آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
رونمایی از مجسمه آرش کمانگیر در میدان ونک تهران، داستان پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. این مجسمه که به عنوان یکی از نمادهای ملیگرایی ایرانی شناخته میشود، با چالشهای عجیبی از سوی مدیران شهری روبرو بوده است. دهقان محمدی، هنرمند مجسمهساز این اثر، در گفتوگویی به جزئیات جالب توجهی از برخورد مدیران با این مجسمه اشاره کرده است. او میگوید: «یکی از مدیران گفت ما این مجسمه آرش را نمیخواهیم چون سیکسپک دارد.»
این اعتراض عجیب باعث شده بود تا محمدی با شگفتی پاسخ دهد: «ببخشید، وانپک بگذارم؟ قهرمان معمولاً سیکسپک دارد.» اما مدیر مذکور اصرار داشته که این ویژگی «تحریککننده» است. به گفته این هنرمند، حتی درباره دست مجسمه نیز اعتراضاتی وجود داشته که به گفته او «رویم نمیشود بگویم.» این برخوردها باعث توقف ششماهه کار و به تعویق افتادن نصب مجسمه شده است. محمدی با تعجب از این منطق میگوید: «مانده بودم در مغز او چه میگذرد.» او اعتراف میکند که تا شب رونمایی مطمئن نبوده که واقعاً اجازه نصب مجسمه را بدهند.
نکته تاملبرانگیزتر اینکه به گفته این مجسمهساز، مدیر مذکور اکنون در تلویزیون سمت مهمی دارد و تعیین میکند «بچههای ما چه ببینند.» این موضوع نگرانی از نوع نگاه مدیران فرهنگی کشور را افزایش میدهد. مجسمه آرش کمانگیر که نماد ایثار و فداکاری در فرهنگ ایرانی است، در نهایت با اکراه اجازه نصب گرفت. این برخورد با یک اثر هنری که نمایانگر یکی کهنالگوهای فرهنگی ایران است، پرسشهای زیادی را درباره سلیقه و درک هنری مدیران فرهنگی برمیانگیزد. این ماجرا نشان میدهد که چگونه تفسیرهای شخصی و سلیقهای میتواند مانع از نمایش نمادهای ملی و فرهنگی شود.
بررسی تناقض در مدیریت فرهنگی
این ماجرا نشاندهنده تناقض عمیق در مدیریت فرهنگی کشور است. از یک سو، بر تقویت هویت ملی و معرفی قهرمانان باستانی تأکید میشود و از سوی دیگر، با نمایش طبیعی این چهرهها مخالفت میشود. اعتراض به "سیکسپک" آرش کمانگیر - که نماد قدرت و آمادگی بدنی یک قهرمان اسطورهای است - نشان از درک محدود از مفاهیم هنری و فرهنگی دارد. این نگاه میتواند به حذف تدریجی نمادهای ملی از فضای عمومی بینجامد.
تأثیر سلیقه شخصی بر هنر عمومی
اعمال سلیقه شخصی مدیران بر آثار هنری عمومی، مشکلی است که مکررا در فضای هنری ایران مشاهده میشود. وقتی مدیران بر اساس ترجیحات شخصی خود در مورد آثار هنری قضاوت میکنند، ممکن است هنر را از مسیر اصلی خود منحرف کنند. در این مورد خاص، تفسیر "تحریککننده" بودن از بدن یک قهرمان اسطورهای، بیشتر نشان از ذهنیت تصمیمگیرنده دارد تا خود اثر هنری.
چالشهای هنرمندان با نهادهای نظارتی
ماجرای مجسمه آرش کمانگیر نمونهای از چالشهای مستمر هنرمندان با نهادهای نظارتی است. توقف ششماهه کار به دلیل اعتراضات غیرکارشناسی، نه تنها زمان و انرژی هنرمند را هدر میدهد، بلکه انگیزه سایر هنرمندان برای خلق آثار مشابه را نیز کاهش میدهد. این رویکرد میتواند به تدریج به فرسایش سرمایههای فرهنگی جامعه منجر شود.
تاثیر اینگونه برخوردها بر هنر عمومی
برخوردهای سلیقهای با آثار هنری عمومی میتواند پیامدهای گستردهای داشته باشد. نخست، باعث میشود هنرمندان در انتخاب سوژهها و نحوه ارائه آثار خود محتاط شوند. دوما، فضای عمومی شهر از آثار هنری اصیل و تأثیرگذار محروم میماند. سوما، این برخوردها میتواند به ایجاد شکاف بین هنرمندان و نهادهای حکومتی بینجامد.
راهکارهای برونرفت از این چالش
برای حل اینگونه چالشها، نیاز به ایجاد سازوکارهای شفاف و کارشناسی شده است. تشکیل کمیتههای تخصصی متشکل از هنرمندان، اساتید دانشگاه و کارشناسان فرهنگی میتواند از اعمال سلیقههای شخصی جلوگیری کند. همچنین، تهیه راهنمای مشخص برای آثار هنری عمومی میتواند به شفافیت فرآیند تصمیمگیری کمک کند. آموزش مدیران فرهنگی درباره مفاهیم هنری و زیباییشناسی نیز میتواند در کاهش اینگونه برخوردها مؤثر باشد.