آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - در بسیاری از خانوادهها، وقتی اختلافی جدی رخ میدهد، ذهن افراد بهدنبال یک مقصر میگردد؛ کسی که باید سرزنش شود، کسی که انگشت اتهام به سویش برود. این واکنش شاید طبیعی باشد، اما در واقعیتِ پیچیدهی روابط انسانی، بهویژه رابطه زناشویی، کمتر پیش میآید که بتوان تقصیر را تنها به گردن یک نفر انداخت. دعواهای زناشویی، همچون رودخانهای خروشان، از ریزترین جریانها و سنگریزههای پنهان شکل میگیرند؛ نه فقط از یک عامل آشکار و قابل اشاره.
آنچه در سطح میبینیم، تنها نوک کوه یخ است
وقتی زوجی درگیر مشاجره میشوند، معمولاً آنچه مطرح میشود، ظاهریترین بخش اختلاف است: دیر رسیدن یکی از طرفین، فراموش کردن یک مناسبت خاص، یا حتی یک جملهی ناخوشایند. اما در پس این موضوعات ظاهری، لایههای عمیقتری وجود دارد؛ احساساتی که مدتها سرکوب شدهاند، نیازهایی که شنیده نشدهاند، و الگوهایی که از کودکی با ما همراه بودهاند. زن و مرد هر کدام با پیشزمینههای متفاوتی وارد زندگی مشترک میشوند. این پیشزمینهها شامل نوع تربیت خانوادگی، تجربههای گذشته، انتظارات ناگفته، و حتی زخمهای عاطفی قدیمی است. وقتی این تفاوتها در برخورد با موقعیتهای تنشزا نمایان میشوند، دعوا شکل میگیرد. اما این به معنای مقصر بودن یکی و مظلوم بودن دیگری نیست.
بازیِ مقصر پیدا کردن، سم خاموش رابطه
تلاش برای یافتن «مقصر اصلی» نهتنها کمکی به حل مسئله نمیکند، بلکه رابطه را از مسیر ترمیم خارج میکند. وقتی یکی از طرفین مدام در جایگاه متهم قرار گیرد، احساس بیعدالتی و طردشدگی به او دست میدهد. در مقابل، کسی که خود را همیشه بیگناه میداند، امکان یادگیری و رشد را از دست میدهد. زوجهایی که در دام این بازی میافتند، معمولاً وارد چرخهای تکراری از دعوا، دلخوری، سکوت و دوباره دعوا میشوند. در این میان، کیفیت رابطه رو به افول میرود و فاصلهها بیشتر میشود. در چنین وضعیتی، مسئلهی اصلی دیگر آن اختلاف اولیه نیست؛ بلکه نحوهی مواجهه با اختلاف است که به بحران اصلی تبدیل میشود.
اختلاف، بخشی طبیعی از زندگی مشترک
هیچ رابطهی سالمی بدون اختلاف وجود ندارد. تفاوت در سلیقه، عقاید، نحوهی تصمیمگیری و حتی سبک زندگی، بخشی از زندگی زناشویی است. آنچه اهمیت دارد، نحوهی برخورد با این تفاوتهاست. اگر زوجین یاد بگیرند که بهجای حمله به شخصیت یکدیگر، به مسئله بپردازند، بسیاری از تنشها میتوانند تبدیل به فرصتهای رشد شوند. مشاجرات زناشویی میتوانند مانند آینهای باشند که زوایای پنهان رابطه را آشکار میکنند. اگر بهجای واکنشهای احساسی، به تحلیل ریشههای اختلاف پرداخته شود، میتوان به درک عمیقتری از یکدیگر رسید. این کار البته نیازمند بلوغ عاطفی، صداقت، و تمرین گفتوگوست؛ مهارتهایی که اغلب در مدرسه یا خانواده به ما آموزش داده نمیشوند.
نقش زبان، لحن و خاطره در شکلگیری درگیری
گاهی آنچه آتش اختلاف را شعلهور میکند، نه خود موضوع، بلکه نحوهی بیان آن است. انتخاب کلمات، تن صدا، و حتی زبان بدن میتوانند باعث سوءتفاهم یا احساس تهدید در طرف مقابل شوند. بسیاری از درگیریها نه به دلیل نیت منفی، بلکه بهخاطر ضعف در مهارتهای ارتباطی شکل میگیرند. علاوه بر آن، حافظهی عاطفی نیز در مشاجرات نقش مهمی ایفا میکند. خاطرهی تلخ دعواهای قبلی، زخمهای قدیمی یا احساسات سرکوبشده میتوانند در یک لحظهی خاص سرباز کنند و شدت واکنشها را چند برابر کنند. اینگونه است که گاه واکنشی که به نظر «بیش از حد» میرسد، ریشه در گذشته دارد، نه اکنون.
راهکارهایی برای عبور از چرخهی تقصیر
-
تمرکز بر احساس، نه اتهام
بهجای گفتن «تو همیشه...» یا «تو هیچوقت...»، بهتر است بگویید «وقتی این اتفاق افتاد، من احساس ناراحتی کردم». این جمله، دری برای گفتوگو باز میکند، نه دفاع.
-
گوش دادن فعال
اغلب ما بهجای گوش دادن، منتظریم نوبت حرف زدنمان برسد. اما گوش دادن واقعی یعنی تلاش برای فهمیدن دنیای درونی طرف مقابل، حتی اگر با آن موافق نباشیم.
-
درک نقش متقابل
در هر دعوایی، احتمال زیادی وجود دارد که هر دو طرف به نوعی در شکلگیری آن سهم داشته باشند. شجاعت پذیرفتن سهم خود، نشانهی بلوغ روانی و عشقی واقعی است.
-
درخواست کمک تخصصی
گاهی برخی الگوهای رفتاری و هیجانی آنقدر پیچیدهاند که بدون کمک مشاور خانواده یا رواندرمانگر قابل حل نیستند. مراجعه به متخصص نه نشانهی ضعف، که نشانهی مسئولیتپذیری است.
نگاه تازهای به اختلافات زناشویی
تغییر زاویهی نگاه به اختلافات زناشویی میتواند نقطهی عطفی در کیفیت زندگی مشترک باشد. بهجای آنکه دعوا را دشمن عشق بدانیم، میتوانیم آن را فرصتی برای شناخت عمیقتر، ترمیم زخمها، و رشد شخصی و مشترک بدانیم. برای رسیدن به این مرحله، باید از داوری سریع، برچسبزدن و بازیِ «کی مقصره؟» عبور کنیم. زندگی زناشویی مانند ساختن یک پل است؛ پلی میان دو جهان متفاوت. این پل گاه میلرزد، گاه ترک برمیدارد، اما اگر پایههای آن بر درک، احترام و گفتوگوی صادقانه بنا شود، حتی طوفانهای بزرگ هم نمیتوانند آن را ویران کنند.