آسیانیوز ایران؛ سرویس اقتصادی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - اگر در مسیر مترو، صف نانوایی یا جمع های خانوادگی گوش تیز کنید، واژههای «گرانی»، «تورم» و «بیکاری» از پرکاربردترینها هستند. این تکرارِ روزمره صرفاً نقلِ یک وضعیت آماری نیست؛ اضطرابی است که پشت هر عدد پنهان شده و بر کیفیت زندگی مردم سایه انداخته است. هدف این یادداشت، باز کردن گره میان اقتصاد و روانِ جمعی ایرانیان است؛ گرهی که با توصیههای سادهانگارانهای مثل «ورزش کن»، «مثبتاندیش باش» یا «قرص آرامبخش بخور» باز نمیشود.
۱. چهره واقعی اقتصاد ایران در میانهٔ ۱۴۰۴
- تورم نقطه به نقطه: نرخ تورم در اردیبهشت ۱۴۰۴ به ۳۸٫۷ درصد رسید؛ یکی از بالاترین سطحها در دو سال اخیر.
- میانگین تورم دوازده ماهه: مرکز آمار، خرداد ۱۴۰۴ را با تورم ۳۴٫۵ درصدی به پایان رساند؛ یعنی بهای رسمی سبد کالا و خدمات در یک سال گذشته بیش از یکسوم رشد کرده است.
- ریال کمجان: ۲ تیر ۱۴۰۴ هر دلار آمریکا در بازار آزاد نزدیک ۹۱٬۳۵۰ تومان معامله شد؛ افتی بالای ۵۰ درصد نسبت به شش ماه قبل.
- بیکاری رسمی و پنهان: آمار رسمی نرخ بیکاری سالانه را ۷٫۶ درصد نشان میدهد، اما بیکاری جوانان ۲۰٫۱ درصد است و در زمستان گذشته روند صعودی داشت. این ارقام، خوراک روزانه ای برای «اضطراب مالی» (Financial Anxiety) مهیا میکنند؛ اضطرابی که برخلاف ترس مقطعی، مداوم و فراگیر است.
«مردم ایران، بیش از هر چیز، برای آرامش به اقتصادی قابل پیشبینی نیاز دارند؛ و تا آن زمان، خرد فردی باید سپرِ نخست در برابر طوفان باشد.»
۲. چرا ترس اقتصادی به اضطراب فراگیر تبدیل میشود؟
۱. غیرقابل پیشبینی بودن قیمتها: وقتی قیمت برنج یا ارز در عرض چند هفته جهش میکند، برنامهریزی بلندمدت معنای خود را از دست میدهد. بازارهای موازی (طلا، مسکن، رمزارز) به پناهگاهی پرریسک بدل میشوند و سرمایه های خرد را بیشتر در معرض خطر قرار میدهند.
۲. فشار روی پسانداز: حداقل دستمزد رسمی معادل حدود ۱۲۰ دلار در ماه است؛ در حالی که یک خانوادهٔ سهنفره برای رفع نیازهای پایه دستکم ۴۰۰ دلار نیاز دارد.
۳. تقاضای بالا برای «دارایی قابل نقدشدن»: طلا، دلار و رمزارز در چنین فضایی نه وسیلهٔ سرمایهگذاری که «قرص خواب» اقتصاد هراساناند.
4. هزینههای روانی: پژوهشها نشان میدهد بیش از ۴۲ درصد ایرانیان حداقل یک اختلال اضطرابی را تجربه میکنند؛ نسبتی دو تا سه برابر متوسط جهانی.
۳. حلقهٔ معیوب تورم و کاهش ارزش پول ملی
تورم بالا موجب میشود مردم برای حفظ قدرت خرید، داراییهای فیزیکی و ارزی بخرند. این هجوم، تقاضا را بالا برده و قیمت آن داراییها را بیشتر میکند، دوباره تورم را شعلهورتر میسازد و ارزش ریال کاهش مییابد. نتیجه؟ نگرانی درباره فردا شدیدتر از امروز میشود.
۴. بیکاری (پنهان) و ناامنی شغلی
- بیکاری فصلی: بالا رفتن نرخ بیکاری در زمستان ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۴ نشان میدهد صنایع فصلی و غیررسمی اولین قربانی شوکهای ارزی و رکود هستند.
- اشتغال ناقص: حتی شاغلان بسیاری، ساعات کاری کمتر یا دستمزد معلق دارند؛ اصطلاحاً «بیکارِ شاغل»اند. برآوردها از بیکاری پنهان تا دو برابر رقم رسمی حکایت میکند.
ناامنی شغلی مستقیماً با «اضطراب پیشدستانه» گره خورده است؛ نگرانی از رخدادی که هنوز اتفاق نیفتاده، اما وقوع آن محتمل است.
۵. اثرات روانی بحران مالی بر خانواده ایرانی
مطالعه ای در سال ۱۴۰۳ نشان داد شیوع اضطراب در ایران حدود ۳۱ درصد است؛ رقمی که در برخی گروهها دانشجویان پزشکی یا پرستاران به بالای ۴۵ درصد میرسد.
عواقب شامل:
- فرسودگی شغلی (Burnout)
- اختلال خواب و کاهش کیفیت روابط خانوادگی
- افت بهرهوری و تصمیمگیری پرریسک (مثلاً سرمایهگذاری در طرحهای هرمی)
۶. راهکارهای قابل اجرا در سطح فردی
«راهحلِ اضطرابِ ساختاری، صرفاً فردی نیست؛ ولی بیعملی هزینه روانی را دوچندان میکند.»
اقدام چرا مهم است؟ چگونه شروع کنیم؟
- بودجهبندی صفر چون افزایش درآمد بهتنهایی هزینهها را رام نمیکند. چند ماه مخارج ثابت و متغیر را یادداشت و هر ریال را قبل از خرج، مقصدگذاری کنید.
- سبد ارزی/طلایی کوچک حفظ قدرت خرید پسانداز اضطراری. ۱۰–۱۵ ٪ پسانداز را در دارایی هایی با نقدشوندگی بالا نگه دارید (سکههای بانکی یا اسکناس نقد) نه سوداگری.
- کسبوکار جانبی (Side Hustle) توزیع ریسک شغلی. مهارتهایی مثل ترجمه آنلاین، فروش صنایعدستی، یا تدریس مجازی با سرمایهٔ اولیه کم.
- سواد مالی و روانی اضطراب را با شناخت جایگزین کنید. منابع آموزشی رایگان (مثلاً دورههای اقتصاد خانوار دانشگاه تهران روی «شاد»)، تمرینهای ذهن آگاهی با راهنمای فارسی.
- شبکهٔ حمایتی تابآوری جمعی را بالا میبرد. صندوقهای خانوادگی یا تعاونی محله، تبادل کالا/خدمت بهجای پول نقد.
۷. پیشنهادهای سیاستی برای تصمیمگیران
1. هدفمندسازی یارانهٔ کالاهای اساسی و پرداخت اعتباری ماهانه به دهکهای پایین، نه پرداخت نقدی مقطعی.
2. تقویت صندوق بیمهٔ بیکاری با کسری کسورات بیمه و ساده سازی فرایند دریافت، برای جلوگیری از سقوط کارگران اخراج شده به زیر خط فقر.
3. شفافسازی آمار: انتشار دورهای گزارشهای تورم منطقهای و نرخ بیکاری واقعی به افزایش حس کنترل و اعتماد عمومی کمک میکند.
4. فراخوان سرمایهگذاری کوچک داخلی (مانند اوراق مشارکت خرد با حداقل ۵۰۰ هزار تومان) برای هدایت نقدینگی سرگردان به پروژههای زیرساختی.
5. آموزش عمومی سواد مالی در مدارس و صداوسیما؛ هزینهٔ اجرا اندک است، اما بازدهیِ کاهش اضطراب مالی بالاست.
نتیجهگیری
اضطراب اقتصادی در ایران نه یک اختلال فردی، بلکه یک «پدیدهٔ اجتماعی» است؛ ریشه در ساختاری دارد که با تلاطم قیمتها، بیکاری پنهان و کاهش مستمر ارزش ریال تغذیه میشود. درمان این اضطراب، به ترکیبی از سیاستهای کلانِ اعتمادساز و اقدامهای خردِ تابآورانه نیاز دارد. هر ایرانی میتواند با بودجهبندی دقیق، آموزش مالی و تقویت شبکههای حمایتی، دامنهٔ تأثیر این بحران را در زندگی خود محدود کند. اما سنگ بنای آرامش جمعی، شفافیت و مسئولیتپذیری سیاستگذار است.