به گزارش آسیانیوز ایران ؛ ترور چارلی کرک، فعال سیاسی محافظهکار و بنیانگذار سازمان Turning Point USA، در سپتامبر ۲۰۲۵، تنها یک حادثه امنیتی یا سیاسی نبود؛ این رویداد بهسرعت به نقطهای حساس در منازعات رسانهای و گفتمانی جناح راست ایالات متحده تبدیل شد. در حالی که مقامات رسمی آمریکا اعلام کردند عامل این حمله، یک فرد ۲۲ ساله به نام تایلر رابینسون بوده که بهصورت انفرادی اقدام کرده است، بخشی از چهرههای رسانهای محافظهکار این روایت را نپذیرفتند و مسیر تئوریهای توطئه را در پیش گرفتند.
در مرکز این جدال، نام کندیس اوونز، پادکستر و مفسر سیاسی پرمخاطب، بیش از همه به چشم میخورد. اوونز که سالها از چهرههای نزدیک به چارلی کرک و از همکاران Turning Point USA محسوب میشد، پس از ترور کرک ابتدا با انتشار ویدیویی احساسی، از دوستی نزدیک خود با او سخن گفت و خواستار بزرگداشت میراث فکریاش شد. اما با گذشت زمان، لحن و محتوای مواضع او تغییر کرد و به سمت طرح پرسشها و ادعاهایی رفت که هیچگاه با اسناد معتبر همراه نشد.
اوونز در پادکستها و ویدیوهای متعدد، نهادهای امنیتی آمریکا، از جمله FBI، و حتی مدیریت فعلی Turning Point USA را به پنهانکاری متهم کرد. او همچنین مدعی شد که ممکن است پای بازیگران خارجی یا ساختارهای قدرت بزرگتر در میان باشد؛ ادعاهایی که تاکنون هیچ مرجع رسمی یا مستقل آنها را تأیید نکرده است.
در برابر این موج، اریکا کرک، همسر چارلی کرک و مدیرعامل فعلی Turning Point USA، تصمیم گرفت سکوت خود را بشکند. او در گفتوگو با شبکه CBS News، در پاسخ به پرسشی درباره پیامش برای کندیس اوونز و دیگر مروجان تئوریهای توطئه، تنها یک کلمه به زبان آورد: «Stop» (بس کنید). این جمله کوتاه، بهسرعت به تیتر بسیاری از رسانههای آمریکایی تبدیل شد.
اریکا کرک در این گفتوگو تأکید کرد که روایتهای مطرحشده نهتنها بیاساساند، بلکه برای خانواده او و فرزندانش آسیبزا هستند. او توضیح داد که اگرچه چارلی کرک و اطرافیانش همواره با تهدیدهای امنیتی روبهرو بودند، اما هرگز در ترس زندگی نمیکردند و همسرش هیچ پیام یا نشانهای مبنی بر پیشبینی قتل خود برای کسی ارسال نکرده است. این سخنان، پاسخی مستقیم به یکی از ادعاهای کندیس اوونز بود که گفته بود چارلی کرک در ساعات پایانی زندگیاش، پیامهایی با مضمون احتمال مرگ ارسال کرده است.
اریکا کرک همچنین به ادعاهای مالی مطرحشده علیه Turning Point USA واکنش نشان داد. او اعلام کرد که وزارت خزانهداری ایالات متحده بهطور رسمی در نامهای تأیید کرده است که هیچیک از نهادهای معاف از مالیات تحت مدیریت او، در حال حاضر تحت بررسی یا تحقیق IRS قرار ندارند. به گفته مقامات خزانهداری، ارائه این توضیح رسمی صرفاً بهدلیل «اتهامات مخرب و دروغین» مطرحشده در فضای رسانهای ضروری شده است.
با این حال، واکنش کندیس اوونز به سخنان اریکا کرک نهتنها آرامکننده نبود، بلکه تنش را تشدید کرد. اوونز در یکی از قسمتهای پادکست خود، مصاحبه اریکا با Fox News را «بیاثر» توصیف کرد و رفتار او را «مشکوک» خواند. او حتی از اصطلاح «سندروم مگان مارکل» برای توصیف اریکا کرک استفاده کرد؛ تعبیری که بهزعم او، به تمایل همزمان به حریم خصوصی و توجه عمومی اشاره دارد.
اوونز همچنین گفت که اریکا کرک از او نخواسته «بس کن»، بلکه گفته است «دروغ نگو»، و تا زمانی که کسی مشخص نکند کدام بخش از سخنانش دروغ است، او به طرح پرسشها ادامه خواهد داد. این موضعگیری، واکنشهای گستردهای در شبکههای اجتماعی برانگیخت و حتی برخی چهرههای محافظهکار را که پیشتر حامی اوونز بودند، به انتقاد واداشت.
در این میان، تاکر کارلسن، دیگر چهره شناختهشده رسانهای محافظهکار، با انتشار ویدیویی اعلام کرد که شهروندان آمریکایی الزام اخلاقی برای پذیرش کامل روایتهای رسمی دولت ندارند، بهویژه وقتی پای نهادهایی با «سابقه مستند تخلف» در میان باشد. اگرچه کارلسن مستقیماً ادعاهای اوونز را تأیید نکرد، اما سخنان او به تقویت فضای بیاعتمادی دامن زد.
واکنش افکار عمومی به این منازعه، بهشدت دو قطبی بوده است. برخی کاربران و چهرههای رسانهای، اوونز را به شجاعت در زیر سؤال بردن روایت رسمی ستودهاند. در مقابل، گروهی دیگر، از جمله برخی فعالان سابق حوزه امنیت و رسانه، رفتار او را غیراخلاقی دانسته و تأکید کردهاند که یک خانواده داغدار نباید به سوژه تولید محتوای جنجالی تبدیل شود.
اریکا کرک، با تأکید بر ایمان مذهبی، سوگ شخصی و ضرورت پایان دادن به شایعات، تلاش دارد پرونده ترور همسرش را از فضای جنجال خارج کند. در مقابل، کندیس اوونز با اتکا به مخاطبان میلیونی خود، این پرونده را همچنان در کانون توجه نگه داشته و آن را به بخشی از نبرد گفتمانی گستردهتر علیه ساختار قدرت در آمریکا تبدیل کرده است.
این تقابل، نمونهای روشن از چالشهای عصر رسانههای دیجیتال است؛ جایی که مرز میان پرسشگری مشروع، آزادی بیان و بهرهبرداری از تراژدیهای انسانی، بیش از هر زمان دیگری مبهم شده است. پرسشی که در نهایت باقی میماند، نهفقط حقوقی یا سیاسی، بلکه اخلاقی است: تا کجا میتوان به نام حقیقتجویی پیش رفت، بیآنکه کرامت بازماندگان یک فاجعه قربانی شود؟