آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:
یکی از مقامات ارشد کشور، از درد مشترک میلیونها مسافری میگوید که برای سفر زمینی چشم به راه قطارند. معاون رئیسجمهور روایت شخصی خود از دشواری خرید بلیط قطار را به اشتراک گذاشته است. در گفتاری صمیمی، او از شبی میگوید که به درخواست همسرش برای سفر، به دنبال خرید بلیط قطار گشته است. تلاشهای او اما مانند هر شهروند دیگری بینتیجه مانده است. همسرش به شوخی به او گفته: «تو چه معاون رئیسجمهوری هستی که یک بلیط قطار نمیتوانی پیدا کنی؟» پاسخی که میدهد گویای واقعیتی بزرگتر است: «من هم مثل بقیه باید از طریق سایت اقدام کنم.»
این روایت ساده، کلافی از مشکلات ساختاری شبکه حملونقل ریلی کشور را نمایان میسازد. مشکلاتی که به گفته او، شاید اگر حل میشدند، بسیاری از تراژدیهای جادهای رخ نمیداد. او صراحتاً به ناکارآمدی سیستم ریل، ضعف ایمنی کامیونها و خودروهای داخلی اشاره میکند. از دید او، این کاستیها دست به دست هم دادهاند تا سفر در کشور به مخاطرهای روزمره تبدیل شود. نگاه انتقادی او تنها به وضع موجود محدود نمیشود. او خطای راهبردی گذشته را هم میشکافد: «فکر کردیم با پایین نگه داشتن قیمت گازوئیل، ترانزیت منطقه را در دست میگیریم.» انحصار دولتی در بخش ریل، از دیگر مواردی است که مورد حمله او قرار گرفته. به گفته او، همین انحصار است که اجازه توسعه به شبکه ریلی را نمیدهد. در ادامه، تحلیل عمیقتری از این اظهارات و زمینههای تاریخی مشکلات حملونقل ریلی در ایران ارائه خواهد شد.
روایت شخصی به مثابه نماد شکست سیاستگذاری عمومی
اظهارات معاون رئیسجمهور از یک تجربه شخصی آغاز میشود، اما به سرعت به نقدی ساختاری تبدیل میگردد. این روش روایت، نقطه ارتباط مؤثری با مردم ایجاد میکند، زیرا میلیونها ایرانی هر ساله همین درد را تجربه میکنند. نکته کلیدی، تأکید او بر این است که حتی بالاترین مقامات نیز از شمول همین سیستم ناکارآمد معاف نیستند. این تصریح، هرگونه توجیه مبتنی بر «دسترسی ویژه» را رد میکند و مسئله را به شکلی همهشمول مطرح میسازد. این روایت، نشان میدهد که مشکل تنها «کمبود قطار» یا «مدیریت بد» نیست، بلکه به «طرز فکر سیاستی» بازمیگردد. او صراحتاً اعلام میکند که برای تغییر، به یک «خط سیاستگذاری» جدید نیاز داریم، نه صرفاً اقدامات مقطعی.
تقدم ایمنی بر توسعه؛ پیوند تراژدیهای جادهای با ناکارآمدی ریل
معاون رئیسجمهور به وضوح ارتباط منطقی بین ضعف شبکه ریلی و آمار بالای تلفات جادهای را ترسیم میکند. وقتی ریل گزینه در دسترس، ارزان و ایمنی نیست، فشار سفر بر جاده ها میافزاید و ناایمنی آنها فاجعهبارتر میشود. او سه عامل را در کنار هم مقصر میداند: ریل ناکارآمد، کامیونهای ناایمن و خودروهای داخلی بیکیفیت. این نگاه سیستماتیک، نشان میدهد که مشکل حملونقل، مشکلی تکبعدی نیست و نیاز به راهحلی جامع دارد. تمرکز بر ایمنی، محور اصلی استدلال اوست. این رویکرد، توسعه ریلی را از یک «طرح تجملی» یا «پروژه توسعهای» به یک «ضرورت ایمنی» و «حق مسلم شهروندی» ارتقا میدهد. این تغییر گفتمان میتواند برای جلب حمایت عمومی و تخصیص بودجه کلید باشد.
نقد راهبردی گذشته؛ از اشتباه محاسبه در قیمت سوخت تا توهم ترانزیت
او به صراحت به دو خطای تاریخی در سیاستگذاری حملونقل اشاره میکند: اول، توهم دستیابی به هاب ترانزیت از طریق یارانه دادن به گازوئیل. دوم، تمرکز بر تولید کامیون بدون در نظر گرفتن زیرساخت ریل. این نقد، نشان از یک بازنگری جدی در اندیشه توسعهای حاکم دارد. سالهاست که بخشی از استراتژی توسعه، مبتنی بر تبدیل شدن به کریدور ترانزیت شمال-جنوب و شرق-غرب بوده است. اکنون یک مقام ارشد میگوید این استراتژی بدون ریل کارآمد، محکوم به شکست بوده است. سوال بلاغی او گویای همه چیز است: «آیا کشوری که امروز هاب ترانزیت منطقه است... از گازوئیل مالیات نیز میگیرد؟» این پرسش، نقطه ضعف مدل ایرانی را نشان میدهد: ما نه تنها با یارانه دادن رقابت نمیکنیم، بلکه از درآمد مالیاتی احتمالی نیز محروم میشویم.
انحصار دولتی به عنوان مانع اصلی توسعه ریلی
او عامل اصلی توسعه نیافتن ریل را نه کمبود بودجه، که «انحصار» میداند. به گفته او، «کشنده ریل» (احتمالاً منظور لوکوموتیو و یا به طور کلی ناوگان ریلی) در انحصار است و این انحصار اجازه ورود بخش خصوصی را نمیدهد. راهحل او ساده و روشن است: دولت باید خطسیاستی صادر کند که ورود بخش خصوصی با «قطار کامل» را مجاز بشمارد. عبارت «قطار کامل» کلیدی است؛ یعنی بخش خصوصی باید بتواند در مالکیت، مدیریت و بهرهبرداری خط و ناوگان نقش داشته باشد، نه فقط به عنوان پیمانکار دولت عمل کند. این پیشنهاد، در واقع خواستار کوچکسازی نقش دولت از «اپراتور انحصاری» به «ناظر تنظیمگر» است. این تغییری بنیادین در حکمرانی بخش حملونقل ریلی است که با مقاومتهای بوروکراتیک و ذینفعان قدرتمند روبرو خواهد شد.
چشم انداز اصلاحات و موانع پیش رو
اظهارات معاون رئیسجمهور را میتوان نشانهای از شکلگیری اجماعی جدید در سطح نخبگان حاکمیت بر سر لزوم تغییر در سیاستهای حملونقل دانست. اگر این گفتمان به تصمیم و اقدام عملی بینجامد، میتواند تحولآفرین باشد. با این حال، موانع جدی در راه است. انحصار موجود در بخش ریل تنها یک ترتیبات اداری نیست، بلکه شبکهای از منافع اقتصادی و سیاسی است که در طول دههها شکل گرفته است. شکستن این انحصار بدون یک اراده سیاسی قوی و پایدار ممکن نیست. تأثیر این سخنان بر افکار عمومی میتواند دوگانه باشد. از یک سو، امیدواری برای تغییر ایجاد میکند. از سوی دیگر، اگر این سخنان به عمل تبدیل نشود، میتواند به سیاهنمایی و عمیقتر شدن احساس ناامیدی نسبت به اصلاحپذیری سیستم بینجامد. موفقیت در گرو آن است که این اعتراف صریح، به برنامهای عملیاتی با زمانبندی مشخص و پاسخگویی شفاف تبدیل شود.