اجتماعی و حتی بر امنیت روانی جامعه تأثیر میگذارد.
نیاز به بازاندیشی
جامعه ایران امروز در برابر یک واقعیت غیرقابلانکار قرار دارد: نسل جوان نمیتواند با الگوهای روابط عاطفی و جنسی دهههای گذشته به زندگی ادامه دهد. تغییرات فرهنگی، گسترش رسانهها، و آگاهی روزافزون جوانان، شرایط تازهای پدید آورده است. انکار این نیاز یا محدود کردن آن، نهتنها کمکی به حل مشکل نمیکند، بلکه به شکلگیری پدیدههای پنهانی و ناسالم منجر خواهد شد. بازاندیشی در این حوزه، به معنای تجویز یک نسخه واحد برای همه نیست. بلکه نیازمند گفتوگویی ملی و صادقانه است که در آن روانشناسان، جامعهشناسان، خانوادهها و خود جوانان نقش داشته باشند. تنها از دل چنین گفتوگویی است که میتوان راهکارهایی متناسب با شرایط جامعه ایرانی طراحی کرد؛ راهکارهایی که در عین احترام به ارزشهای فرهنگی، نیازهای واقعی جوانان را نیز در نظر بگیرند.
سخن پایانی
بحران روابط عاطفی و جنسی جوانان، موضوعی نیست که بتوان آن را پشت دیوار سکوت یا قضاوتهای اخلاقی پنهان کرد. این مسأله امروز به بخشی از واقعیت زندگی روزمره میلیونها جوان ایرانی تبدیل شده است. اگر جامعه بخواهد آیندهای سالمتر، متعادلتر و انسانیتر برای نسلهای بعدی رقم بزند، باید شهامت روبهرو شدن با این واقعیت را پیدا کند. جوانان ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند شنیده شدن، دیده شدن و درک شدناند؛ نیازی که اگر به آن بیتوجهی شود، هزینههایش گریبانگیر کل جامعه خواهد شد.