آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
در دنیای غیرقابل پیشبینی فوتبال، گاهی تصمیمات مدیریتی از نتیجه بازیها هم شوکهکنندهتر میشوند. ماجرای اریک تنهاخ و بایر لورکوزن، نمونهای عینی از همین شوک بزرگ است؛ داستانی که به سرعت به یکی از جنجالیترین اخبار فوتبال اروپا تبدیل شد. باشگاه لورکوزن که تنها چند ماه پیش با رهبری نابغهای به نام ژاوی آلونسو، فصل تاریخی را پشت سر گذاشته و نایبقهرمانی بوندسلیگا و قهرمانی در جام حذفی را جشن گرفته بود، ناگهان در یک چرخش سرگیجهآور، خود را در وضعیتی بحرانی یافت. تصمیم برای انتخاب جانشین آلونسو، از همان ابتدا با چالشهای زیادی روبرو بود.
اریک تنهاخ، سرمربی سابق منچستر یونایتد، نه انتخاب اول بود و نه حتی دوم! او در نهایت به عنوان گزینهای مهم آمد تا پروژه بازسازی تیم را پس از جدایی ستارههایی چون فلورین ویرتس هدایت کند. اما اعتماد مدیریت به او آنقدر شکننده بود که تنها دو بازی لیگ برای قضاوت کافی به نظر رسید. حالا و در آستانه بسته شدن پنجره نقلوانتقالات، لورکوزن نه تنها بدون سرمربی، که در میان طوفانی از انتقادات هواداران و رسانهها قرار گرفته است. هوادارانی که این برکناری زودهنگام را نشانهای از بیبرنامگی مدیریت میدانند و آن را به شدت محکوم میکنند. برکناری اریک تنهاخ فراتر از یک واکنش احساسی به نتایج ضعیف است؛ این اقدام، پرده از یک شکست استراتژیک بزرگ در مدیریت باشگاه بایر لورکوزن برمیدارد. تحلیل این ماجرا از چند منظر حائز اهمیت است:
۱. شکست در برنامهریزی بلندمدت
لورکوزن پس از جدایی اجتنابناپذیر ژاوی آلونسو، در فرآیند جانشینی خود کاملاً شکست خورد. هدفگذاری روی نامهای بزرگی مانند سسک فابرگاس و عدم موفقیت در جذب آنها، باشگاه را به سمت انتخاب گزینهی سوم، یعنی تنهاخ سوق داد. این یعنی از ابتدا هیچ توافق استراتژیک و دیدگاه مشترکی بین مربی و مدیریت وجود نداشت. امضای قراردادی تا سال ۲۰۲۷، تنها پوششی بر این بیبرنامگی بود.
۲. تضاد فرهنگی و شخصیتی
گزارشها از "عدم همخوانی شخصیتی" تنهاخ با فرهنگ باشگاه حکایت دارد. لورکوزن همواره باشگاهی مبتنی بر نوآوری، صبر و سرمایهگذاری روی جوانان بوده است. سبک مدیریتی خشک و سختگیرانه تنهاخ که در منچستر یونایتد نیز با انتقادات زیادی مواجه شد، ظاهرا از همان روزهای اول با ساختار این تیم جوان آلمانی در تضاد قرار گرفت. این موضوع نشان میدهد که مدیران تنها به رزومه نگاه کردهاند و از بررسی ابعاد فرهنگی و انسانی غافل ماندهاند.
۳. بیعدالتی در انتظارات
مهمترین نکتهای که هواداران به درستی به آن اشاره کردند، تناقض در خواستههای مدیریت است. لورکوزن در تابستان ستارههای خود را فروخت و یک بازسازی گسترده را آغاز کرد. طبیعی است که با چنین تغییری، تیم به زمان نیاز دارد تا در کادر جدید هویت پیدا کند. انتظار معجزه از یک مربی در تنها دو بازی، غیرمنطقی و غیرحرفهای است. این اقدام، پیام خطرناکی به مربیان آینده میفرستد: "در لورکوزن فرصت اشتباه کردن وجود ندارد."
۴. تأثیر بر روانشناسی تیم
این برکناری سریع، میتواند اثرات مخربی بر روحیه بازیکنان باقیمانده بگذارد. آنها درگیر یک چرخه بیثباتی شدهاند و ممکن است اعتمادشان را به تصمیمات بالادستی از دست بدهند. انتخاب مربی جدید باید با دقت و وسواس بسیار بیشتری انجام شود، زیرا هر اشتباه دیگری میتواند باشگاه را به ورطه سقوط بکشاند. در مجموع، این لورکوزن بود که بیش از اریک تنهاخ شکست خورد. شکستی که ریشه در عجله، بیبرنامگی و انتظارات غیرواقعی دارد. این اتفاق، درس بزرگی برای دیگر باشگاهها است: استخدام یک سرمربی، تنها امضای یک قرارداد نیست؛ بلکه یک ازدواج استراتژیک است که به زمان، بررسی و اشتراک دیدگاه نیاز دارد.