آسیانیوز ایران؛ سرویس علم و تکنولوژی:
هدفگذاری یکی از مهارتهای کلیدی در مسیر یادگیری و رشد فردی است. بسیاری از یادگیرندگان و حتی معلمان، با این چالش روبهرو هستند که اهدافی مبهم یا کلی تعیین میکنند؛ برای مثال «میخواهم زبان انگلیسیام بهتر شود» یا «باید در درسها موفقتر باشم». چنین اهدافی، به دلیل نداشتن وضوح و معیار سنجش، بهسرعت انگیزه خود را از دست میدهند و عملاً در عمل به نتیجه مشخصی منجر نمیشوند. روش اسمارت چارچوبی عملی و دقیق برای تعیین اهداف یادگیری فراهم میکند. این واژه سرواژه پنج ویژگی ضروری یک هدف کارآمد است:
1. مشخص بودن (Specific)
هدف باید واضح و دقیق باشد تا فرد دقیقاً بداند چه چیزی را دنبال میکند. بهجای گفتن «میخواهم بیشتر مطالعه کنم»، هدف بهتر این است که «هر روز یک ساعت کتاب در حوزه مدیریت بخوانم».
2. قابل اندازهگیری بودن (Measurable)
هدف زمانی انگیزهبخش است که بتوان میزان پیشرفت در آن را سنجید. برای مثال «نوشتن ۱۰ صفحه مقاله در هفته» هدفی قابل اندازهگیری است که میتوان میزان دستیابی به آن را ارزیابی کرد.
3. دستیافتنی بودن (Achievable)
هدف باید در محدوده تواناییها، منابع و شرایط فرد قرار گیرد. اگر هدف غیرواقعی باشد (مثلاً یادگیری کامل یک زبان خارجی در یک ماه)، احتمال شکست و دلسردی بسیار زیاد خواهد شد.
4. مرتبط بودن (Relevant)
هدف باید با نیازها، ارزشها و مسیر کلی یادگیری فرد ارتباط داشته باشد. برای مثال، یادگیری مهارتهای فناوری برای فردی که در رشته کتابداری یا مدیریت اطلاعات تحصیل میکند، کاملاً مرتبط و معنادار است.
5. زمانبندی شدن (Time-bound)
هر هدف باید بازه زمانی مشخصی داشته باشد. زمانبندی، انگیزه و نظم بیشتری ایجاد میکند و باعث میشود فرد در یک محدوده معین تلاش کند. مثلاً «تا پایان ترم جاری، مهارت نوشتن مقاله علمی خود را به سطح قابلقبول استاد برسانم».
اجرای تمرین در محیط آموزشی
1. نوشتن اهداف کوتاهمدت و بلندمدت
یادگیرندگان ابتدا فهرستی از اهداف کلی خود را مینویسند. سپس مربی از آنها میخواهد این اهداف را به دو دسته تقسیم کنند:
الف. اهداف کوتاهمدت (قابل دستیابی در هفتهها یا ماههای آینده)
ب. اهداف بلندمدت (مرتبط با آینده تحصیلی، شغلی یا شخصی)
2.تبدیل اهداف به الگوی اسمارت
مربی یا تسهیلگر به هر فرد کمک میکند تا اهداف خود را مطابق با پنج معیار اسمارت بازنویسی کند. این مرحله نیازمند بازخورد و پرسشگری است؛ مثلاً پرسیده شود:
الف. «آیا این هدف دقیقاً مشخص است؟»
ب. «چگونه میتوانی میزان پیشرفت را بسنجی؟»
ج. «آیا با شرایط و تواناییهایت هماهنگ است؟»
د. «این هدف چه ارتباطی با مسیر اصلی تو دارد؟»
ه. «چه زمانی میخواهی به آن برسی؟»
3. برنامهریزی عملی
پس از تعیین اهداف اسمارت، یادگیرندگان یک برنامه زمانبندی ساده تهیه میکنند. این برنامه شامل فعالیتها، منابع موردنیاز، و نقاط کنترل (چکپوینت) برای ارزیابی پیشرفت خواهد بود.
نتایج و دستاوردهای تمرین
الف. افزایش وضوح و شفافیت در مسیر یادگیری
ب. تقویت انگیزه درونی از طریق تعیین اهداف واقعبینانه و مرتبط
ج. امکان پیگیری و سنجش پیشرفت بهصورت ملموس
د. کاهش استرس و سرخوردگی ناشی از اهداف مبهم یا دستنیافتنی
ه. ایجاد احساس موفقیت تدریجی که موجب افزایش اعتمادبهنفس میشود
مثال عملی برای هدفگذاری به روش اسمارت:
هدف کلی: «میخواهم در درس آمار بهتر شوم.»
۱. مشخص: میخواهم مهارت حل تمرینهای آمار را تقویت کنم.
۲. قابل اندازهگیری: هر هفته باید ۲۰ تمرین از کتاب مرجع حل کنم.
۳. دستیافتنی: این مقدار تمرین با توجه به وقت آزاد من امکانپذیر است.
۴. مرتبط: این هدف به من کمک میکند در امتحان پایانترم موفقتر باشم و برای تحقیقات آینده آمادگی پیدا کنم.
۵. زمانبندیشده: این تمرین را از امروز شروع میکنم و تا پایان ترم (۱۰ هفته آینده) ادامه میدهم.