آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
فیلم سینمایی «ناجورها» به کارگردانی حسین فرحبخش و با بازی ستارههایی مانند پژمان جمشیدی و محسن کیایی، این روزها بر پرده سینماهای کشور رفته است. اثری که با تیزرهای پرزرق و برق و وعده «کمدیترین فیلم سال» وعده خنده و سرگرمی میدهد. اما به نظر میرسد واقعیت پشت این شعارهای تبلیغاتی چیز دیگری است. بسیاری از منتقدان و مخاطبان معتقدند «ناجورها» تنها یک کپی ضعیف و پیش پا افتاده از فرمولهای قدیمی کمدی است؛ فیلمی که به جای خنداندن، با شوخیهای کهنه و شخصیتهای کلیشهای، مخاطب را کسل و خسته میکند. این فیلم ادعا میکد ادامهدهنده راه آثار کمدی ماندگاری مانند «اجارهنشینها» ساخته داریوش مهرجویی است، اما در عمل هیچیک از عمق داستان، طنز هوشمندانه و شخصیتپردازیهای قوی آن اثر کلاسیک را ندارد. در این تحلیل جامع، به واکاوی دلایل شکست هنری و تجاری این فیلم میپردازیم و میبینیم که چرا ساخت چنین آثاری آینده ژانر کمدی در سینمای ایران را به خطر میاندازد.
اتکا به فرمولی که دیگر جواب نمیدهد
فیلم «ناجورها» را میتوان نمونهای بارز از «کمدیسازی صنعتی» در سینمای امروز ایران دانست؛ فیلمهایی که نه از دل یک ایده خلاقانه، که از یک فرمول ثابت و آزمونپسداده گیشهای متولد میشوند. مشکل اصلی فیلم نه در بودگاه یا بازیگران، که در «فیلمنامه فقیر» و «کارگردانی فاقد دیدگاه» ریشه دارد.
نخستین ضعف بزرگ، فیلمنامه مصیب حنائی است که به کلی فاقد «موقعیتسازی کمدی» است. به جای خلق موقعیتهای بامزه و مبتنی بر تعارضات شخصیتها، همه بار طنز فیلم بر دوش «ادا و اطوار» بازیگران (عمدتاً پژمان جمشیدی) و «فریاد کشیدن» آنها انداخته شده است. این همان فرمولی است که فرحبخش و همکارانش بارها از آن استفاده کردهاند: قرار دادن بازیگر در یک موقعیت عادی و انتظار خنداندن تماشاگر فقط با حرکات صورت و بدن او. این روش پس از چند فیلم، کهنه و غیرقابل تحمل میشود. از منظر فنی، تلاشهای کارگردان برای استفاده از تکنیکهای فیلمبرداری پویا (مثل حرکتهای سریع دوربین یا قابهای بسته) برای پوشاندن ضعف داستان، نه تنها کمکی نمیکند، بلکه باعث آشفتگی بصری اثر میشود. ریتم فیلم نیز به شدت شلخته و ناموزون است؛ سکانسها پشت سر هم و بدون هیچ arc منطقی و یا اوج و فرودی به هم وصل شدهاند. نکته تاسفبارتر، نگاه کلیشهای و کهنه فیلم به «زن» به عنوان موجودی «عاطفی و بیعرضه» و مرد به عنوان «فردی کودکانه و فریادکش» است. این نگرش نه تنها از منظر اجتماعی پسافتاده است، بلکه از نظر دراماتیک نیز عمق شخصیتها را نابود میکند و امکان همذاتپنداری را از بین میبرد. در نهایت، «ناجورها» محصول یک چرخه معیوب است: تهیهکنندهای که تنها به سود مالی فکر میکند، فیلمی ارزان و سریع با یک فرمول مشخص میسازد. این فیلم به لطف بازیگران پرطرفدارش ممکن است در گیشه موفق عمل کند، که این موفقیت تجاری مجوزی برای ساخت نمونههای بیشتر میشود و در بلندمدت، اعتماد مخاطب به ژانر کمدی و سینمای ایران را به طور کلی تخریب میکند. «ناجورها» نه یک فیلم، که یک «محصول خطتولیدی» است که سینما را به یک بنگاه داد و ستد تقلیل میدهد.