پنج شنبه / ۵ تیر ۱۴۰۴ / ۲۰:۴۳
کد خبر: 30447
گزارشگر: 548
۶۸۸
۰
۰
۱
حماسه‌ای که در دام کلیشه‌ها و شعارها گم شد

نقد و بررسی فیلم آسمان غرب

نقد و بررسی فیلم آسمان غرب
فیلم «آسمان غرب» به کارگردانی محمد عسگری، با محوریت زندگی شهید شیرودی، در جشنواره فجر اکران شد. این فیلم با وجود امکانات گسترده و حمایت ارتش، نتوانست انتظارات را برآورده کند و با نقدهای تندی روبه‌رو شده است.

آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:

فیلم «آسمان غرب» به کارگردانی محمد عسگری، یکی از پرحاشیه‌ترین آثار حاضر در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر بود. این فیلم که با هزینه‌ای سنگین و حمایت نهادهای نظامی و فرهنگی ساخته شده، روایتی از رشادت‌های شهید علی‌اکبر شیرودی، خلبان افسانه‌ای هوانیروز ارتش را به تصویر می‌کشد. اما آیا این اثر توانسته حق مطلب را در مورد یکی از قهرمانان ملی ایران ادا کند؟ با وجود امکانات گسترده از جمله استفاده از هلیکوپترهای سوپر کبری و تانک‌های واقعی، «آسمان غرب» نتوانسته از پس خلق یک درام جذاب و باورپذیر برآید. فیلم که با دیالوگ‌های شعارزده و کلیشه‌ای پر شده، بیشتر به بیانیه‌ای سیاسی شبیه است تا یک روایت سینمایی منسجم. این مسئله باعث شده مخاطب نتواند با شخصیت شیرودی و دیگر نیروهای ارتش ارتباط عمیقی برقرار کند.

نکته جالب توجه، تقابل دو روایت از جنگ تحمیلی در سینمای ایران است: روایت سپاه و روایت ارتش. «آسمان غرب» تلاش کرده روایت ارتش را پررنگ کند، اما آیا این کار را به شیوه‌ای هنرمندانه انجام داده؟ به نظر می‌رسد فیلم در نیمه اول درگیر بیان شعارهای تکراری است و تنها در نیمه دوم، کمی از حالت بیانیه‌خوانی خارج می‌شود. اما بزرگترین ضعف فیلم، تحریف شخصیت شهید شیرودی است. او در این اثر به جای یک فرمانده کاریزماتیک و هوشمند، بیشتر شبیه به یک فرد عصبانی و تک‌بعدی نمایش داده می‌شود. بازی اغراق‌آمیز میلاد کی‌مرام نیز نتوانسته کمکی به باورپذیری این شخصیت کند. آیا «آسمان غرب» واقعاً شایسته چنین قهرمانی بود؟

خلبان شهید علی‌اکبر قربان‌شیرودی طی عمر کوتاه خود توانست به یکی از برجسته‌ترین خلبان‌های نیروی هوایی تبدیل شود و پروازهای او با بالگرد سوپر کبری که یکی از ادوات کلیدی سپاه تفنگداران دریایی آمریکا به‌شمار می‌رفت. این ابزار جنگی استراتژیک از سال ۱۳۵۲ به منظور تقویت قوای دفاعی ایران در برابر رشد قابل توجه قوای زرهی عراق به سازمان ارتش افزوده شد و به وضوح نشان می‌دهد که ارتش در چه حدی از آمادگی و آینده‌گری موثر قرار داشته است.

پادگان شاهین یا پادگان ابوذر، محور وقایع فیلم «آسمان غرب» در ۲۰ کیلومتری سرپل ذهاب یا بهتر بگوییم نزدیک‌ترین فاصله به نقطه صفر مرزی در اواخر دهه ۱۳۴۰ احداث شد که در نگاه اول آدمی را به یاد پادگان دوکوهه می‌اندازد. پادگان شاهین از همان زمان و به‌ویژه در روزهای آغاز جنگ تحمیلی نیز درگیر مقابله با دشمن شد تا به سرعت به بستری برای خلق وقایع دراماتیک قابل توجه در تقابل انسان با مفاهیمی همچون جنگ و سیاست باشد. نمونه این امر یکی از وجه تسمیه‌ها برای تغییر نام پادگان شاهین به پادگان ابوذر، است که عنوان می‌کند، این نام به واسطه رشادت‌های خلبان شیرودی در سال‌های آغاز جنگ در همین منطقه و برگرفته از نام فرزند وی «ابوذر» است. «آسمان غرب» تلاش مشترک حوزه هنری استان کرمانشاه با همراهی بنیاد فارابی و حمایت قابل توجه ارتش می‌توانست به نقطه عطفی در ساخت نبردهای هوانیروز در تاریخ سینمای ایران تبدیل شود، ولیکن آنچه که پس از نمایش فیلم و توفان جلوه‌های ویژه در یاد مخاطب می‌ماند؛ چندان امیدوارکننده یا حداقل در اندازه گرامیداشت یک قهرمان ملی نیست.

پس از «اتاقک گلی» محمد عسگری این بار با فیلم پرخرج «آسمان غرب» به چهل و دومین جشنواره فیلم فجر آمد. فیلم در ژانر دفاع مقدس است که به بیان عملیات هوانیروز نیروی ارتش در غرب ایران می‌پردازد. داستان در مورد شهید علی‌اکبر شیرودی است که فرماندهی لشکر 81 زرهی کرمانشاه را بر عهده دارد. او برخلاف دستور مستقیم فرمانده کل قوا، بنی‌صدر پایگاه را نه‌تنها تخلیه نمی‌کند بلکه همراه با عده‌ای دیگر از نیروهای هوانیروز دست به انجام عملیات گسترده‌ای علیه پیش روی نیروهای عراقی در غرب ایران می‌پردازد. آن‌ها با انجام چندین عملیات در مسیرهای منتهی به کرمانشاه و روستاهای مرزی، نیروهای عراقی را زمین‌گیر کرده و از پیشروی آنان به سمت استان کرمانشاه ممانعت به عمل می‌آورند. این فیلم تلاش دارد گوشه‌ای از رشادت‌ها، جان‌فشانی‌ها و دلاوری‌های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در همان اوایل دوران دفاع مقدس بپردازد. افرادی که با فدا کردن جان خود مانع از تجاوز نیروهای عراقی به خاک ایران شدند.

یاد باد سریال سیمرغ!

کمتر کسی است که سریال سیمرغ با محوریت شهید شیرودی و شهید کشوری را در دهه 70 به یاد نیاورد. سریالی بیادماندی که توانست در دوره خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کند و در همان سال‌ها نام این دو شهید بزرگوار را در اذهان مردم ثبت کند. حال پس از سال‌ها، «شهید شیرودی» و رشادت‌های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، محوریت ساخت یک فیلم سینمایی قرارگرفته است. آسمان غربم با همکاری نهاد و سازمان‌های عریض و طویل ارتش، حوزه هنری و بنیاد فارابی ساخته‌شده است. فیلم که در ابتدا می‌کوشد بازنمایی درستی از رشادت‌های هوانیروز داشته باشد اما رسماً به بیانیه سیاسی کارگردان بدل شده است. شعاری سیاسی، کلیدواژه مردم، حق‌خواهی، خدمت به مردم، مسئولان قدرنشناس و غیره را می‌توان فراوان در قالب دیالوگ‌های گل‌درشت مشاهده کرد. به‌طوری‌که در اغلب موارد مخاطب با بمباران شعارهای تلنبار شده از فتنه‌های دوران پس از انقلاب روبه‌رو می‌شود. اینکه جمهوری اسلامی ایران هنوز هم در تحقق وعده‌های خود به مردم به‌خوبی عمل‌نکرده و باید قدر صبوری‌ات مردم را بداند.

بگذارید همین اول یک چیزی را بگویم و رد شوم؛ قبول داشته باشیم یا نه، ما ۲ روایت از جنگ داریم. روایتی که بیشتر دیده و شنیده‌ایم که سپاه نقش اول را دارد و فرماندهان جوان هدایت جنگ را به عهده دارند و شیوه راهبردی‌شان تفاوت‌های آشکاری با شیوه ارتشی دارد. ارتشی که مبتنی بر سلسله مراتب است و دستور و حکم و…

روایت ارتشی از جنگ!

باز هم قبول داشته باشیم یا نه، پارادایم اصلی ذهن همه نسل ما از جنگ مبتنی بر سپاه است و ارتش روایت‌های محدودی داشته است. (که هر دو روایت به جا و اندازه خود، عزیز و محترم و ارزشمند است) برای همین‌هایی که می‌دانید و معمولا گفته نمی‌شود (من اسمش را می‌گذارم روایت ارتشی از جنگ)، فیلم آسمان غرب در نیمه اول (۴۵ دقیقه ابتدایی) فیلم بدی است؛ پر حرف، پر از دیالوگ‌های کلیشه‌ای، تاکید زیاد بر مردم‌داری ارتش، توجیه بسته بودن دست برای سرپیچی از دستور فرمانده‌کل‌قوا و همان سلسله مراتب نظامی، نمایش کلامی فدای مردم شدن و… همه این‌ها در دیالوگ‌هایی مطول و با چاشنی نمایش صحنه‌های دردناک زخمی‌های و آوارگی عشایر غرب کشور گنجانده شده تا تاثیرگذار شود که -دقیقا- نمی‌شود. اما اگر بند اول را دوباره بخوانید، حق می‌دهید که -انگار- ارتش همین یک فیلم را وقت داشته تا همه این حرف‌ها را بگوید و توجیه کند و توضیح دهد و فدای مردم شود و… اما وقتی فیلمنامه‌نویس و فیلمساز از بندِ بیان این گفته‌ها (و شاید تأکیدات دستوری) رها می‌شود، فیلم تازه جان می‌گیرد، تبدیل به فیلم جنگی اکشن و گاهی نفسگیر می‌شود و خلاصه در نیمه دوم می‌شود «آسمان غرب» را دوست داشت چون «فیلم» شده است نه کلام و کلیشه. کارگردان به وضوح از فیلم قبلی‌اش کار بهتری ساخته، امکانات مکفی و زیادی هم زیر دست داشته و سعی کرده بین این همه امکانات برای نمایش تصاویر جنگی هوایی و نمایش احساسات برای قهرمان‌سازی، مدیریت کند. اینکه موفق شده یا نه و توانسته نخ ارتباطش را با مردم ایجاد کند، اجازه بدهید کمی تامل کنم.

ضعف های بی شمار فیلم

از همان ابتدای فیلم، سرپیچی و تمرد در نیروهای ارتش موضوعیت پیدا می‌کند. اینکه شهدای بزرگواری چون کشوری نیز در صورت تماشای ظلم به مردم، طرف مردم ایستاده و از فرمانده‌های خود ولو فرمانده کل قوا تمرد می‌کند. گرچه فیلم قصد دارد دلاوری‌های ارتش را نشان دهد اما با تفکیک کامل آن از سایر نیروهای حاضر در دوران دفاع مقدس، خود را امری مستقل می‌پندارد. شاید تنها نیروهای که در کنار ارتش بتوان مشاهده کرد زنان عشایر است که سلاح به دست می‌گیرند و همگام با ارتش به مبارزه می‌پردازند. فیلم «آسمان غرب» دارای ضعف‌های متعددی است. رهاشدگی و شلختگی در روایت داستان، پرش به موضوعات دیگر، تدوین تند و شتاب‌زده (که ساخت کلیپ‌های موسیقی بیشتر شباهت دارد)، بازی‌های اغراق‌شده و گل‌درشت بازیگران، انفجارهای گاه‌وبیگاه، ریتم کند داستان، نمایش بی‌دلیل دست و پای قطع‌شده و ...همگی از نقاط منفی این فیلم گران‌قیمت است که مخاطب را دچار کلافگی و سردرگمی می‌کند. این فیلم بیشتر یک فیلم جنگی به شمار می‌آید تا یک فیلم دفاع مقدس. فیلمی که مخاطب را می‌تواند به یاد فیلم جنگی «عقاب‌ها» در دهه 60 بی اندازد. نمایش تجهیزات و عدوات جنگی، تکیه‌بر نقاط ضعف بسیار دشمن و پیروزی‌های با دلیل و بی‌دلیل نیروهای خودی مخاطب، پروپاگاندای تبلیغاتی برای حضور در میادین جنگ، مخاطب نسل جدید را با این پرسش مواجه می‌سازد که با داشتن ضعف‌های بیشمار نیروهای دشمن و تجهیزات گسترده نیروهای خودی، چگونه است که دوران دفاع مقدس 8 سال به طول انجامیده است؟!

تحریف شخصیت شهید شیرودی

فیلم «آسمان غرب» بیشتر به تحریف دوران دفاع مقدس، حضور نیروهای ارتش درصحنه‌های نبرد و به‌ویژه مخدوش کردن چهره شهید گران‌قدر «شهید شیرودی» می‌پردازد. او در نگاه بیننده در رفتار مردی سرد و بی‌روح به خانواده است که تنها می کوشد بابیان چند دیالوگ احساسی خود را خانواده‌دوست نشان دهد درحالی‌که در بیرون از خانواده مردی غیرتمند به تصویر کشیده می‌شود. این تناقض رفتاری و بیان دیالوگ‌های اغراق‌آمیز، همزادپنداری مخاطب را با رفتار و باورهای این شهید بزرگوار دچار چالش می‌کند. در حقیقت شما به هیچ از ابعاد روحی و شخصیتی این شهید بزرگوار دست پیدا نخواهید کرد. گویی تنها دغدغه عسگری نمایش انفجارهای متعدد و قاب‌های از تجهیزات وسیع دشمن بوده است. اغلب شخصیت‌های در حد تپ باقی می‌مانند و مخاطب چندان به آن‌ها و احوالاتشان نزدیک نمی‌شود. گرچه عسگری تلاش داشته به حضور نیروهای مردمی در حد چند پلان اشاره کند اما درنهایت نیروی هوایی ارتش را کاملاً ایزوله و جدا از سایر نیروهای مقاومت نشان می‌دهد.

تماشای فیلمی در ژانر جنگ در جشنواره فیلم فجر با وجود آثار شاخص و جریان‌ساز در سینمای جنگ دنیا به‌ویژه در ژانر فانتزی می‌تواند یک فرصت جذاب برای ارزیابی و سطح‌سنجی از نقطه‌نظر فنی و تکنیک ساخت تا قدرت خلق درام و به رخ کشیدن محتوای فاخر ملی باشد؛ ولی در «آسمان غرب» با وجود محتوای ارزشمند قابل اعتنا و امکان به‌کارگیری حدود ۱۰۰ تانک و نفربر و هلی‌کویترهای سوپر کبری نه‌تنها درام جذابی شکل نمی‌گیرد که حتی جلوه‌های ویژه نیز گویی با دستپاچگی و تکیه به ضرب و زور ریتم تدوین در برابر چشمان مخاطب به نمایش درمی‌آید.

تا آخرش ننشینید... اتفاق خاصی نمی افتد!

آنچه که باعث می‌شود مخاطب تا انتها بر صندلی خود بنشیند، این تصور است که هسته اصلی ماجراها ریشه در واقعیت دارد که در نوع خود یک حماسه واقعی است؛ ولی آن عطش ذوق هنری و سینمایی با چنین پتانسیلی سیراب نمی‌شود. انتظاری حداقلی از کارگردان «اتاقک گلی» که دومین تجربه خود را به معتبرترین جشنواره ملی کشور فرستاده، هرگز برآورده نمی‌شود. نه‌تنها در طول فیلم اصل باورپذیری رعایت نشده؛ مانند آنجا که روی داشبورد جیپ روباز ارتشی عکسی جاسازی شده تا بازیگر با دیدن آن پیامی را به مخاطب القا کند، بلکه گویی حتی منطق فیلم نیز در فیلم به فراموشی سپرده شده؛ تا جایی که در ساده‌ترین صحنه‌های خالی از بار و تنش مدیریت جلوه ویژه میدانی، نیز فوران سوالات چرا و چگونه مخاطب را از قطار پلان‌ها و حتی سکانس‌ها و همدلی با فیلم پیاده می‌کند و در باتلاق تردیدی که آیا حقیقتاً این سکانس‌ها ریشه در واقعیت تاریخی دارند فرو می‌برد. به‌عنوان مثال، در صحنه‌های از فیلم شیرودی با کلت به قفل درب پادگان در فاصله چند قدمی شلیک می‌کند، بدون کمترین نگرانی از کمانه گلوله و از آن عجیب‌تر واکنش خنثی و بدون هراس مردم به این شلیک ناگهانی است که پشت درب پادگان منتظر ورود هستند و قاعدتاً از اوضاع داخل پادگان مطلع نیستند.

«آسمان غرب» یا تریبون اجاره‌ای برای بیانیه خوانی؟!

گویی «آسمان غرب» برای عسگری تنها یک تریبون اجاره‌ای است که قصد دارد با تکرار کلیدواژه‌های خاص همدلی مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، ولی این کلیدواژه‌ها همچون شمشیر دو دم از چنان بار مفهومی خاصی برخوردار هستند که هنگام بازی گرفته شدن می‌توانند به راحتی تاثیری معکوسی و زخمی عمیق در ذهن مخاطب ایجاد کنند. در حوزه بازیگری نیز آسمان غرب نیز چنگی به دل نمی‌زند و در واقع فرصت ایده‌آلی برای ساخت یک شمای ذهنی از شخصیت شیرودی به راحتی از کف می‌رود. پیرنگ‌ها نیز چندان جدی گرفته نشده و از همین‌رو دیگر شخصیت‌ها نیز فرصت و مجالی برای بروز ویژگی خود و پیشبرد درام پیدا نمی‌کنند. درحالی که حداقل کار فلاش بک انتقال اطلاعات به مخاطب برای پیشبرد درام است، تنها با پلان‌های زیبایی روبه‌رو هستیم که همچون بادبادکی بدون نخ در آسمان منطق فیلم رها شده‌اند و کمکی به تمرکز مخاطب بر روایت نمی‌کنند. در حوزه تدوین، به‌ویژه صحنه‌های جنگی نیز گویی تدوینگر با انبوهی از راش‌ها مواجه بوده و اصرار داشته که تمام آنها را در تایم لاین بگنجاند. تا جایی که نماها نه‌تنها به روایت ماجرا کمک نمی‌کنند؛ بلکه احساس را نیز به درستی انتقال نمی‌دهند. از لحاظ امکانات باید گفت که دست کارگردان از نظر تدارکات و ادوات نظامی برای طراحی صحنه جنگی باز بوده، ولی آنچه که بر پرده نقش می‌بندد به آشفتگی غریبی نزدیک می‌شود که شاید ناشی از عدم استفاده از تجربه متخصصان این صحنه‌ها باشد.

هلیکوپتر کبری یا کمدی جنگی؟!

زمانی در گفت‌وگویی با یک سرتیپ خلبان ارتشی دوران جنگ تحمیلی شنیدم که خلبان هلی‌کوپتر کبری، اگر مهارت الزام را داشته باشید، می‌تواند لشکری را زمین‌گیر کند؛ لیکن پس از دیدن «آسمان غرب» می‌توانیم باور کنیم همین حماسه چشمگیر می‌تواند در قاب دوربین به یک صحنه کمدی تبدیل شود. ستونی از تانک‌ها در معرض حمله هلی‌کوپتر کبری قرار می‌گیرند، اما نه‌تنها نمی‌توانند آرایشی دفاعی درستی در جاده برای کاهش تلفات و دفاع داشته باشند، بلکه همچون ادواتی مستهلک با سربازانی کور و کر منتظر سرنوشتی مختوم و خجالت‌باری هستند که کارگردان برای آنها تعیین کرده است.

در ژانر سینمای جنگ ایران در ۴ دهه گذشته همیشه نام‌های خاصی همچون «کانی مانگا» (۱۳۶۶، «حمله به اچ ۳» (۱۳۷۳) در حوزه نبردهای هوا به زمین می‌درخشد. آسمان غرب با وجود گذشت چند دهه از ساخت این آثار هنوز نمی‌تواند صحنه‌های نبرد و جنگ را که گویی بیشترین امید برای جذب مخاطب در این فیلم بر دوش دارد با چهره‌های باورپذیر بر پرده نمایش دهد. اگرچه جنگ تلخ و شوم است، لیکن برخلاف دنیای «آسمان غرب» هرگز این‌چنین سیاه‌وسفید نبوده و نیست. رزم‌آوران هر دو سوی نبرد به علل و دلایل مختلف در میدان نبرد حضور دارند و خطاهای فاحش و نابخشودنی عده‌ای را نمی‌توان به‌سادگی به دیگران تعمیم داد. گویی کارگردان هراس دارد تا مخاطب اندک همدلی با قوای خصم در زیر رگبار موشک‌های کبری برقرار کند که هرگز تن به نمایش کلوزاپی از مهاجمان نمی‌دهد، تا حداقل حسی از احوالات خصم به تماشاگر فیلم منتقل شود!

بازی مسخره میلاد کی مرام!

رفتار غلوآمیز «کی‌مرام» در نقش شهید شیرودی، به‌ویژه در سبک راه رفتن او بر مظلومیت این قهرمان ملی افزوده؛ چراکه این کنش‌ها و واکنش‌ها، نه از یک نظامی نخبه، بلکه بیشتر از قداره‌کشان کوچه‌های نااهلی انتظار می‌رود. عدم خلاقیت در روایت داستان، حتی عدم پرهیز از رویه‌های کلیشه‌ای برای تبیین شرایط سیاسی و اجتماعی و بیان علت اقدام شجاعانه شیرودی برای مخاطب سینمای امروز که با یک کلیک به انبوه فیلم‌های حماسی و جنگی دسترسی دارد، نیز بیشتر شبیه یک خودکشی هنری بر پرده نقره‌ای به نظر می‌رسد.

با این وجود پرداختن به زندگی یک قهرمان ملی، به‌ویژه در تاریخ معاصر ایران فی‌نفسه مقبول و شایسته تحسین است، حتی اگر آنچه که اکران می‌شود از تراز جشنواره فجری که می‌شناختیم، بسیار دور باشد. در حقیقت اگر «آسمان غرب» تنها این پرسش را در ذهن مخاطب خود خلق کند که آیا حماسه شیرودی و عمل به تشخیص خود در مقابل فرمان صریح مافوق امروز نیز باشکوه و تحسین‌برانگیز به ‌شمار می‌رود، می‌توان گفت که این فیلم ارزش تماشا دارد.

بازیگران و سازندگان فیلم آسمان غرب

میلاد کی‌مرام (در نقش شهید شیرودی)، امیر حسین آرمان (در نقش شهید ادیبان)، نادر فلاح، آرمین رحیمیان، کریم امینی، روح الله زمانی، محمد رضا صولتی، پیام اینالوئی، احسان عباسی، صفر محمدی، احسان صاحب الزمانی، یوسف فروتن، راهله لطفی، پرهام غلاملو، سمیه مهری، نیوشا علیپور و باحضور افتخاری تورج الوند و نسیم ادبی بازیگران این فیلم هستند. محمد عسکری نویسنده و کارگردان فیلم آسمان غرب است که سال گذشته با کارگردانی فیلم سینمایی «اتاقک گلی» در جشنواره حضور داشت. فیلمی که در بستری عاشقانه آغاز می‌شد و به عملیات مرصاد می‌پرداخت، او حالا تجربه‌ای دیگر در این حوزه و این‌بار در هوانیروز دارد. حبیب والی‌نژاد تهیه‌کننده فیلم آسمان غرب است.

نقد تخصصی آسیانیوز ایران

۱. ضعف در روایت و دیالوگ‌نویسی

فیلم «آسمان غرب» از همان ابتدا با حجم انبوهی از دیالوگ‌های شعارزده و کلیشه‌ای مخاطب را خسته می‌کند. به جای نمایش عمق شخصیت‌ها، شاهد تکرار مکرراتی درباره "خدمت به مردم" و "مقاومت در برابر مسئولان نالایق" هستیم. این مسئله باعث می‌شود فیلم بیشتر شبیه به یک تریبون سیاسی باشد تا یک اثر سینمایی.

۲. مشکلات فنی و جلوه‌های ویژه

با وجود بودجه بالا و استفاده از تجهیزات واقعی، جلوه‌های ویژه فیلم ضعیف و غیرحرفه‌ای به نظر می‌رسند. صحنه‌های نبرد هوایی که باید نقطه قوت فیلم باشند، به دلیل تدوین شتاب‌زده و عدم توجه به جزئیات، باورپذیری خود را از دست می‌دهند.

۳. بازی‌های اغراق‌آمیز

میلاد کی‌مرام در نقش شیرودی، بیش از حد بر جنبه‌های خشن و عصبی شخصیت تأکید دارد و از نمایش ابعاد انسانی او غافل می‌شود. این مسئله باعث می‌شود مخاطب نتواند با قهرمان فیلم ارتباط برقرار کند.

۴. تحریف تاریخ و شخصیت‌ها

فیلم به جای ارائه روایتی مستندگونه از شهید شیرودی، دست به تحریف واقعیت‌ها زده است. نمایش او به عنوان فردی که دائماً از دستورات مافوق سرپیچی می‌کند، تصویری ناقص و غیرمنصفانه از یک فرمانده ارتشی ارائه می‌دهد.

https://www.asianewsiran.com/u/gMZ
اخبار مرتبط
فیلم سینمایی «خدای جنگ» به کارگردانی حسین دارابی که در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت، با الهام از زندگی شهید حسن طهرانی‌مقدم و شکل‌گیری توان موشکی ایران در دوران دفاع مقدس ساخته شده است. این اثر با وجود موضوع جذاب و ظرفیت‌های تاریخی، به دلیل ضعف در فیلمنامه، کارگردانی و بازی‌گری با نقدهای جدی مواجه شده است.
"پیر پسر" نه فقط یک فیلم، که رویدادی فرهنگی است. این اثر سینمایی که پس از چهار سال کشمکش برای اخذ مجوز اکران، بالاخره به پرده سینماها راه یافت، با ترکیب استادانه ادبیات روسی و درام ایرانی، استانداردهای سینمای ملی را ارتقا داده است. حسن پورشیرازی در نقشی ماندگار، "غلام باستانی" را خلق کرده؛ پدری ستمگر که همچون ضحاک اسطوره‌ای، فرزندانش را می‌بلعد.
فیلم سینمایی "سلام علیکم حاج آقا" پس از ۶ سال انتظار و کشمکش‌های فراوان با ممیزی، سرانجام به پرده سینماها راه یافت. این کمدی اجتماعی به کارگردانی حسین تبریزی و با بازی حمید گودرزی و لیلا اوتادی، روایتگر ماجراهای طنزآمیز یک طلبه در تهران است.
فیلم سینمایی "اسفند" به کارگردانی دانش اقباشاوی، با پرداختی متفاوت به زندگی شهید علی هاشمی، توانسته الگویی جدید در سینمای دفاع مقدس ارائه دهد. این اثر که در جشنواره فجر امسال حضور داشت، با وجود برخی ضعف‌های روایی، به دلیل صداقت در روایت و تکنیک‌های سینمایی قابل توجه، مورد استقبال منتقدان قرار گرفته است.
فیلم سینمایی "قلب رقه" به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور و با بازی ستاره‌ای چون شهرام حقیقت‌دوست، روایتگر مأموریتی خطرناک در قلب سرزمین داعش است. در میان انبوه فیلم‌های اجتماعی و کمدی سینمای ایران، "قلب رقه" همچون بمبی صدا کرد. این تریلر جاسوسی-عاشقانه که در قلب سرزمین تحت کنترل داعش می‌گذرد، نه تنها به موضوعی جسورانه پرداخته، بلکه با بازی درخشان شهرام حقیقت‌دوست و شادی مختاری، سینمای ایران را وارد عرصه‌ای جدید کرده است. اما آیا این فیلم توانسته از دام کلیشه‌های مرسوم در پرداخت به موضوع داعش بگریزد؟
اگر به نوشته‌های بیونگ چول هان در جامعه فرسودگی و به خصوص تقلای اِروس خوب نگاه کنیم، می‌بینیم تمامی معنای آن انگار در آینده نه چندان دور در فیلم مهمی چون ارزیابی جمع شده است. فیلم برای مخاطب عام شاید فقط یک قصه علمی-تخیلی در آینده مبهم باشد. با قصه‌ای معمولی و کُند اما حرف فیلم و فلسفه وجودی آن خیلی مهم و عمیق است. فیلم تا دو الی سه سکانس پایانی گویا یک قصه ساده از یک زوج و ارزیابشان با نگرش روانکاوانه ست، ولی آن سه سکانس پایانی مثل پُتک تمامی معنا را برای ما هجی و قابل خوانش می‌کند.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید