آسیانیوز ایران؛ سرویس اقتصادی:

دکتر شیرین نوری - مشاور سرمایه گذاری و تحلیلگر بازارهای مالی
دو پدیده در ظاهر بیارتباط، اما در عمق بههمپیوسته، این روزها آیندهی اقتصاد ایران را به چالشی تازه کشاندهاند: هشدارهای کمآبی پایتخت و رشد پرهیجان بورس. در ظاهر، کمبود آب مسئلهای زیستمحیطی است و جهش بورس، پدیدهای مالی. اما هر دو در یک نقطه بههم میرسند: در بحران اعتماد و حکمرانی اقتصادی.
مدتهاست کارشناسان هشدار میدهند که بزرگترین بحران ایران نه ارزی است و نه حتی سیاسی، بلکه بحران آب و سرمایهی واقعی است. زمانی که ریشههای توسعه خشک میشود، شاخوبرگهای بازار نیز دیر یا زود پژمرده خواهند شد. اگر آب نباشد، تولید هم نیست؛ و وقتی تولید میمیرد، سرمایهی سرگردان بهدنبال پناهگاه جدیدی میگردد — از بورس تا دلار، از زمین تا طلا.
رئیسجمهور اخیرا از احتمال تخلیهی تهران بهدلیل کمبود منابع آبی سخن گفت. این جمله نهفقط یک هشدار زیستمحیطی، بلکه اعترافی تلخ به عمق بحرانی است که دیر یا زود، شریانهای اقتصادی کشور را هدف خواهد گرفت. همزمان، شاخص بورس با هیجانی غیرمنطقی سقفهای جدید میزند؛ گویی در جهانی موازی سیر میکند که در آن کارخانهها با آب خیالی میچرخند و تورم با امید کنترل میشود.
اما بازار هیچگاه تصادفی رفتار نمیکند
تجربهی سالهای گذشته نشان داده هرگاه شاخص بورس از منطق فاصله گرفته، در پشتصحنه، جابهجاییهای بزرگ سرمایه در جریان بوده است. سرمایهداران بزرگ معمولا زودتر از دیگران میدانند چه خبرهایی در راه است. آنان در سکوت نقد میشوند، تا چندی بعد، همان سرمایهها در هیئت موجی ارزی بر سر بازار فرود آید. بورسِ بیمنطق امروز، شاید پیشدرآمد طوفان ارزی فرداست. و در این میان، پرسشی ساده اما اساسی مطرح است:
- اگر کمبود آب به تعطیلی صنایع و رکود کشاورزی بیانجامد، سهام چه تولیدی را باید خرید؟
- وقتی زیرساخت بقا تهدید میشود، شاخصهای سبزِ کاغذی چه معنایی دارند؟
- آیا رشد اعداد در بورس، نشانهی رونق است یا تنها بازتابی از فرار سرمایه از تولید به پناهگاههای امنتر؟
در واقع، آنچه امروز در بازارها میبینیم، صرفاً واکنش به اخبار اقتصادی نیست، بلکه بازتابی از اضطراب جمعی نسبت به آیندهی کشور است. دلار بالا میرود، چون مردم به پایین آمدن آن باور ندارند. بورس رشد میکند، چون هنوز عدهای تصور میکنند اعداد میتوانند واقعیت را فریب دهند. و آب کم میشود، چون سالهاست هیچ تصمیمی برای اصلاح ساختار مصرف و سرمایهگذاری گرفته نشده است.
شاید باید پذیرفت که بحران آب و بحران پول، دو چهره از یک بیماری واحدند:
بیماریِ کوتاهنگری در حکمرانی اقتصادی و غیبت نگاه بلندمدت به توسعه. در کشوری که تصمیمها بهجای آینده، به امروز پاسخ میدهند، هر منبعی، چه آب باشد و چه اعتماد، دیر یا زود تهی میشود. مسئلهی اصلی دیگر این نیست که دلار چند میشود یا بورس تا کجا میرود؛ مسئله این است که در غیاب آب، تولید و امید، پایههای واقعی اقتصاد بر چه چیزی استوار خواهد بود؟
امروز شاید بهترین زمان برای بازنگری در تعریف “امنیت” باشد. امنیت فقط حفاظت از مرزها یا مقابله با ناهنجاریها نیست؛ امنیت یعنی اطمینان از اینکه فردا همچنان میشود در این خاک کاشت، ساخت و زیست. اگر آن اطمینان از میان برود، هیچ شاخصی – حتی سبزترینشان – نمیتواند نشانهی سلامت باشد.