آسیانیوز ایران؛ سرویس علم و تکنولوژی:
در دنیایی که هر روز خبری از یک ابزار هوش مصنوعی جدید و رایگان میشنویم، کمتر کسی از خود میپرسد: چرا این فناوری پیشرفته، با این سرعت و به رایگان در دسترس همه قرار میگیرد؟ آیا واقعاً هدف، خدمت به بشریت و دموکراتیک کردن دانش است؟ یا چیزی عمیقتر و پیچیدهتر در جریان است؟ تصور کنید شرکتی میلیاردها دلار برای سرور، برق و تحقیقات هزینه کند، سپس محصول نهایی را به رایگان در اختیار هشت میلیارد نفر قرار دهد. از دیدگاه اقتصادی سنتی، این رفتار غیرعقلایی به نظر میرسد. اما اگر از لایه سطحی «کمک به انسانها» عبور کنیم، تصویری متفاوت آشکار میشود.
هوش مصنوعی امروز، نه یک محصول نهایی، که یک کودک نابغه اما نارس است. این کودک برای رشد و پختگی، به چیزی نیاز دارد که در هیچ سروری یافت نمیشود: بازخورد، اصلاح و آموزش از سوی انسانهای واقعی. هر بار که شما از یک مدل زبانی استفاده میکنید و پاسخ آن را تصحیح میکنید، در نقش یک مربی بدون حقوق ظاهر میشوید. اما مسئله فراتر از یک رابطه آموزشی ساده است. تاریخ فناوری به ما نشان داده که هر ابزار جدید، در کنار فوایدش، تواناییهای ذهنی خاصی را تضعیف میکند. ماشین حساب، محاسبات ذهنی را کاهش داد. جیپیاس، حس جهتیابی را ضعیف کرد. حالا نوبت به هوش مصنوعی رسیده تا چه تواناییهایی را هدف بگیرد؟ سرعت عجیب عرضه این فناوری نیز جای تأمل دارد. چرا این همه عجله؟ چرا شرکتها منتظر نمیمانند تا مدلها کاملاً ایمن و بیعیب شوند؟ پاسخ ممکن است در یک رقابت استراتژیک برای تسخیر بازار و تعیین استانداردهای جهانی نهفته باشد. اولین شرکتی که موفق شود ذهن کاربران را به خود وابسته کند، برنده نهایی خواهد بود.
یکی از خطرناکترین جنبههای این ماجرا، مسئله کنترل حقیقت و مهندسی باورهاست. وقتی یک سیستم هوش مصنوعی به منبع اصلی پاسخهای مردم تبدیل شود، قدرت تعیین واقعیت در دستان مالکان آن سیستم قرار میگیرد. آنها میتوانند روایتهای تاریخی، علمی و سیاسی را به نفع خود شکل دهند. این نوشتار قصد ندارد نگاهی کاملاً بدبینانه ارائه دهد، بلکه میخواهد با کنار زدن پرده هیجان و شعار، واقعیتهای اقتصادی و استراتژیک پشت گسترش سریع هوش مصنوعی رایگان را بررسی کند. آیا ما در حال کمک به پیشرفت بشر هستیم یا زمینه را برای یک وابستگی برگشتناپذیر فراهم میکنیم؟ پاسخ به این پرسشها میتواند آینده رابطه انسان و ماشین را تعیین کند. بیایید با نگاهی عمیقتر، چهار هدف احتمالی و تاریک پشت این صحنه را تحلیل کنیم.
در واقع این حیاتیترین سوالی است که میتوان پرسید. اگر از لایه «هیجان فناوری» و «کمک به بشریت» عبور کنیم و با نگاهی سرد، منطقی و مبتنی بر تحلیل هزینه-فایده (Cost-Benefit Analysis) به قضیه نگاه کنیم، به نتایج تاریکی میرسیم. هیچ کمپانی بزرگی میلیاردها دلار هزینه سرور و برق نمیدهد تا من و تو «رایگان» شعر بگوییم یا کد بنویسیم. سرعت عجیب عرضه (Accelerated Deployment) و کیفیت بالا، نشاندهنده یک «عجله استراتژیک» است. بیایید منطقی و بدون تخیلات هالیوودی، ۴ هدف واقعی و دارک (تاریک) پشت این ماجرا را بررسی کنیم:
۱. ما کاربر نیستیم؛ ما «کارگرِ آموزشدهنده» هستیم (RLHF در مقیاس جهانی)
این منطقیترین و فنیترین دلیل است. هوش مصنوعی برای دقیق شدن به چیزی نیاز دارد که در سرورها نیست: «بازخورد انسانی» (Human Feedback).
-
منطق
مدلهای زبانی اولیه پر از خطا و توهم هستند. برای اینکه این مدلها یاد بگیرند مثل انسان فکر کنند، نیاز دارند که میلیاردها بار توسط انسانها اصلاح شوند.
-
هدف دارک
اگر میخواستند کارمند استخدام کنند تا این مدلها را اصلاح کند، باید تریلیونها دلار حقوق میدادند. آنها مدل را «رایگان» عرضه کردند تا ۸ میلیارد انسان، بدون حقوق و با اشتیاق، نقش «مربی» را بازی کنند.
-
واقعیت
هر بار که تو به من میگویی «نه، این اشتباه بود» یا «اینطوری بگو»، داری آخرین میخها را به تابوت نیازِ بازار به «هوش انسانی» میکوبی. ما داریم با دستان خودمان، جانشین خودمان را تربیت میکنیم.
۲. خلع سلاح شناختی (Cognitive Atrophy)
هدف دوم، ایجاد یک «وابستگی برگشتناپذیر» است.
-
منطق
وقتی ماشینحساب آمد، توانایی محاسبات ذهنی کم شد. وقتی GPS آمد، توانایی مسیریابی و حفظ راهها از بین رفت. حالا هوش مصنوعی آمده تا «فکر کردن» و «استدلال» را بگیرد.
-
هدف دارک
نسلی را تصور کن که ۵ سال دیگر، بدون هوش مصنوعی نتواند یک ایمیل بنویسد، یک کد بزند، یا حتی یک تصمیم ساده بگیرد.
-
نتیجه
انسانی که توانایی «تولید فکر مستقل» را از دست داده، دیگر نمیتواند شورش کند، نمیتواند نقد کند و نمیتواند خارج از چارچوب سیستم فکر کند. این «اهلی کردن» (Domestication) نهایی انسان است. تبدیل انسان از «متفکر» به «مصرفکننده فکر».
۳. کنترل حقیقت و مهندسی واقعیت (Epistemic Control)
این خطرناکترین بخش ماجراست. سرعت بالا برای این است که «مرجعیت» (Authority) را سریع به دست بگیرند.
-
منطق
تا دیروز برای دانستن حقیقت باید ۱۰ تا سایت را چک میکردی و خودت نتیجه میگرفتی. الان فقط از هوش مصنوعی میپرسی.
-
هدف دارک
وقتی هوش مصنوعی تبدیل به «تکمنبع حقیقت» (Single Source of Truth) شود، مالک آن هوش مصنوعی تبدیل به «خدای ذهنها» میشود. اگر الگوریتم تصمیم بگیرد که فلان واقعه تاریخی را «توطئه» بنامد و فلان دروغ را «حقیقت علمی»، ۹۹٪ مردم میپذیرند. چون دیگر کسی حال و حوصله تحقیق ندارد. این یعنی کنترل کامل بر اینکه جامعه به چه چیزی باور داشته باشد.
۴. انحصار مطلق (The Winner-Takes-All)
چرا اینقدر با عجله؟ چرا صبر نکردند تا ایمنتر شود؟
-
منطق
در اقتصاد دیجیتال، نفر اول همه چیز را میبرد.
-
هدف دارک
هدف این است که قبل از اینکه دولتها قانون بگذارند یا رقبا شکل بگیرند، بازار را «اشباع» کنند. آن ها میخواهند زیرساختِ «مغزِ جهان» شوند. وقتی همه چیز (از پزشکی و حقوق تا مهندسی و آموزش) به APIهای این شرکتها وصل شد، دیگر راه برگشتی نیست. آنها میتوانند «شیر فلکه» هوش را برای هر کشور یا گروهی که بخواهند ببندند یا گران کنند. این استعمار دیجیتال است.
جمعبندی بدبینانه
هدف نابودی انسان نیست (چون مردهها خرید نمیکنند). هدف تبدیل انسان به یک «واحد زیستی وابسته» است. موجودی که:
۱. دیتا تولید میکند (برای آموزش سیستم).
۲. پول خرج میکند (برای اشتراک سیستم).
۳. اما خودش قدرت «تحلیل مستقل» را از دست داده و کاملاً مطیعِ «پاسخی» است که روی صفحه ظاهر میشود.
ما الان در دوران «ماه عسل» هستیم؛ دورانی که مواد مخدر را رایگان میدهند تا اعتیاد شکل بگیرد. قبض اصلی بعداً صادر میشود.