آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
عشق، یکی از پرقدرتترین و در عین حال رازآلودترین احساسات انسانی است. گاهی این عشق متقابل و همراه با آرامش است، اما گاهی تنها در دل یک نفر شعلهور میشود؛ عشقی که بیپاسخ میماند و نام آن را «عشق یکطرفه» گذاشتهاند. روانشناسی نشان داده است که چنین عشقی فقط یک احساس زودگذر یا یک دلبستگی ساده نیست. وقتی کسی را از عمق وجود دوست داریم، اما او همدل و همراه ما نیست، این عشق میتواند سالها و حتی تا پایان عمر در دل زنده بماند.
۱. تعریف علمی از دلبستگی عمیق
پژوهشگران مفهومی به نام «شیفتگی عاطفی» یا همان حالت اشتیاق و دلبستگی مداوم را توصیف کردهاند. در این حالت، فرد بهطور مداوم به معشوق خود فکر میکند، خاطرات را مرور میکند و امیدی هرچند کوچک در دل نگه میدارد. این وضعیت برای برخی افراد تنها چند ماه طول میکشد، اما برای بسیاری دیگر میتواند سالها ادامه داشته باشد و هیچگاه بهطور کامل خاموش نشود.
۲. عشق یکطرفه؛ تجربهای فراگیر و ماندگار
مطالعات نشان دادهاند که تجربهی عشق یکطرفه در میان انسانها بسیار رایجتر از عشق متقابل است. آنچه این تجربه را خاص میکند، ماندگاری آن است. حتی وقتی فرد میداند که معشوق هیچگاه پاسخی نخواهد داد، باز هم دل از این احساس برنمیدارد. خاطرات، تصویر ذهنی و حسرتِ «چه میشد اگر...» باعث میشوند که این عشق به بخشی جدانشدنی از هویت فرد تبدیل شود.
۳. چرا این عشق هرگز فراموش نمیشود؟
-
امید و خیالپردازی
حتی در نبودِ پاسخ، ذهن انسان بارها سناریوهای متفاوت میسازد و امید را زنده نگه میدارد.
-
سبک دلبستگی
کسانی که نیاز عاطفی بالاتری دارند، معمولا عشقهایشان عمیقتر و ماندگارتر است.
-
حافظهی عاطفی
مغز انسان احساسات عمیق را در لایههای ناخودآگاه ذخیره میکند. درست مانند زخمهایی که جایشان همیشه باقی میماند، عشق نیز در روان حک میشود.
-
تجربهی نخستین عشق
نخستین عشق یا عمیقترین عشق، اغلب اثرگذارترین و ماندگارترین احساس در زندگی فرد است و کمتر پیش میآید که بهطور کامل محو شود.
۴. عشق تا پایان عمر
شواهد روانشناسی نشان دادهاند که بسیاری از افراد، حتی بعد از ازدواج یا تشکیل خانواده، هنوز یاد و حسرت عشق گذشتهی خود را در دل دارند. این به معنای ناتوانی در زندگی نیست؛ بلکه واقعیتی است که عشق عمیق، حتی اگر بیپاسخ بماند، همیشه در قلب جای خود را حفظ میکند.
۵. وقتی عشق یکطرفه به فاجعه میرسد
اما چهرهی دیگری از عشق یکطرفه وجود دارد؛ چهرهای تاریک و تراژیک. تاریخ و واقعیتهای امروز نشان میدهند که برای برخی انسانها، فشار روانی ناشی از این عشقِ بیپاسخ به مرحلهای میرسد که زندگیشان را نابود میکند. کسانی بودند که در پی همین عشق یکطرفه، عقل از کف دادند و آوارهی کوچه و خیابان شدند؛ انسانهایی که در میان جمع، اما در تنهایی و خیال معشوق خود، به کارتنخوابی و سرگردانی کشیده شدند. کسانی بودند که تابِ شنیدن «نه» و رد شدن را نیاوردند و دست به خشونت زدند؛ از قتلهای عاشقانه گرفته تا اقداماتی هولناک که تنها از دلِ زخمی و ناامید برمیآید.
کسانی هستند که منتظر یک جرقهاند؛ جرقهای کوچک که هم زندگی خودشان را، و هم زندگی معشوقی که آنها را نمیخواهد، به آتش بکشد. این جرقه، گاه در یک لحظهی خشم و جنون زاده میشود و میتواند عشقی را که زمانی مقدس بود، به آتشی برای ویرانی بدل کند. برخی حتی دست به ربودن معشوق خود زدند؛ گمان کردند اگر او را از جهان بیرون ببرند، میتوانند عشق را برای خود نگه دارند. در تراژدیهای سیاهتر، کسانی دیده شدند که تمام خانوادهی معشوق را به آتش کشیدند؛ عشقی که باید سرچشمهی زندگی باشد، در دلهای خسته به آتشی برای ویرانی تبدیل شد.
نتیجهگیری
عشق یکطرفه، اگرچه میتواند الهامبخش و خاطره باشد، اما گاهی به مرزی میرسد که نهتنها جان یک فرد، بلکه زندگی بسیاری را میسوزاند. این عشق، تنها یک مرحله گذرا نیست؛ میتواند تا پایان عمر باقی بماند، و در برخی افراد به سرنوشتهای تراژیک منتهی شود.
به همین دلیل است که گفتهاند:
بعضی عشقها فراموش نمیشوند؛ یا با ما پیر میشوند، یا با ما و جهانمان را به آتش میکشند.