دوشنبه / ۱ دی ۱۴۰۴ / ۱۹:۳۸
کد خبر: 35436
گزارشگر: 548
۴۹
۰
۰
۲
دکتر نیروانا مهرآیین - دکتری حقوق بین‌الملل

عدالت در آینه قدرت: گذرگاه حقیقت و تجربه ایرانی

عدالت در آینه قدرت: گذرگاه حقیقت و تجربه ایرانی
عدالت در ایران تنها یک آرمان فلسفی یا یک شعار سیاسی نیست. این مفهوم در بستر تجربه روزمره مردم و در تعامل دائمی با اشکال گوناگون قدرت معنا می‌یابد. از نهادهای حکومتی تا کانون خانواده، از بازار سنتی تا محیط دانشگاه، قدرت در جریان است و عدالت معیار سنجش اخلاقی بودن این جریان محسوب می‌شود. تحلیل این رابطه پرتنش و در عین حال سازنده، کلیدی است برای درک بسیاری از پویایی‌های اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی در جامعه ایران.

آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:

دکتر نیروانا مهرآیین - دکتری حقوق بین‌المللدر تهران و دیگر شهرهای ایران، در میان هیاهوی بی‌پایان خیابان‌ها، کوچه‌ها و بازارها، عدالت مفهومی است که همواره در آینه قدرت خود را نشان می‌دهد؛ قدرتی که نه تنها توانایی هدایت جامعه را دارد، بلکه معیار سنجش عدالت در تجربه روزمره مردم نیز محسوب می‌شود. عدالت، در فلسفه و علوم اجتماعی، تنها به معنای تساوی در توزیع منابع نیست، بلکه توازنی است میان حقوق و مسئولیت‌ها، میان آزادی و نظم، میان فرد و جمع و میان اخلاق و اختیار. وقتی قدرت به شکل خردمندانه و اخلاقی هدایت می‌شود، امکان تحقق عدالت در جامعه افزایش می‌یابد و هنگامی که این قدرت به شکل نابرابر یا بی‌مهار اعمال شود، بی‌عدالتی شکل می‌گیرد؛ بنابراین قدرت و عدالت مفاهیمی جدایی‌ناپذیر هستند که در تجربه ایرانیان در طول تاریخ با پیچیدگی‌های فراوان همراه بوده‌اند و هر روز در زندگی روزمره، در تعاملات کوچک و بزرگ، جلوه می‌کنند.

در سنت فلسفی ایران، از حکمت عملی و اخلاقی ابن‌سینا و ملاصدرا تا آموزه‌های عرفانی، عدالت با قدرت پیوند خورده است؛ عدالت به عنوان فضیلتی انسانی مطرح شده که با خرد، اخلاق و تدبیر قدرت سازگار می‌شود و جامعه را به سمت هماهنگی و رشد هدایت می‌کند. قدرت در این نگاه نه صرفاً زور یا کنترل، بلکه توانایی شکل دادن به رفتارها، هدایت منابع و تأثیرگذاری بر زندگی دیگران است، و عدالت، معیار اصلی سنجش مشروعیت و اخلاق این قدرت محسوب می‌شود. تجربه روزمره مردم، از خرید در بازار تا برخورد با نهادهای اجتماعی و خانوادگی، نمونه‌های آشکاری از این تعامل را نشان می‌دهد؛ وقتی قدرت به شکل منصفانه و با رعایت حقوق دیگران اعمال می‌شود، اعتماد اجتماعی شکل می‌گیرد و هنگامی که این قدرت بدون درک اخلاقی اعمال شود، خلأ آن با حس نارضایتی، بی‌اعتمادی و بی‌عدالتی ملموس می‌شود.

در زندگی اجتماعی ایرانیان، عدالت و قدرت همچون دو سوی یک سکه هستند. وقتی کسی در موقعیت قدرت، نه تنها بر اساس قوانین بلکه با تأمل اخلاقی و تعهد به مصالح جمعی عمل می‌کند، عدالت به تجربه‌ای واقعی و ملموس بدل می‌شود. در مقابل، وقتی قدرت صرفاً برای تأمین منافع فردی یا گروهی به کار می‌رود، عدالت قربانی می‌شود و جامعه با نابرابری و فاصله اجتماعی مواجه می‌شود. این واقعیت که قدرت می‌تواند هم موجد عدالت و هم منبع بی‌عدالتی باشد، باعث می‌شود هر تفسیر و تجربه عدالت همواره با ارزیابی نحوه اعمال قدرت در جامعه پیوند داشته باشد.

فراتر از زندگی روزمره، عدالت در ایران با فرهنگ، اخلاق و تاریخ گره خورده است؛ از آموزه‌های شاهنامه فردوسی که فرمانروایان را به رعایت عدالت فرا می‌خواند تا داستان‌ها و اشعار عرفانی که عدالت و قدرت را در نسبت با خرد، اخلاق و معنویت انسان بررسی می‌کنند. این سنت نشان می‌دهد که عدالت، برای ایرانیان، نه تنها یک اصل اجتماعی بلکه یک ارزش انسانی و معنوی است و قدرت باید با همین ارزش‌ها سنجیده شود. در این تجربه، عدالت و قدرت همزمان معنای اخلاقی و عملی می‌یابند و جامعه را به سمت هماهنگی، احترام متقابل و توسعه انسانی هدایت می‌کنند.

قدرت، از منظر تجربه روزمره ایرانیان، محدود به نهادهای حکومتی یا سیاستمداران نیست، بلکه در تعاملات روزمره میان افراد، خانواده‌ها، معلمان و دانشجویان، کارفرمایان و کارگران نیز نمود پیدا می‌کند. وقتی افراد با خرد، انصاف و احترام به دیگران عمل می‌کنند، قدرت خردمندانه‌ای شکل می‌گیرد که عدالت را تقویت می‌کند. هر عمل کوچک در زندگی روزمره می‌تواند جلوه‌ای از عدالت در آینه قدرت باشد؛ از رعایت حقوق دیگران و انصاف در گفت‌وگو تا تلاش برای برقراری تعادل میان نیازهای فردی و جمعی. عدالت در این تجربه، تنها یک معیار بیرونی نیست، بلکه فرآیندی زنده است که با وجدان، اخلاق و حس مسئولیت جمعی شکل می‌گیرد.

تجربه ایرانیان نشان می‌دهد که عدالت و قدرت همواره با حس تاریخی و فرهنگی آنان پیوند خورده است. نسل‌های مختلف با مشاهده رفتار حکمرانان، آموزگاران، بزرگان جامعه و حتی همسایگان و همکاران خود، درس‌هایی در مورد عدالت و سوءاستفاده از قدرت آموخته‌اند. عدالت در زندگی روزمره می‌تواند با یک نگاه مهربانانه، یک رفتار منصفانه، یا یک تصمیم درست تجلی یابد، و همین تجلی‌های کوچک، پیوند میان فلسفه عدالت و واقعیت قدرت را روشن می‌کند. در بازار، مترو، دانشگاه، مدرسه و محل کار، این تعاملات به تجربه‌ای ملموس و روزانه از عدالت و قدرت تبدیل می‌شوند، تجربه‌ای که هم خردمندانه و هم انسانی است.

قدرت، در ایران، دارای بُعد اخلاقی و فرهنگی نیز هست. در آموزه‌های عرفانی و دینی، عدالت و قدرت نه تنها معیار روابط اجتماعی بلکه معیار رشد فردی نیز محسوب می‌شوند. انسانی که در جایگاه قدرت است، باید با رعایت اخلاق، خرد و انصاف، زمینه تحقق عدالت را فراهم کند؛ زیرا بدون این نگرش اخلاقی، قدرت به ابزاری برای تحمیل و سرکوب بدل می‌شود و عدالت از میان می‌رود. تجربه ایرانیان نشان می‌دهد که هرگاه عدالت و قدرت همسو باشند، جامعه حس همبستگی، اعتماد و آرامش بیشتری دارد و هنگامی که این هماهنگی از دست برود، بی‌ثباتی، فاصله اجتماعی و نارضایتی شکل می‌گیرد.

در نهایت، عدالت و قدرت دو نیروی پیوندخورده‌اند که هر جامعه‌ای، از جمله ایران، با آن مواجه است؛ عدالت بدون قدرت اجرایی نمی‌تواند تحقق یابد و قدرت بدون عدالت، به بی‌نظمی و ناکارآمدی می‌انجامد. عدالت در آینه قدرت، بنابراین، نه یک واقعیت مطلق بلکه فرآیندی مستمر، زنده و پیچیده است که در زندگی روزمره، اخلاق، فرهنگ و تاریخ ایران جاری است و هر انسان، به عنوان جزئی از این جامعه، سهمی در شکل دادن به آن دارد؛ سهمی که می‌تواند جامعه را به سوی هماهنگی، صلح و رشد هدایت کند یا آن را به ورطه بی‌عدالتی و نابرابری بکشاند.

به قلم: به قلم: دکتر نیروانا مهرآیین - دکتری حقوق بین‌الملل
https://www.asianewsiran.com/u/i5h
اخبار مرتبط
در سنت سیاسی ایران، عدالت همواره شرط بنیادین مشروعیت و دوام قدرت بوده است. کارشناسان تأکید می‌کنند شکاف میان آرمان داد و واقعیت اجتماعی، در گذشته و حال، نشان می‌دهد اقتدار سیاسی بدون عدالت محکوم به فرسایش تدریجی است. دوره انوشیروان دادگر ساسانی، به‌رغم محدودیت‌های تاریخی، نمونه‌ای روشن از تلاش برای تبدیل اخلاق سیاسی به سیاست عمومی و قاعده‌مندسازی قدرت از طریق نظام مالی و قضایی است. این تجربه نشان می‌دهد عدالت در تاریخ اندیشه ایرانی، یک «نظم معنایی» مشروعیت‌بخش برای ساختار حاکمیت بوده است. یافته‌های علوم سیاسی مدرن نیز همین قاعده کهن را تأیید می‌کند: عدالت یک متغیر ساختاری در ثبات سیاسی است و نقض آن، حتی با تمرکز کوتاه‌مدت قدرت، در بلندمدت به فروپاشی اقتدار می‌انجامد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید