آسیانیوز ایران؛ سرویس اقتصادی:
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - با ورود به نیمه دوم سال، زمان آن فرارسیده که بدون تعارف و با نگاهی واقعبینانه، نبض اقتصاد کشور را بگیریم. آمارهای رسمی و شواهد میدانی، تصویری نگرانکننده از کالبد اقتصادی ایران ترسیم میکنند؛ تصویری که نشان از توقف در شریانهای حیاتی سرمایهگذاری و کوچک شدن ابعاد کلی اقتصاد دارد. این یک زنگ خطر جدی است که نادیده گرفتن آن میتواند به عواقب وخیمتری در ماههای پیش رو منجر شود.
فصل سرمایه: سکون در قلب تپنده اقتصاد
موتور محرک هر اقتصادی، سرمایهگذاری است. وقتی سرمایهگذاری متوقف میشود، گویی خون در رگهای اقتصاد لخته شده و رشد و پویایی متوقف میگردد. آمارها به صراحت از این توقف سخن میگویند. اما چرا؟ پاسخ در یک کلمه کلیدی نهفته است: عدم قطعیت.
سرمایهگذار، چه داخلی و چه خارجی، پیش از به خطر انداختن سرمایه خود به یک افق روشن و قابل پیشبینی نیاز دارد. وقتی فضای سیاسی و اقتصادی کشور در هالهای از ابهام قرار گرفته باشد و ریسکهای غیرمنتظرهای مانند فعال شدن مکانیزم ماشه و بازگشت تحریمهای بینالمللی بر سر اقتصاد سایه افکنده باشد، طبیعی است که سرمایهگذاران ترجیح دهند دست نگه دارند. در چنین شرایطی، انکار تأثیرات مخرب این مکانیزم بر اقتصاد، تنها نادیده گرفتن واقعیتی تلخ است که فعالان اقتصادی هر روز با آن دست و پنجه نرم میکنند. این عدم قطعیت، منجر به فرار سرمایه، توقف طرحهای توسعهای و در نهایت، کوچک شدن کیک اقتصاد ملی میشود؛ کیکی که قرار بود هر سال بزرگتر شده و سهم بیشتری به هر ایرانی برسد.
صنعت: زنگار بر چرخدندههای تولید
بخش صنعت که زمانی پیشران اشتغال و تولید ثروت بود، بر اساس آمارها ۱.۷ درصد کوچکتر شده است. این عدد شاید در نگاه اول کوچک به نظر برسد، اما در دل خود داستان هزاران کارگاه تعطیل شده و کارگر بیکار شده را پنهان کرده است. دلایل این انقباض، یک زنجیره به هم پیوسته از مشکلات است:
- تنگنای مالی
تولیدکنندگان برای تأمین نقدینگی و سرمایه در گردش با مشکلات جدی روبرو هستند. سیستم بانکی توانایی یا تمایل کافی برای حمایت از تولید را ندارد و هزینههای بالای تأمین مالی، بسیاری از صنایع را از نفس انداخته است.
-
فرسودگی و عقبماندگی تکنولوژیک
سالها تحریم و انزوای اقتصادی، ماشینآلات صنعتی کشور را فرسوده و از تکنولوژی روز دنیا عقب نگه داشته است. این امر بهرهوری را کاهش داده و توان رقابتپذیری کالای ایرانی را در بازارهای داخلی و خارجی از بین برده است.
-
کمبود مواد اولیه
نوسانات ارزی و مشکلات در واردات، تأمین پایدار مواد اولیه را برای بسیاری از کارخانهها به یک چالش روزمره تبدیل کرده است.
-
سقوط تقاضا
مهمترین عامل، کاهش شدید قدرت خرید مردم است. وقتی سفرهها کوچکتر میشود، تقاضا برای بسیاری از کالاها، به ویژه کالاهای غیرضروری، کاهش مییابد و این به معنای انبار شدن محصولات و توقف خطوط تولید است.
کشاورزی: زخم خشکسالی بر تن خاک
وضعیت در بخش کشاورزی حتی وخیمتر است و با انقباض ۲.۷ درصدی مواجه شده است. این بخش که مستقیماً با امنیت غذایی کشور در ارتباط است، از چند جهت تحت فشار قرار دارد:
-
خشکسالی و بحران آب
این یک مشکل مزمن و ساختاری است که هر سال شدیدتر میشود و معیشت میلیونها کشاورز را تهدید میکند.
-
جهش هزینههای تولید
قیمت نهادههای دامی، بذر، کود، سموم و انرژی به شدت افزایش یافته و کشاورزی سنتی و خرد را از صرفه اقتصادی انداخته است.
-
سرکوب صادراتی
سیاستهای مقطعی برای کنترل قیمتهای داخلی، گاه به ممنوعیت یا محدودیت صادرات محصولات کشاورزی منجر میشود. این سیاستها شاید در کوتاهمدت بازار داخلی را تنظیم کند، اما در بلندمدت با حذف بازارهای پرسود خارجی، انگیزه را از کشاورز میگیرد و به تولید ضربه میزند.
وضعیت مشابهی در بخشهای ساختمان و معدن نیز حاکم است. رکود در بخش ساختمان به معنای بیکاری گسترده کارگران فصلی و توقف فعالیت صدها شغل وابسته است و بخش معدن نیز از کاهش تقاضای داخلی و محدودیتهای صادراتی رنج میبرد.
پیشبینی آینده: طوفانی در راه است؟
با کنار هم قرار دادن این قطعات پازل، پیشبینی ماههای آینده تا شب عید، نیازی به دانش پیچیدهای ندارد. باید خود را برای موج جدیدی از بیکاری در بخشهای صنعت، ساختمان و کشاورزی آماده کنیم. اولین قربانیان این سونامی اقتصادی، آسیبپذیرترین اقشار خواهند بود:
- صنایع کوچک و متوسط که توان مقاومت در برابر بحرانهای طولانیمدت را ندارند.
- کشاورزان و دامداران خرد که با افزایش هزینهها و کاهش درآمد، زمینگیر میشوند.
- پیمانکاران ساختمانی، به خصوص آنهایی که به پروژههای دولتی وابستهاند و با مشکل عدم پرداخت مطالبات روبرو هستند.
این وضعیت با ریزش درآمدهای نفتی تشدید نیز خواهد شد. کاهش فروش نفت به معنای محدودیت منابع ارزی دولت، کسری بودجه شدیدتر و ناتوانی در اجرای پروژههای عمرانی و پرداخت حقوقهاست؛ چرخهای که رکود را عمیقتر و گستردهتر میکند. نبض گرفتن از اقتصاد را باید به یک عادت ملی تبدیل کنیم. این آمار و ارقام، صرفاً اعدادی بیروح نیستند؛ آنها روایت زندگی میلیونها ایرانی، امیدها و نگرانیهایشان برای آینده هستند. شناخت دقیق بیماری، اولین و ضروریترین قدم برای یافتن درمان است. اکنون که نبض اقتصاد به شماره افتاده، زمان آن است که پیش از دیر شدن، فکری به حال این کالبد بیمار کرد.