آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - انسان امروز، گرفتار جهانی است که سرعت، رقابت و منفعتطلبی حرف اول را میزنند. جامعهای که در آن هر کس برای رسیدن به جایگاهی بالاتر میکوشد و گاهی برای صعود، بر شانههای دیگران پا میگذارد. این دنیای پرهیاهو، ما را به جایی رسانده است که فراموش میکنیم اساساً چرا زندهایم. در این میان، آنچه بیش از همه آسیب دیده، وجدان انسان است؛ همان نیروی درونی که چون قطبنمایی پنهان، مسیر درست و نادرست را نشان میدهد.
شمعی که میسوزد و پایان میپذیرد
زندگی کوتاه است؛ کوتاهتر از آنچه میپنداریم. ما همانند شمعی هستیم که لحظه به لحظه میسوزد و به خاموشی نزدیک میشود. اما عجیب آن است که در این فرصت محدود، بسیاری از ما به جای همدلی و یاری، به رقابتهای بیپایان و گاه بیرحمانه میپردازیم. به جای آنکه نوری برای دیگری باشیم، گاهی خود به تاریکی او دامن میزنیم. این همان تراژدی عصر ماست؛ فراموشی انسانیت.
ریشههای فراموشی وجدان
چرا به اینجا رسیدهایم؟ چرا وجدان که باید در قلب ما زنده باشد، کمفروغ و خاموش شده است؟
1. فشار اقتصادی
بسیاری از افراد برای تأمین نیازهای اولیه خود ناچار به انتخابهایی میشوند که گاه اخلاق را به حاشیه میراند.
2. رقابت بیپایان شغلی
در محیطهای کاری، موفقیت اغلب بر پایه حذف دیگران تعریف میشود، نه همکاری و همیاری.
3. میل به قدرت و دیدهشدن
شبکههای اجتماعی و رسانهها عطش سیریناپذیری برای مطرح شدن در انسان ایجاد کردهاند؛ عطشی که گاهی وجدان را قربانی میکند.
4. بیاعتمادی اجتماعی
وقتی مردم دروغ، فریب و بیعدالتی را بارها تجربه میکنند، بهتدریج خود نیز به بخشی از همان چرخه تبدیل میشوند.
انسانیت؛ گمشدهای در دل هیاهو
انسانیت مفهومی انتزاعی نیست؛ بلکه در عمل روزانه ما معنا مییابد. در احترام به حقوق دیگران، در صداقت در گفتار، در کمک به نیازمند، در پرهیز از قضاوت عجولانه. اما امروز، این رفتارهای ساده جای خود را به عجله، بیتفاوتی و حتی خشونت دادهاند. انسانیت همان پلی است که ما را از فردیت صرف، به زندگی جمعی و مسئولانه پیوند میدهد. اگر این پل فرو بریزد، جامعهای باقی نمیماند؛ تنها انبوهی از انسانهای تنها و بیپناه خواهیم داشت.
نقش وجدان در ساختن جامعه سالم
وجدان تنها یک احساس فردی نیست؛ نیرویی است که میتواند چهره یک ملت را دگرگون سازد. جامعهای که در آن وجدان بیدار باشد، روابط انسانی بر پایه اعتماد شکل میگیرد. عدالت واقعی برقرار میشود. قانون نه از ترس مجازات، که از درک ارزشهای اخلاقی رعایت میشود. در چنین جامعهای، مسئولیتپذیری به یک وظیفه درونی بدل میشود و دیگر نیازی به نظارت بیرونی دائمی نخواهد بود. درست برعکس جوامعی که وجدان در آنها به خواب رفته است؛ جوامعی که مجبورند با هزاران قانون و نظارت سختگیرانه، نظم را حفظ کنند، بیآنکه بتوانند اعتماد را بازسازی نمایند.
بیداری وجدان؛ ضرورتی برای امروز و فردا
اگر بخواهیم آیندهای بهتر برای فرزندان خود بسازیم، باید از همین امروز وجدان را بیدار کنیم. این بیداری با شعار و سخنرانی ممکن نیست. نیازمند تمرین در رفتارهای کوچک روزمره است:
- رعایت انصاف در خرید و فروش.
- صداقت در روابط شخصی و اجتماعی.
- پرهیز از قضاوتهای ناعادلانه.
- دستگیری از نیازمندان، حتی با اندکترین توان.
- پذیرش مسئولیت اشتباهات خود، به جای انداختن تقصیر بر گردن دیگران.
تغییر از فرد آغاز میشود
هیچ تحول بزرگی بدون حرکت فردی آغاز نشده است. اگر هر یک از ما در خانه، محیط کار، جمع دوستان و حتی در خیابان به وجدان خود گوش دهیم و بر اساس آن عمل کنیم، موجی عظیم از تغییر اجتماعی شکل خواهد گرفت. فراموش نکنیم: رفتارهای کوچک، تأثیرهای بزرگ دارند. یک لبخند صادقانه، یک عذرخواهی بهموقع، یک کمک ساده به رهگذری درمانده، میتواند زنجیرهای از امید و اعتماد ایجاد کند.
سخن پایانی: بازگشت به خویشتن
زندگی بیش از آن کوتاه است که در راه نابودی یکدیگر صرف شود. ما همه شمعهایی هستیم که آرام آرام به خاموشی نزدیک میشویم. تنها چیزی که پس از ما میماند، نه ثروت و قدرت، بلکه ردپای وجدان و انسانیت ماست. اگر امروز به بیداری وجدان نیندیشیم، فردا شاید دیگر فرصتی باقی نمانده باشد. بازگشت به وجدان، یعنی بازگشت به خویشتن حقیقی انسان؛ همان جایی که عشق، همدلی و عدالت معنا پیدا میکنند. بیایید این چراغ خاموش را دوباره روشن کنیم؛ برای خود، برای جامعه و برای آیندهای که به دست ما ساخته میشود.