آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
بازی کودکان، نویدبخش زندگی، شادی و آینده است. اما گاهی در یک چشمبرهمزدن، این شادمانی میتواند به عمیقترین اندوه تبدیل شود. آنچه شب گذشته در یکی از محلههای شهر قم رخ داد، داستانی است که قلب هر پدر و مادری را به درد میآورد. داستان کودکی که در اوج معصومیت و در حین یک بازی جمعی، زندگی را از دست داد. تصور کنید غروب آرامی است و گروهی از کودکان محله، مانند هر روز دیگر، مشغول بازی قایمموشک هستند. هیاهو و خندههای آنان فضا را پر کرده است. در میان آنان، پسر بچه ششسالهای با شوق و ذوق کودکانه، در پی یافتن بهترین جای مخفیشدن میگردد. او میبیند که دوستش سریع شمرده و فرصت برای پیدا کردن مخفیگاه ایدهآل کم است. در این لحظه، چشم کودک به فضای زیر یک خودروی پارک شده میافتد. شاید در ذهن کوچکش، آنجا امنترین نقطه به نظر میرسد؛ جایی که هیچکس او را پیدا نخواهد کرد. بیدرنگ به زیر ماشین میخزد، غافل از اینکه این تصمیم، آخرین تصمیم زندگی کوتاه او خواهد بود.
از طرف دیگر، راننده خودرو که احتمالاً قصد خروج از محل را داشته، بدون کوچکترین اطلاع از حضور آن کودک معصوم در زیر خودرو، در را باز میکند، مینشیند و کلید را میچرخاند. صدای روشن شدن ماشین، دنیای زیر خودرو را پر از غرش میکند. کودک که حالا خطر را حس میکند، میخواهد هرچه سریعتر از آنجا بیرون بیاید. اما دیگر دیر شده است. خودرو به حرکت درمیآید. تلاش ناامیدانه کودک برای نجات، کافی نیست. چرخهای خودرو از روی او عبور میکند و در یک آن، بازی و خنده به فریاد و گریه تبدیل میشود. صحنهای که هرگز از خاطر شاهدان، به ویژه دوستان کوچک او، پاک نخواهد شد. این حادثه دلخراش، بار دیگر زنگ هشداری را برای همه ما به صدا درآورده است. هشداری درباره عدم آگاهی کودکان از خطرات محیط اطراف و لزوم نظارت دقیق بزرگسالان بر بازیهای کودکانه، به ویژه در فضاهای مشترک با خودروها. همچنین، مسئولیت سنگین رانندگان برای بازبینی کامل اطراف خودرو قبل از حرکت را یادآوری میکند. این تراژدی، تنها از دست رفتن یک زندگی نوپا نیست؛ بلکه زخمی عمیق بر پیکره خانوادهای است که فرزند دلبندشان را در سادهترین و طبیعیترین لحظات زندگی از دست دادهاند. همچنین، غمی جمعی است برای محله و دوستانی که شاهد این صحنه هولناک بودند و خود نیز نیازمند حمایت روانی خواهند بود. در این گزارش، ضمن تسلیت به خانواده داغدار و جامعه غمزده قم، به تحلیل ابعاد مختلف این حادثه میپردازیم: از آموزش ایمنی به کودکان و فرهنگ رانندگی مسئولانه، تا نقش طراحی شهری در ایجاد فضاهای امن بازی و ضرورت پشتیبانی روانی از شاهدان چنین حوادثی.
روانشناسی بازی کودکانه و درک ناقص از خطر
در سنین پایین، کودکان درکی عینی و کامل از علت و معلول و پیامدهای خطرناک رفتارهای خود ندارند. ذهن آنان متمرکز بر هدف آنی (در اینجا، «پیدا نشدن») است و توانایی ارزیابی خطرات پنهان (مانند حرکت ناگهانی خودرو) را به طور کامل کسب نکردهاند. بازی قایمموشک برای آنان یک ماجراجویی هیجانانگیز است، نه یک موقعیت بالقوه خطرناک. کودک در این داستان، زیر خودرو را نه به عنوان یک دام مرگبار، که به عنوان یک مخفیگاه عالی دیده است. این انتخاب از منطق کودکانهای پیروی میکند که در آن، دید نشدن اولویت مطلق دارد. او قادر به پیشبینی این نبود که این مخفیگاه میتواند به دامی تبدیل شود که راه فراری از آن نیست. این تراژدی بر ضرورت آموزشهای مکرر و عملی به کودکان درباره خطرات خاص محیطی تأکید میکند. گفتن جمله کلی «خطرناک است» کافی نیست. باید با زبانی ساده و مثالهای ملموس به آنان آموخت که هرگز به زیر یا پشت خودروهای پارک شده نروند، حتی برای بازی. این آموزش باید در خانه، مهدکودک و مدرسه به طور مداوم تکرار شود.
مسئولیت راننده و اهمیت بازبینی پیرامون خودرو
از منظر ایمنی رانندگی، این حادثه یک شکست در انجام پیشکنشهای ابتدایی و ضروری قبل از حرکت است. راننده موظف است پیش از روشن کردن خودرو، از طریق چشم (نگاه مستقیم به اطراف و پشت خودرو) و در صورت امکان با بررسی فیزیکی اطراف خودرو، از عدم وجود خطر، به ویژه کودکان یا حیوانات، اطمینان حاصل کند. کودکان به دلیل جثه کوچک، به راحتی در «نقطه کور» دید راننده قرار میگیرند. در این مورد خاص، راننده احتمالاً تنها بر نشانههای داخل کابین (آینهها) تکیه کرده یا اصلاً بررسی کافی انجام نداده است. این غفلت، هرچند غیرعمد، عواقبی جبرانناپذیر داشت. فرهنگ رانندگی باید به سمتی برود که «چک کردن اطراف خودرو» به اندازه بستن کمربند ایمنی، یک عادت غیرقابل چشمپوشی باشد. پیشنهاد استفاده از فناوریهایی مانند دوربینهای دید عقب و سنسورهای تشخیص حرکت (سنسور پارک) میتواند کمککننده باشد، اما نباید جایگزین توجه و مسئولیتپذیری شخصی راننده شود. این فاجعه نشان میدهد که حتی یک لحظه غفلت در محیطهای مسکونی و پرازدحام کودکان، میتواند فاجعه بیافریند.
نقش طراحی شهری و محیطهای مسکونی در ایمنی کودکان
این حادثه پرسش مهمی را درباره ایمنی محیطهای مسکونی و محلهای مطرح میکند. در بسیاری از محلهها، کوچه و خیابان و پارکینگهای عمومی، به طور مشترک توسط خودروها و کودکان به عنوان فضای بازی استفاده میشود. این اختلاط خطرآفرین است. آیا میتوان با طراحی متفاوت از چنین فجایعی جلوگیری کرد؟ ایجاد «مناطق بدون خودرو» یا «خیابانهای بازی» در ساعات خاصی از روز در محلات، جداسازی فیزیکی مسیر تردد خودروها از فضای بازی کودکان با استفاده از مانع یا تغییر سطح، و نیز ایجاد پارکینگهای متمرکز به جای پارک حاشیهای در مقابل خانهها میتواند گزینههایی برای کاهش تعارض باشند. همچنین، افزایش روشنایی کافی در معابر و پارکینگها در شب میتواند به راننده در تشخیص بهتر کمک کند. این حادثه باید شهرداریها و شوراهای محلات را به بازنگری در طراحی فضاهای عمومی با اولویت ایمنی کودکان ترغیب کند.
تأثیر روانی بر شاهدان و جامعه محلی
این فاجعه تنها خانواده کودک را داغدار نکرده است. دوستان کودک که در حال بازی با او بودند و شاهد این صحنه هولناک شدند، قربانیان روانی این ماجرا هستند. آنان ممکن است دچار عوارض استرس پس از سانحه (PTSD)، کابوس، احساس گناه یا ترس شدید از بازی و محیط اطراف شوند. خانواده راننده نیز، با وجودی که مقصر اصلی احتمالاً بیاحتیاطی بوده، تحت فشار روانی شدیدی قرار خواهند گرفت. همچنین، ساکنان محله و به ویژه والدین دیگر کودکان، دچار اضطراب و نگرانی فزاینده درباره امنیت فرزندان خود خواهند شد. لازم است نهادهایی مانند بهزیستی، اورژانس اجتماعی و مدارس با ارائه خدمات مشاوره و مداخله در بحران به موقع وارد عمل شوند. حمایت روانی از این کودکان شاهده و خانوادههای درگیر، نه یک لطف، که یک ضرورت بهداشت روانی جامعه است تا از عواقب بلندمدت این آسیب جلوگیری شود.
پیشگیری و فرهنگسازی: آموزش سهجانبه کودکان، والدین و رانندگان
برای جلوگیری از تکرار چنین حوادث دلخراشی، نیاز به یک برنامه جامع و سهوجهی داریم.
الف) آموزش کودکان: آموزش باید عملی و مداوم باشد. استفاده از عروسک، نقاشی، بازی نقش و شعارهای ساده (مثلاً: «خودرو قایمباشک نیست، ازش دوری کن») میتواند مؤثر باشد.
ب) مسئولیتپذیری والدین و مراقبان: والدین باید بدانند که نظارت غیرمستقیم (تنها شنیدن صدا از پنجره) در محیطهای دارای خطر خودرو کافی نیست. حضور فعال و تعیین محدودههای ایمن برای بازی ضروری است. همچنین، باید خطرات را به طور مشخص به کودکان توضیح داد.
ج) حساسسازی رانندگان: پلیس و رسانهها میتوانند در فرهنگسازی برای «لحظهای توقف، بازبینی و سپس حرکت» نقش آفرینی کنند. این پیام باید به ویژه در محلات مسکونی و اطراف مدارس و پارکها تقویت شود. گاهی یک بوق کوتاه قبل از حرکت نیز میتواند هشداردهنده باشد.
در نهایت، این فاجعه تلخ باید بهانه ای برای یک بازنگری جمعی در همه این سطوح باشد. ایمنی کودکان نباید قربانی سهلانگاری، غفلت یا طراحی نادرست محیط زندگی شود. یاد آن کودک معصوم گرامی باد و پند این حادثه همواره در اذهان باقی بماند.