چهارشنبه / ۱۲ آذر ۱۴۰۴ / ۰۶:۰۴
کد خبر: 34783
گزارشگر: 548
۱۶۲
۰
۰
۰
تلاشی درخشان در قالب‌های آشنا یا بازتولید کلیشه؟

نقد و تحلیل سریال از یاد رفته

نقد و تحلیل سریال از یاد رفته
سریال «از یاد رفته» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد، یکی از پرحاشیه‌ترین آثار اخیر شبکه نمایش خانگی است که نظرات موافق و مخالف بسیاری را برانگیخته است. این سریال با بازی درخشان فرهاد اصلانی و ساختار فنی حرفه‌ای، در عین حال به دلیل تکیه بر کلیشه‌های اجتماعی و ضعف در منطق روایی مورد انتقاد قرار گرفته است. تحلیل این اثر نشان می‌دهد «از یاد رفته» اگرچه در جذب مخاطب عام موفق و در پایان‌بندی منسجم عمل کرده، اما نتوانسته از دام دوگانه‌سازی ساده‌انگارانه ثروتمندان و فرودستان و شتاب‌زدگی در پیشبرد داستان فراتر رود.

آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:

سریال «از یاد رفته» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد و پخش شده از پلتفرم فیلم‌نت، یکی از بحث‌برانگیزترین آثار درام ایرانی اخیر است. این اثر که با ادعای ارائه‌ی داستانی پیچیده، شخصیت‌پردازی عمیق و نگاهی به طبقات اجتماعی پا به عرصه گذاشت، واکنش‌های دوگانه‌ای را برانگیخت؛ از تحسین به خاطر ساختار فنی و بازیگری قدرتمند تا انتقادهای تند به دلیل تکیه بر کلیشه‌های فرسوده و منطق روایی سست. این نوشتار می‌کوشد با واکاوی ابعاد مختلف این سریال، نقاط قوت و ضعف آن را در قالبی منسجم بررسی کند.

قدرت‌های صحنه؛ بازیگری، کارگردانی و زیبایی‌شناسی بصری

بی‌تردید، یکی از نقاط قوت غیرقابل انکار «از یاد رفته»، کیفیت فنی و اجرایی آن است که تماشاگر را از نخستین سکانس‌ها جذب خود می‌کند.

  1. کارگردانی حساب‌شده و ریتم مناسب

    برزو نیک‌نژاد، کارگردانی که پیشینه‌ی موفقی در جلب مخاطب عام دارد، در این اثر نیز تسلط خود بر ریتم سریال‌نویسی را نشان می‌دهد. اگرچه ریتم در میانه‌های داستان ممکن است دچار افتی نسبی شود، اما در سه‌قسمت پایانی، سریال با شیبی تند و کنترل‌شده به سمت پایان پیش می‌رود و تعلیق را تا آخرین لحظات حفظ می‌کند. فضاسازی‌های ملموس، انتخاب نماهای درست و تلاش برای خلق فضاهای واقع‌گرایانه از دیگر نقاط مثبت کارگردانی اوست. 
  2. تیم بازیگری درخشان و شخصیت‌پردازی باورپذیر

    سریال بر دوش بازیگران توانمندی است که حتی در ضعیف‌ترین بخش‌های فیلمنامه نیز با ایفای نقش خود جان می‌بخشند. فرهاد اصلانی در نقش "بهزاد"، شاید نقطه‌ی اوج بازیگری سریال باشد. او توانسته شخصیتی سرشار از عقده، ترومای گذشته، جاه‌طلبی و آسیب‌پذیری را با ظرافتی قابل تحسین به تصویر بکشد و لایه‌های پنهان آن را آشکار کند. حمیدرضا آذرنگ، حسین محجوب و مجید مظفری نیز از دیگر ستون‌های استوار این اثر هستند. بازی آن‌ها کمک کرده تا شخصیت‌هایی که ممکن است در متن، تک‌بعدی به نظر برسند، عمق و باورپذیری بیشتری پیدا کنند.
  3. جذابیت‌های بصری و ساختار حرفه‌ای

    تصاویر شسته‌رفته، نورپردازی متناسب با حال‌وهوای صحنه، طراحی صحنه‌ی دقیق (به‌ویژه در نمایش زندگی اشرافی و تضاد آن با فضای زندگی شهاب) و تدوین روان، یادآور استانداردهای بالای سریال‌سازی تلویزیونی در اوج خود است. موسیقی متن نیز، هرچند گاه یادآور آثار مشابهی مانند «زخم‌کاری» است، اما در جای خود به فضاسازی عاطفی و دراماتیک داستان کمک شایانی می‌کند.

گره‌کشی، تعلیق و یک پایان‌بندی رضایت‌بخش

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های سریال‌های ایرانی با تعداد اپیزود بالا، جمع‌وجور کردن منطقی تمام رشته‌های داستانی در انتهاست. «از یاد رفته» در این زمینه عملکردی قابل دفاع دارد.

  1. تعلیق پایدار و پوست‌اندازی شخصیت‌ها

    فیلمنامه با محوریت "پول" به عنوان شخصیتی نامرئی و محرک اصلی، موفق شده کنجکاوی مخاطب را تا حد خوبی زنده نگه دارد. نقاط عطف داستان، از قتل‌ها تا توطئه‌های مالی، غالباً از این محوریت سرچشمه می‌گیرند. اما نقطه‌ی قوت نهایی، پوست‌اندازی شخصیت "بهزاد" در قسمت‌های پایانی است. نمایش این تحول که او را از یک بازیگر حاشیه‌ای به مهره‌ای کلیدی و سپس به موجودی خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی تبدیل می‌کند، یکی از موفق‌ترین بخش‌های روایی سریال است و تماشاگر را تا آخر همراه می‌کند.
  2. جمع‌بندی منطقی و دوری از پایان‌بندی پا در هوا

    درحالی که بسیاری از سریال‌های ایرانی در بستن گره‌ها عجول یا سهل‌انگار عمل می‌کنند، «از یاد رفته» تقریباً سرنوشت تمام شخصیت‌های اصلی و حتی برخی فرعی‌ها را روشن می‌کند. داستانک برادر معتاد نوشین که با مرگی خودخواسته به عذاب وجدانش پایان می‌دهد، یا پرده‌برداری از راز هولناک مربوط به پسر بهزاد و نوه‌ی دیگر ادیبی، نمونه‌هایی از این توجه نسبی به خطوط داستانی فرعی است. البته استثناهایی مانند سرنوشت مبهم شخصیت‌هایی مانند "هانیه" یا "حسابدار هولدینگ" نیز وجود دارد که می‌تواند نقطه‌ضعف به حساب آید.
  3. پایان تلخ و گزنده

    سریال با پذیرش ریسک یک پایان تلخ برای عشق اصلی داستان (شهاب و پریسا)، وفاداری خود به ژانر ملودرام را حفظ کرده و تلاش نکرده تا همه چیز را به شیرینی مصنوعی ختم کند. این پایان، که برآمده از دسیسه‌های پیچیده‌ی شخصیت‌هاست، تأثیر عاطفی ملموسی بر جای می‌گذارد و از کلیشه‌ی پایان‌های خوش رایج فاصله می‌گیرد.

زنجیره‌ی کلیشه‌ها و منطق روایی لنگان

با وجود تمام نقاط قوت فنی، «از یاد رفته» در لایه‌ای عمیق‌تر، گرفتار دام‌هایی می‌شود که سال‌هاست گریبان‌گیر درام‌های خانوادگی-اجتماعی ایرانی است.

  1. شخصیت‌پردازی تکراری و دوگانه‌سازی ساده‌انگارانه

    بزرگ‌ترین نقد وارده به سریال، تکیه بر کلیشه‌های فرسوده در ترسیم جامعه است. در این جهان داستانی، تقریباً تمامی ثروتمندان فاسد، دروغگو، خیانتکار، معتاد به قمار یا مواد، و توطئه‌چی هستند. در مقابل، شخصیت‌های متعلق به طبقات فرودست یا متوسط (مانند شهاب، پریسا در ابتدا، یا راننده‌ی خانواده) نماد پاکی، اخلاق و معرفت تصویر می‌شوند. این دوگانه‌سازی سیاه‌وسفید، نه تنها جهان داستان را غیرواقعی می‌کند، بلکه امکان خلق شخصیت‌های پیچیده، چندلایه و دارای تضادهای درونی را از بین می‌برد. شخصیت‌هایی مانند میترا، آرش یا کتایون، بیشتر به "تیپ"هایی آشنا شبیه هستند تا افرادی زنده و باورپذیر.
  2. ضعف در منطق روایی و باورپذیری

    فیلمنامه در بخش‌های کلانی از منطق سست رنج می‌برد. چگونه ممکن است شهاب، با وجود تحصیلات و فعالیت در حرفه‌ای مشابه پدربزرگش، تا این اندازه از وجود خانواده‌ی پدری‌اش بی‌خبر بماند؟ پذیرش سریع و بی‌چون‌وچرای پدربزرگ پس از سال‌ها طرد و محرومیت چقدر باورپذیر است؟ تبدیل ناگهانی او به مدیرعامل و عاشق شدن سریعش بر پریسا، از دیگر نقاط ضعف منطقی است. این شتاب‌زدگی در پیشبرد برخی خطوط داستانی، به عمق اثر لطمه می‌زند.
  3. تعلیق مصنوعی و درجا زدن در ابهام

    اگرچه ایجاد تعلیق نقطه‌قوت سریال است، اما در مواردی این تعلیق به "ابهام‌آفرینی مصنوعی" تبدیل می‌شود. کش دادنِ راز اصلی توطئه علیه مازیار (پدر شهاب) تا قسمت‌های بسیار پایانی، در حالی که مخاطب از ابتدا کلیت ماجرا را حدس می‌زند، می‌تواند به جای ایجاد کشش، باعث خستگی و احساس تکراری بودن شود. تدوین گاه ناموزون و شتاب‌زده نیز که با برش‌های نابه‌جا و کلوزآپ‌های بیهوده همراه است، بر این آشفتگی روایی می‌افزاید.
  4. ازدحام توطئه و کاهش اثر دراماتیک

    شبکه‌ی پیچیده‌ی تبانی‌ها و دسیسه‌ها بین شخصیت‌های مختلف (بهزاد و آرش، میترا و بهزاد، کتایون و میترا و...) اگرچه در ابتدا می‌تواند سرگرم‌کننده باشد، اما در نهایت گاه به فضایی کمیک و اغراق‌شده نزدیک می‌شود. این احساس که تمامی شخصیت‌ها تنها در حال توطئه‌چینی علیه یکدیگر هستند، از باورپذیری روابط و عمق تراژدی اصلی می‌کاهد.

نگاهی فراتر از کلیشه‌ها؛ نقاط درخشان مضمونی

در لابه‌لای انبوه کلیشه‌ها، سریال گاه جرقه‌هایی از نگاهی ظریف‌تر و انسان‌محورتر نیز می‌زند که شایسته‌ی تأمل است.

  1. تجدید نظر در ارزش‌های خانوادگی

    نمایش علاقه‌ی ویژه‌ی پدربزرگ به نوه‌ی دختری خود (پریسا)، در تقابل با بیتوجهی نسبی به نوه‌ی پسری (فرزند بهزاد)، کلیشه‌ی ترجیح مطلق پسر بر دختر را در خانواده‌های سنتی می‌شکند. همچنین، وفاداری و مراقبت همسر دوم پدربزرگ (کتایون) از او، در مقابل رفتار سرد و منفعت‌طلبانه‌ی دختر تنی‌اش (میترا)، گزاره‌ی جالبی درباره‌ی روابط خونی و غیرخونی ارائه می‌دهد.
  2. عشق در اشکال مختلف

    سریال موفق می‌شود گونه‌های مختلفی از عشق را به تصویر بکشد: از عشق آرمانی و ناکام شهاب و پریسا، تا عشق کهنه و سرکوب‌شده‌ی نوشین و مازیار، و حتی عشق بیمارگونه و مالکانه‌ی بهزاد به میترا. این پرداخت چندوجهی، اگرچه در عمق یکسان نیست، اما از تک‌بعدی بودن فضای عاطفی سریال جلوگیری می‌کند.
  3. نقش محوری "پول" به عنوان فسادآور

    هرچند نمایش فساد ثروتمندان کلیشه‌ای است، اما پیگیری مستمر این موضوع که چگونه حرص به پول و قدرت می‌تواند روابط خانوادگی را از بن‌بُن برکند و انسانیت را نابود کند، در خطوط اصلی داستان (به‌ویژه در قوس شخصیت بهزاد) با قدرتی نسبی دنبال شده است.

تضاد میان فرم درخشان و محتوای کلیشه‌ای

نخستین و بارزترین ویژگی «از یاد رفته»، کیفیت فنی بالا در تمامی بخش‌های تولید است. کارگردانی ریتمیک برزو نیک‌نژاد، تصویربرداری و نورپردازی حساب شده، طراحی صحنه‌ای دقیق و تدوین روان، استانداردی در سطح تولیدات بین‌المللی را به نمایش می‌گذارد. این سطح از حرفه‌ای‌گری، مخاطب را از نخستین دقیقه جذب دنیای داستان می‌کند. با این حال، وقتی از زیبایی‌شناسی بصری فراتر می‌رویم و به هسته روایی و مضمونی اثر می‌رسیم، با کلیشه‌های آشنا و فرسوده‌ای روبرو می‌شویم. جامعه در این سریال به دو قطب سیاه و سفید تقلیل یافته است: ثروتمندان فاسد، خیانتکار و بی‌اخلاق در یک سو، و افراد فرودست یا متوسط پاک، اخلاق‌مدار و قربانی در سوی دیگر. این دوگانه‌سازی ساده، نه تنها واقعیت پیچیده طبقات اجتماعی را نادیده می‌گیرد، بلکه امکان خلق شخصیت‌های چندلایه، دارای تضادهای درونی و فرازونشیب‌های اخلاقی را از بین می‌برد. شخصیت‌هایی مانند «میترا» یا «آرش» بیشتر به «تیپ»هایی آشنا شبیه هستند تا انسان‌هایی زنده و باورپذیر. این تضاد بین فرم پیشرفته و محتوای کهنه، بزرگ‌ترین تنش درونی سریال است.

بازیگری به مثابه ناجی فیلمنامه

بدون تردید، یکی از اصلی‌ترین عوامل جذابیت و موفقیت «از یاد رفته»، عملکرد گروه بازیگران آن است. بازیگران این سریال، بار سنگین ضعف‌های فیلمنامه را به دوش کشیده‌اند و به شخصیت‌ها حیات بخشیده‌اند. فرهاد اصلانی در نقش «بهزاد»، شاهکاری از بازیگری ارائه می‌دهد. او توانسته شخصیتی سرشار از عقده حقارت، جاه‌طلبی، آسیب‌پذیری و در نهایت شرارت را با ظرافتی کم‌نظیر به تصویر بکشد. تحول تدریجی این شخصیت از یک فرد حاشیه‌ای به موجودی خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی، عمدتاً مرهون هنرنمایی اصلانی است. حمیدرضا آذرنگ، حسین محجوب و دیگر بازیگران نیز با ایفای نقشی استوار، باعث شده‌اند حتی دیالوگ‌های کلیشه‌ای و موقعیت‌های تکراری، تا حدی باورپذیر و جذاب به نظر برسند. این بازیگران هستند که به خطوط داستانی سست، عمق و شدت عاطفی می‌بخشند و مخاطب را تا پایان همراه می‌کنند.

منطق روایی شکننده و ابهام‌آفرینی مصنوعی

فیلمنامه «از یاد رفته» در بخش‌های کلانی از منطق درونی مستحکمی برخوردار نیست. بسیاری از تحولات داستانی با شتابی غیرطبیعی و بدون زمینه‌چینی مناسب رخ می‌دهند. تبدیل ناگهانی «شهاب» از یک جوان طردشده به مدیرعامل مورد اعتماد پدربزرگ، یا عاشق شدن سریع او بر «پریسا»، از جمله این نقاط ضعف است. علاوه بر این، سریال برای حفظ تعلیق، گاه به «ابهام‌آفرینی مصنوعی» متوسل می‌شود. کش دادن راز اصلی توطئه علیه «مازیار» تا قسمت‌های پایانی، در حالی که مخاطب از مدتها قبل کلیت ماجرا را حدس زده، به جای ایجاد کشش، می‌تواند باعث خستگی و احساس تکراری بودن شود. این ضعف در منطق روایی، به ویژه زمانی آشکار می‌شود که سریال ادعای ارائه داستانی پیچیده و چندلایه را دارد. وقتی پایه‌های استدلالی داستان سست باشد، حتی قدرتمندترین صحنه‌های دراماتیک و بازی‌های درخشان نیز نمی‌توانند به طور کامل تاثیرگذار باشند.

پایان‌بندی منسجم در برابر کلیشه‌های عاطفی

یکی از نقاط قوت غیرقابل انکار «از یاد رفته»، پایان‌بندی نسبتاً منسجم و حساب شده آن است. در حالی که بسیاری از سریال‌های ایرانی در جمع‌وجور کردن گره‌های داستانی عجول یا سهل‌انگار عمل می‌کنند، این سریال تقریباً سرنوشت تمام شخصیت‌های اصلی را روشن می‌کند. سریال با پذیرش ریسک یک پایان تلخ برای رابطه عاطفی اصلی (شهاب و پریسا)، از کلیشه پایان‌های خوش مصنوعی فاصله می‌گیرد. این انتخاب جسورانه، وفاداری اثر به بافت تراژیک ملودرام را حفظ کرده و تاثیر عاطفی ملموسی بر جای می‌گذارد. با این حال، حتی در همین پایان‌بندی منسجم نیز ردپای کلیشه‌های عاطفی دیده می‌شود. تقدیرگرایی حاکم بر سرنوشت شخصیت‌ها، تکیه بر تصادف و شانس در حل برخی معماها، و نهایتاً تاکید بر این گزاره که «طمع و قدرت نهایتاً نابودکننده است»، همه از مواردی هستند که پیش‌تر در آثار مشابه بارها دیده شده‌اند. پایان‌بندی، اگرچه از نظر ساختاری قوی است، از نظر مضمونی چیز جدیدی به گنجینه درام ایرانی اضافه نمی‌کند.

جایگاه اثر در بستر سریال‌سازی ایرانی

برای درک واقعی «از یاد رفته»، باید آن را در بستر تولیدات شبکه نمایش خانگی و سریال‌سازی اجتماعی-خانوادگی ایرانی قرار داد. در مقایسه با حجم انبوه آثار سطحی، شتابزده و ضعیف از نظر فنی، این سریال بدون شک یک سر و گردن بالاتر قرار می‌گیرد. برزو نیک‌نژاد و تیم او نشان داده‌اند که به اصول حرفه‌ای تولید، بازیگری درست و جلب مخاطب عام مسلط هستند. از این نظر، «از یاد رفته» را می‌توان «نمونه متعالی یک فرم آشنا» دانست؛ یعنی بهترین نسخه ممکن از همان الگوهای داستان‌گویی که سال‌ها در تلویزیون و سینمای ایران تکرار شده‌اند. اما پرسش نهایی این است: آیا برای ارتقای درام ایرانی، تولید «نمونه‌های متعالی از فرمول‌های قدیمی» کافی است؟ یا نیاز داریم که جسارت شکستن قالب‌ها، خلق شخصیت‌های نو و ارائه نگاه‌های تازه به مسائل اجتماعی را در خود تقویت کنیم؟ «از یاد رفته» در نیمه راه این تحول متوقف شده است؛ اثری که همه توانایی‌های لازم برای یک انقلاب روایی را داشت، اما ترجیح داد در قالب‌های آشنا و مطمئن بماند. این شاید بزرگ‌ترین فرصت از دست رفته این سریال باشد.

جمع‌بندی: اثری خوش‌ساخت در قالب‌های آشنا

«از یاد رفته» سریالی است که با استانداردهای فنی بالا، بازیگری درخشان و پایانی منسجم، خود را در زمره‌ی آثار حرفه‌ای و تماشاگرپسند قرار می‌دهد. برزو نیک‌نژاد بار دیگر ثابت کرده است که "رگ خواب مخاطب عام" را به خوبی می‌شناسد و می‌تواند قصه‌ای پرکشش را تا آخرین لحظه پیش ببرد. با این حال، این اثر بلندپروازی بیشتری دارد؛ می‌خواهد هم نقد اجتماعی باشد، هم ملودرامی عاطفی و هم تریلری خانوادگی. در اینجاست که در دام کلیشه‌های رایج در تصویرسازی طبقات اجتماعی و شخصیت‌پردازی می‌افتد. منطق روایی آن در مواردی سست است و برای حفظ تعلیق، گاه به اغراق و کش‌دادن مصنوعی رازها متوسل می‌شود. در نهایت، «از یاد رفته» را می‌توان "نمونه‌ی متعالی از یک فرم آشنا" دانست. این سریال برای مخاطبی که به دنبال سرگرمی‌ای باکیفیت، قصه‌ای پیچیده و بازی‌هایی خوب در بستری خانوادگی-اجتماعی است، بدون شک انتخابی قابل قبول و حتی درخشان در مقایسه با بسیاری از تولیدات سطحیست. اما برای مخاطب منتقدی که به دنبال نگاهی تازه، عمق روان‌شناختی، پرداختی نو به مسائل اجتماعی و گریز از کلیشه‌های دیرینه است، اثری خواهد بود که در نیمه‌ی راه متوقف شده و پتانسیل خود را به طور کامل محقق نکرده است.

https://www.asianewsiran.com/u/hUH
اخبار مرتبط
سریال «هزار و یک شب» به کارگردانی مصطفی کیایی، پرهزینه‌ترین تولید تاریخ شبکه نمایش خانگی، پخش خود را از دهم آذر آغاز کرد. این مجموعه با اقتباسی مدرن از داستان کهن هزار و یک شب، روایتی دوپاره در جهان افسانه و واقعیت معاصر ارائه می‌دهد. در دنیای امروز، داستان حول محور خانواده‌ای با مشکلات مالی و دو دختر—یک خبرنگار و یک دانشجو—می‌چرخد که با معمای ناپدید شدن دختران جوان گره خورده است. این جهان، به صورت نمادین به دنیای اساطیری شهریار و شهرزاد پیوند می‌خورد. با بازی چهره‌هایی مانند پرویز پرستویی، سحر دولتشاهی، پدرام شریفی و حضور بازیگران سرشناس ترکی‌های، این سریال با استراتژی پخش بین‌المللی، آغازی محکم و امیدوارکننده داشته است.
فصل جدید سریال محبوب "کارآگاه علوی" پس از ۱۷ سال وقفه به زودی تولید می‌شود. احمد نجفی بار دیگر به نقش نمادین خود در این سریال پلیسی-معمایی بازمی‌گردد. این فصل جدید با کارگردانی سید جمال سید حاتمی و نویسندگی حسن هدایت وارد مرحله تولید شده است. پرویز امیری نیز تهیه‌کنندگی این پروژه را بر عهده دارد. فصل اول این مجموعه در سال ۱۳۷۵ با ۲۶ قسمت و فصل دوم در سال ۱۳۸۷ با ۱۰ قسمت از شبکه تلویزیون پخش شده بود که حالا پس از سال‌ها انتظار، فصل سوم آن در راه است.
مهران مدیری با پروژه جدید «مرد سه‌هزار چهره» پس از سال‌ها به تلویزیون بازمی‌گردد. این مجموعه که ادامه دو اثر موفق قبلی او «مرد هزار چهره» و «مرد دو هزار چهره» خواهد بود، طرح آن در مرکز سیمافیلم تأیید شده اما هنوز وارد فاز پیش‌تولید نشده است. همزمان با این خبر، فیلمبرداری سریال «شش‌ماهه» به پایان رسیده و احتمال پخش آن پیش از ماه رمضان مطرح شده است. همچنین فصل جدید برنامه «دورهمی» با ۴۰ قسمت آماده پخش است که به نظر می‌رسد با آغاز پخش «شش‌ماهه»، موانع حقوقی آن نیز برطرف خواهد شد. بر اساس شنیده‌ها، سیمافیلم قصد دارد شرایطی فراهم کند تا مدیری «مرد سه‌هزار چهره» را برای پخش در نوروز تولید کند.
سریال پلیسی "الگوریتم" به کارگردانی بیژن میرباقری و با بازی مهدی زمین‌پرداز، محسن قصابیان و پیام احمدی‌نیا، از امشب هر روز ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه سه سیما پخش می‌شود.
گزارش‌های غیررسمی از توقف تولید سریال «جزر و مد» حکایت دارد. هرچند تاکنون هیچ اطلاعیه رسمی از سوی تهیه‌کننده یا پلتفرم پخش‌کننده منتشر نشده است.
سریال «محکوم» با بازی ساره بیات، کوروش تهامی و پژمان جمشیدی، به کارگردانی سیامک مردانه، با تقلید آشکار از «زخم کاری» و ضعف در شخصیت‌پردازی، دیالوگ‌نویسی و منطق داستانی، نتوانسته انتظارات را برآورده کند.
"نوش جان اعلی‌حضرت"، سریال تاریخی-فانتزی کره‌ای محصول ۲۰۲۵، با بازی ستاره‌ای چون ایم یونا، داستان سفر یک سرآشپز مدرن به دوران چوسان و تبدیل شدن او به آشپز مخصوص پادشاه را روایت می‌کند. این سریال با ترکیب منحصربه‌فرد ژانرها، صحنه‌های آشپزی نفس‌گیر و بازی درخشان بازیگران، به یکی از پربیننده‌ترین و محبوب‌ترین درام‌های فصل تبدیل شده است.
نقد سریال «شغال» از شبکه نمایش خانگی؛ این سریال با شخصیت‌پردازی سطحی، فیلمنامه‌ای ضعیف و نگاه کلیشه‌ای به موضوعات حساسی مانند تجاوز، نه تنها مخاطب را جذب نکرد، بلکه به نمونه‌ای از تقلید ناشیانه از فرمول‌های سریال‌های ترکی و رمان‌های عامه‌پسند تبدیل شده است.
سریال «عشق کوفی» به کارگردانی حسن آخوندپور پس از سال‌ها انتظار به عنوان جدیدترین سریال تاریخی-مذهبی تلویزیون روی آنتن رفت. این اثر که با محوریت یک داستان عاشقانه در آستانه واقعه عاشورا ساخته شده، با وجود برخی نوآوری‌ها، با انتقادات جدی درباره اشتباهات تاریخی و پرداخت شخصیت‌ها مواجه است.
سریال "مهمان‌کشی" با وجود تلاش برای ارائه روایتی جدید از واقعه عاشورا، به دلیل ضعف در بازیگری، دیالوگ‌نویسی و کارگردانی نتوانسته به موفقیت آثار مشابه مانند "مختارنامه" دست یابد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید