آسیانیوز ایران؛ سرویس اقتصادی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - در سال ۱۴۰۴، بسیاری از مردم ایران با پدیدهای دستوپنجه نرم میکنند که در ظاهر دیده نمیشود اما در عمق زندگیشان ریشه دوانده است: فقر پنهان. این فقر، بر خلاف تصور عمومی، نه با لباسهای کهنه و ظاهر آشفته که با پوششهای شیک، گوشیهای هوشمند و لبخندهای مصنوعی در جمع خود را پنهان میکند. اما پشت این نقاب، واقعیتی تلخ، سنگین و فرساینده نهفته است.
فقر پنهان چیست و چرا در حال گسترش است؟
فقر پنهان به شرایطی اطلاق میشود که افراد با وجود نداشتن توانایی مالی کافی برای تأمین نیازهای اولیه زندگی، تلاش میکنند تا ظاهر زندگی خود را "نرمال" نشان دهند. در ایران امروز، این نوع فقر نهتنها محدود به طبقات پایین جامعه نیست، بلکه بخش قابلتوجهی از طبقه متوسط را نیز در برگرفته است. این افراد، با وجود اینکه ممکن است گوشی آیفون در دست داشته باشند، پوشش مناسب و خانهای اجارهای در مناطق متوسط شهر داشته باشند، اما هر ماه با فشار اقساط، بدهیها، قبضهای آب و برق، و حتی تأمین سادهترین خوراکیها دستوپنجه نرم میکنند.
چرایی شکلگیری این فقر پنهان در ایران ۱۴۰۴
یکی از دلایل اصلی شیوع فقر پنهان در ایران، رشد شدید هزینههای زندگی در مقابل درآمدهای راکد است. در سالهای اخیر، تورم افسارگسیخته باعث شده قیمت کالاهای ضروری مانند برنج ایرانی، گوشت، لبنیات و حتی میوه، به مرزهایی برسد که خرید آنها برای بسیاری از خانوادهها به یک چالش روزمره تبدیل شود. با این حال، فشار اجتماعی، ترس از قضاوت و شرم از "نداشتن"، باعث میشود افراد بهجای ابراز واقعیت، آن را پنهان کنند.
از ظاهر تا واقعیت: تصویری جعلی از رفاه
در فضای مجازی و حتی کوچه و خیابان، چهرهی واقعی فقر کمتر دیده میشود. مردمی که با لباسهای اتو کشیده، کفشهای مرتب و لبخندهایی مصنوعی در جمعها ظاهر میشوند، ممکن است شبها به دلیل ناتوانی در پرداخت اجاره، قسط وام یا حتی پول دکتر، خواب به چشم نداشته باشند.
برخی از این افراد برای حفظ ظاهر، گوشی قسطی میخرند، به مهمانیهایی میروند که توان مالی حضور در آن را ندارند، و حتی برای خرید یک کیلو برنج ایرانی یا بستهای پنیر، دو بار قیمتها را مقایسه میکنند. این زندگی دوگانه، آرامآرام روان افراد را فرسوده میکند.
تابوهای اجتماعی و ترس از قضاوت
یکی از عوامل اصلی پنهانکاری در مورد وضعیت مالی، ترس از "برچسب خوردن" است. در فرهنگی که موفقیت با ظاهر قضاوت میشود، نداشتن، بهمعنای نالایق بودن تلقی میشود. در نتیجه، حتی افراد تحصیلکرده یا شاغل در مشاغل رسمی نیز ترجیح میدهند واقعیت را کتمان کنند و خود را فردی "موفق" جلوه دهند، ولو به بهای قرض، اضطراب، و حذف تمام تفریحات و لذتهای زندگی.
زندگی در مرز بقا؛ وقتی تفریح و آرامش معنایی ندارد
در فقر پنهان، زندگی به "بقا" محدود میشود، نه "زندگی". این افراد دیگر به سینما نمیروند، سفر را کنار گذاشتهاند، رستوران رفتن را فراموش کردهاند، و حتی خرید لباس نو برای فرزندشان را به بعد موکول میکنند. کوچکترین هزینهی ناگهانی، مانند خرابی یخچال یا نیاز به دندانپزشک، میتواند تعادل شکننده مالیشان را فرو بریزد.
در برخی موارد، حتی اگر بیماری اورژانسی برای خود یا اعضای خانواده پیش آید، بهدلیل نداشتن پول، تا آخرین لحظه از مراجعه به بیمارستان خودداری میکنند. این نوع تصمیمها، تنها یک پیام دارد: جان انسان دیگر اولویت نیست، بلکه "نداشتن پول" تصمیمگیر نهایی است.
بار روانی فقر پنهان؛ دروغهایی برای دوام آوردن
زندگی در فقر پنهان، فشار روانی سنگینی به همراه دارد. افراد مجبور میشوند به خودشان و دیگران دروغ بگویند. جملههایی مانند: «نه اوضاع بد نیست، خدا رو شکر»، «داریم میچرخونیم»، «فعلاً همه دارن همینطوری زندگی میکنن» بخشی از سازوکار دفاعی روانی برای ادامه دادن است. اما این دروغها، شبها جای خود را به بیخوابی، اضطراب، دلنگرانی برای آینده کودکان و ترس از فروپاشی اقتصادی میدهند. استرس مزمن ناشی از فقر، نهتنها کیفیت زندگی فردی را پایین میآورد، بلکه میتواند زمینهساز افسردگی، پرخاشگری، و حتی مشکلات جسمی شود.
آیندهای مبهم؛ فقر پنهان چگونه جامعه را تهدید میکند؟
فقر پنهان فقط یک مشکل فردی نیست؛ این پدیده میتواند به مرور زمان پایههای اجتماعی را سست کند. وقتی بخش زیادی از جامعه با صورتسازی و تظاهر زندگی میکنند، اعتماد اجتماعی کاهش مییابد. بیاعتمادی، انزوا، خشم فروخورده و احساس بیعدالتی، میتواند به شکلهای مختلفی بروز کند؛ از افت شدید بهرهوری گرفته تا مهاجرت نخبگان و حتی افزایش آسیبهای اجتماعی.
نتیجهگیری: نیاز به شفافیت، آگاهی و عدالت اجتماعی
در سال ۱۴۰۴، جامعه ایران نیاز دارد که پدیده فقر پنهان را نه بهعنوان یک ناهنجاری فردی، بلکه بهعنوان یک مسئله ساختاری و اجتماعی بشناسد. سکوت در برابر آن، تنها باعث تعمیق این بحران خواهد شد. ما نیاز داریم تا با افزایش آگاهی عمومی، از بین بردن تابوها، سیاستگذاریهای دقیق حمایتی، و ارائه راهکارهای واقعی، به سمت جامعهای حرکت کنیم که در آن فقر، چه پنهان و چه آشکار، جایی برای رشد نداشته باشد.
تا زمانی که ظاهر، معیار قضاوت ما باشد، انسانهای بسیاری مجبور خواهند شد برای «زندگی کردن» فقط «بقا» را انتخاب کنند.