آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
اتاقک گلی اولین فیلم بلند سینمایی محمد عسکری است. فیلمی که در یک بستر عاشقانه آغاز میشود و در این زمینه به عملیات مرصاد میپردازد و تبدیل به یک فیلم جنگی میشود.اتاقک گلی خواسته است یک درام عاشقانه را با یک فیلم قهرمانی جنگی مخلوط کند. اما بیش از هرچیز یک روایت بلاتکلیف ایجاد کرده است. فیلم سینمایی «اتاقک گلی» روایتی ست عاشقانه که در جریان عملیات مرصاد رخ میدهد، این فیلم محصول مشترک بنیاد فرهنگی روایت فتح، بنیادشهید و امور ایثارگران و موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است.
یک عاشقانه جنگی بلاتکلیف
اتاقک گلی اولین فیلم بلند سینمایی محمد عسکری است. فیلمی که در یک بستر عاشقانه آغاز میشود و در این زمینه به عملیات مرصاد میپردازد و تبدیل به یک فیلم جنگی میشود. اتاقک گلی خواسته است یک درام عاشقانه را با یک فیلم قهرمانی جنگی مخلوط کند. اما بیش از هرچیز یک روایت بلاتکلیف ایجاد کرده است. این داستان عاشقانه اصلا روی فضای جنگی فیلم نمینشیند و دو روایت موازی در فیلم وجود دارد که گاهی با یکدیگر تداخل پیدا میکنند. در واقع یک روایت یکپارچه در فیلم وجود ندارد.
"اتاقک گلی" شاید جزو فیلمهایی از جشنواره چهل و یکم بود که میشد نشست و تا انتها تماشایش کرد. فیلمی که قصه دارد؛ قصهاش چفت و بست روایی دارد و کارگردان توانسته فیلمنامه را در اجرا به ثمر بنشاند. بر خلاف برخی فیلمهای این جشنواره فیلم لنگ روایت نیست؛ کُند نیست و ریتم و تمپو فیلم کامل حفظ شده است! قهرمان دارد و ما با او همراه میشویم! به لحاظ کارگردانی فیلم قابل قبولی است و محمد عسگری انگار همه تجربههای دستیار کارگردانیاش را به کار گرفته تا فیلمی خوش سر و شکل ارائه کند؛ اگرچه که میتوان بخشی از دکوپاژها و حرکات دوربین را در فیلمهایی که او دستیاری کرده نیز پیدا کرد!
نداشتن سوپراستار
نقطه تفاوت دیگر اتاقک گلی و تفاوتش با عموم فیلمهای جشنواره فیلم فجر هم نبود سوپراستار است. به غیر از آناهیتا افشار و تورج الوند که در سال گذشته جشنواره خوب دیده شدند؛ باقی بازیگران در فضای سینمایی گمناماند اما توانستهاند در کنار هم فیلم سر و شکل داری بوجود بیاورند؛ خاصه هادی شیخ الاسلامی که بازیگر با سابقه تئاتر است و اینجا اولین بازی جدی و البته موفق سینماییاش را داشته و سعید دشتی که بازیگر و کارگردان فیلم کوتاه است و اینجا در کار بلند سینمایی خوب از پس کار برآمده و احتمالا در آینده بیشتر هم شناخته میشوند! شاید تنها ایرادات کار را در دیالوگهای اضافی در بعضی پلانها و البته در نیامدن بعضی از بازیها از سوی بازیگران فرعی کار دانست که عموما هم نابازیگرند!
شخصیت پردازی
در شخصیتپردازی کاراکتر اصلی با شخصیت عجیبی روبرو میشویم. پسری ترسو که از ترس جنگ به سربازی نمیرود اما بدون آنکه تحولی در او رخ دهد تا یک قدمی اردوگاه منافقین پیش میرود. او پس از این نیز رفتارها و کنشهای مشابه شجاعانه و عجیب دیگری نیز دارد که با تیپ شخصیتیش کاملا ناسازگار و غیرقابل باور است.
ریتم فیلم
ریتم فیلم بسیار کند است؛ در تمام زمان فیلم، منتظر اتفاقی در فیلم بودم و احساس کردم، در همان زمان پخش فیلم میشد آن را نقد کرد! یعنی فیلم به هیچ عنوان من را میخکوب نکرد؛ حتی در لحظات حساس فیلم بعضی از کنشهای بازیگران یا اتفاقات فیلم کاریکاتوری بود. مثل صحنههایی که بازیگر سپاهی دنبال انگشتر ازدواج خود میگردد اما "شاهو" نقش اصلی مرد، با اینکه آن را در دست دارد چیزی به او نمیگوید و هیچ وقت دلیل این رفتار او مشخص نمیشود. سکانسهای ابتدایی فیلم که بنا بر منطق فیلمنامه بهنظر میرسد قرار بوده صحنههایی عاشقانه میان دو بازیگر نقش اصلی مرد و زن باشد، به علت طراحی اشتباه کارگردان، با قراردادن کلوزآپهای متعدد از صورت زن، طراحی لباس او و نوع رفتار آن دو نسبت به یکدیگر تبدیل به صحنههایی اروتیک شده است. شاید هم کارگردان تعمدا چنین فضایی را برای جذابیت فیلم ایجاد کرده است اما چنین فضایی نه با این موضوع همخوانی دارد و نه در ژانر و روایت فیلم جایی دارد.
در فیلمنامهی فیلم هیچ گره یا اتفاقی وجود ندارد که ما را مشتاق ادامهی فیلم کند. پس با این موضوع قاعدتا انتظار وجود نقطهی عطف را نباید داشته باشیم. اما در قسمتی از فیلم صحنهای وجود دارد که بهنظر میآید تمام فیلم برای همین صحنه ساخته شده است؛ صحنهای از دفاع حماسی سپاهیان که میتوان ساخت آن را قابل توجه دانست؛ اما نمیتوان برای یک صحنه خوب یک فیلم سینمایی بلند ساخت! شاید بتوان برای این صحنه یک نماهنگ یا فیلم کوتاه ساخت. نکتهی مثبت اتاقک گلی فیلمبرداری در خارج از تهران و در فضا و طبیعتی متفاوت است. اثر، از طبیعت کردستان بهره برده است و این موضوع در تصاویر و فیلمبرداری آن نیز جلوهی خوبی داشته است.
خشونت عریان فیلم
اما از سویی دیگر فیلم پر از صحنههای خشونت آمیز است. صحنههایی عریان از خون و زخم و دستهای بریده و ... . در حالیکه نیازی به این گونه کارها نیست. اگر این فیلم یک فیلم جنگی به سبک هالیوودی بود که قرار بود خشونتی عریان داشته باشد باید فیلمنامه نیز به همان سبک میبود فیلمنامهای با گره و نقطهی اوج مشخص و قهرمان و ضد قهرمانی بلامنازع. اما این فیلم نه یک فیلم قهرمانی و جنگی است و نه یک درام عاشقانه در بستر جنگی. بلکه ملغمهای است از صورت عریان هرکدام از این مفاهیم. اتاقک گلی را میتوان از چند منظر تحلیل کرد:
۱. تناقض ژانری
فیلم در تلاش برای تلفیق دو ژانر عاشقانه و جنگی است، اما این تلفیق به جای ایجاد هماهنگی، منجر به نوعی سردرگمی روایی شده است. دو خط داستانی موازی هیچگاه به طور کامل به هم نمیپیوندند.
۲. شخصیتپردازی ضعیف
انتقال شخصیت اصلی از فردی ترسو به قهرمانی جنگی، بدون زمینهسازی مناسب و تحول تدریجی، باورپذیری روایت را زیر سؤال برده است.
۳. ریتم کند
ریتم فیلم به گونهای است که بیننده را در طول فیلم در حالت انتظار نگه میدارد بدون آن که خروجی مناسبی ارائه دهد.
۴. تناقض در نمایش خشونت
از یک سو فیلم بر عناصر عاشقانه تأکید دارد و از سوی دیگر صحنههای خشن عریان را نشان میدهد که با تنالیته کلی اثر همخوانی ندارد.
۵. نقاط قوت تکنیکی
فیلمبرداری در طبیعت کردستان و برخی سکانسهای جنگی از لحاظ بصری قابل تقدیر است، اما این نقاط قوت نتوانستهاند ضعفهای روایی را جبران کنند.