آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - تقریبا همهی ما این تجربه را داشتهایم: لحظهای که میخواهیم پشت میز بنشینیم و برای امتحان بخوانیم، یا زمانی که باید یک تصمیم سرنوشتساز بگیریم، ناگهان موجی از خستگی بر سرمان میریزد و چشمانمان سنگین میشود. گویی مغزمان دکمهی «خواب» را درست همان لحظه فشار میدهد که باید بیشترین هوشیاری را داشته باشیم. چرا چنین اتفاقی میافتد؟
مغز ما چگونه تصمیم میگیرد؟
برای پاسخ باید سری به یکی از پیچیدهترین بخشهای مغز بزنیم: هستهٔ اکومبنس و استریاتوم. این ناحیه از مغز، پیش از شروع هر کار، به سرعت برق و در کسری از ثانیه یک ارزیابی انجام میدهد. سه سؤال کلیدی در این ارزیابی مطرح میشود:
- این کار چقدر طول میکشد؟
- چه میزان انرژی از من میگیرد؟
- پاداش و نتیجهی انجامش کی و به چه شکل به دستم میرسد؟
اگر مغز جواب قانعکنندهای برای این پرسشها نگیرد، ترمز را میکشد. چطور؟ با دستکاری ترشح نوروترنسمیترها (انتقالدهندههای شیمیایی مغز) سطح انگیزه را پایین میآورد. کاهش انگیزه آنقدر سریع و قوی است که در ما خود را به شکل «خوابآلودگی» نشان میدهد. در حقیقت، خوابیدن بهانهای است برای فرار از کاری که برای ذهنمان شفاف و پاداشدهنده به نظر نمیرسد.
پس چرا موقع درس، زبان یا تصمیمگیری خوابمان میگیرد؟
وقتی جلوی کتاب زبان مینشینید یا میخواهید مهارتی را یاد بگیرید، مغز شما اگر احساس کند که پاداش این تلاش «دور و نامشخص» است، انگیزه را سرکوب میکند. برای مثال، خواندن یک درس سخت یا تمرین یک مهارت تازه، معمولاً نتیجهای فوری به همراه ندارد. مغز هم که به پاداش سریع علاقه دارد، در برابر این روند طولانی مقاومت میکند. این مقاومت خودش را به سادهترین شکل نشان میدهد: احساس خستگی و خواب.
راهحلها از نگاه نوروسایکولوژی
خوشبختانه علم عصبروانشناسی (نوروسایکولوژی) برای این مشکل راهکارهای عملی ارائه میدهد. این راهها بهجای جنگیدن کورکورانه با خواب، تلاش میکنند منطق مغز را درک کرده و آن را فریب دهند.
۱. کار مهم را بعد از غذا خوردن شروع نکنید
بعد از صرف غذا، مغز شما بیشتر درگیر سیستم گوارشی میشود. هضم غذا انرژی زیادی میخواهد و باعث میشود فعالیتهای شناختی در اولویت دوم قرار گیرند. به همین دلیل است که بعد از ناهار یا شام، حتی سادهترین وظایف فکری هم به تعویق میافتد. بهترین زمان برای شروع یک کار جدی، معمولاً یک ساعت پیش از وعدههای اصلی غذا یا مدتی بعد از هضم کامل آن است.
۲. ابهام را از ذهن پاک کنید
بزرگترین دشمن شروع کار، ابهام است. وقتی نمیدانید چرا کاری را انجام میدهید، یا وقتی ارتباط آن را با آینده و هدف بزرگتر خود نمیبینید، مغز به شما اجازه حرکت نمیدهد. بهترین روش این است که زنجیرهی کارها را به هم وصل کنید. به خودتان بگویید: «اگر امروز این بخش را بخوانم، فردا راحتتر آن موضوع را جمعبندی میکنم و پسفردا با آرامش بیشتری امتحان میدهم.» همین شفافسازی، انگیزهی شروع را بالا میبرد.
۳. بدون پاداش زندگی نکنید
مغز ما یک موجود لجباز است. اگر چیزی برایش لذتبخش نباشد، بهسختی با آن همراه میشود. بنابراین باید برای هر فعالیتی، پاداش در نظر بگیرید. پاداش میتواند کوچک و ساده باشد: یک استراحت کوتاه، دیدن یک قسمت از سریال مورد علاقه، یا حتی یک پیادهروی کوتاه. مهم این است که مغز باور کند پس از تلاش، چیزی خوشایند در انتظار اوست. این همان اصل روانشناسی رفتاری است: تقویت مثبت.
چرا فقط «اراده» کافی نیست؟
بسیاری تصور میکنند باید با قدرت اراده بر خوابآلودگی و بیحوصلگی غلبه کنند. اما واقعیت این است که اراده یک منبع محدود است. اگر فقط روی اراده حساب باز کنید، خیلی زود خسته میشوید و کار نیمهتمام میماند. در عوض، با شناخت مکانیزمهای مغز و ایجاد انگیزههای شفاف، کار را آسانتر و طبیعیتر پیش خواهید برد.
جمعبندی
خوابآلودگی در لحظههای حساس، ضعف شخصیت یا کمکاری نیست؛ بلکه یک مکانیسم دفاعی مغز است. مغز، پیش از شروع هر فعالیت، به سرعت سود و زیان آن را میسنجد. اگر نتیجهای فوری و قانعکننده پیدا نکند، به سادهترین شکل ممکن شما را به سمت تخت خواب میفرستد. اما با کمی آگاهی میتوان این مکانیسم را دور زد: کار مهم را بعد از غذا شروع نکنید، هدف را شفاف کنید و برای هر تلاش پاداشی در نظر بگیرید. پس دفعهی بعد که درست سر درس خواندن یا تصمیمگیری مهم، چشمانتان سنگین شد، یادتان باشد: مشکل شما تنبلی نیست؛ مغزتان دنبال دلیل قانعکننده میگردد. کافی است آن دلیل را به زبان ساده به او بدهید.