شنبه / ۱۲ مهر ۱۴۰۴ / ۲۰:۰۰
کد خبر: 32971
گزارشگر: 548
۱۷۴
۰
۰
۶
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده

ریشه‌های پنهان اورتینکینگ؛ وقتی ذهن از «امنیت درونی» تهی می‌شود

ریشه‌های پنهان اورتینکینگ؛ وقتی ذهن از «امنیت درونی» تهی می‌شود
اورتینکینگ یا بیش‌فکری، چرخه معیوب ذهنی است که ریشه در ناامنی درونی دارد و با سه چهره ترس از آینده، کمال‌گرایی بیمارگونه و نیاز به کنترل کامل خود را نشان می‌دهد. راه رهایی، بازسازی اعتماد درونی است. کاظم عاشوری گیلده در این مقاله به بررسی مسئله Overthinking می پردازد.

آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:

کاظم عاشوری گیلده - در دنیای پرسرعت امروز، بسیاری از ما خودمان را گرفتار چرخه‌ای می‌بینیم که در ظاهر شبیه تفکر عمیق است، اما در واقع چیزی جز «گیر کردن ذهن» در تکرار سناریوهای احتمالی و آینده‌ای نامعلوم نیست. این چرخه همان چیزی است که روان‌شناسان آن را اورتینکینگ یا «بیش‌فکری» می‌نامند؛ وضعیتی که نه تنها آرامش را از انسان می‌گیرد، بلکه کیفیت زندگی، روابط و حتی سلامت جسمی او را به خطر می‌اندازد. اما پرسش اصلی اینجاست: چرا برخی از ما مدام درگیر بازنگری‌های بی‌پایان ذهنی می‌شویم؟ چرا مغزمان به جای اینکه همراه و یاور ما باشد، به قاضی سختگیر و بی‌رحمی بدل می‌شود که هیچ تصمیمی را به سادگی نمی‌پذیرد؟

اورتینکینگ؛ زاییده ناامنی درونی

اگر بخواهیم به ریشه‌ها نگاه کنیم، باید بپذیریم که اورتینکینگ تنها یک «عادت فکری» ساده نیست. این پدیده در عمق خود به ناامنی درونی بازمی‌گردد؛ همان احساسی که انسان را متقاعد می‌کند «به اندازه کافی خوب نیست»، «نمی‌تواند از پس آینده برآید» یا «کنترل زندگی از دستش خارج خواهد شد». فردی که در درونش احساس امنیت و اعتماد به خویش ندارد، ناخودآگاه می‌کوشد این خلأ را با کنترل بیرونی جبران کند. او برای کاستن از اضطراب خود، به پیش‌بینی آینده روی می‌آورد؛ آینده‌ای که معمولاً در ذهنش با بدترین سناریوها ترسیم می‌شود. همین است که اورتینکینگ بیشتر شبیه «سپر دفاعی» عمل می‌کند تا ابزاری برای رشد.

سه چهره پنهان اورتینکینگ

ناامنی درونی خود را از سه مسیر عمده در زندگی روزمره نشان می‌دهد؛ مسیری که اگر با دقت به رفتار خود نگاه کنیم، می‌توانیم رد پای آن را ببینیم:

1. ترس از آینده

ذهن مدام می‌پرسد: «چه می‌شود اگر شکست بخورم؟ اگر تصمیم اشتباه بگیرم چه؟ اگر دیگران مرا ترک کنند؟» این ترس بی‌پایان باعث می‌شود فرد هیچ‌گاه آرامش لحظه حال را تجربه نکند.

2. کمال‌گرایی بیمارگونه

استانداردهای غیرواقعی و توقعات غیرممکن، انسان را در تله‌ای بی‌انتها می‌اندازد. در این حالت، تصمیم‌ها هرگز «به‌اندازه کافی خوب» نیستند و فرد مدام در حال بازنگری و اصلاح است؛ حتی زمانی که همه‌چیز درست پیش می‌رود.

3. نیاز به کنترل کامل وقایع

کسی که به درون خود اعتماد ندارد، به دنیای بیرون می‌چسبد تا همه‌چیز را تحت کنترل نگه دارد. اما چون جهان قابل پیش‌بینی نیست، این تلاش بیشتر به خستگی و ناامیدی ختم می‌شود تا آرامش.

چرخه معیوب ذهنی

ترکیب این سه عامل، چرخه‌ای معیوب می‌سازد: ناامنی → پیش‌بینی منفی → تصمیم‌گیری وسواسی → خستگی و اضطراب بیشتر → ناامنی عمیق‌تر. این چرخه می‌تواند سال‌ها ادامه یابد و حتی باعث مشکلات جسمانی مانند سردردهای مزمن، بی‌خوابی، تپش قلب و ضعف سیستم ایمنی شود. روان نیز از پای می‌افتد و فرد دچار افسردگی یا اضطراب فراگیر می‌شود.

چرا ذهن به تله اورتینکینگ می‌افتد؟

انسان ذاتا برای بقا طراحی شده است. مغز ما در طول تاریخ یاد گرفته که خطرها را پیش‌بینی کند تا از آسیب در امان بمانیم. اما در دنیای امروز که دیگر خبری از حمله حیوانات وحشی یا قحطی ناگهانی نیست، این «سیستم هشدار» بیش از حد فعال باقی مانده و به شکل اورتینکینگ بروز می‌کند. در واقع، ذهن به جای اینکه همراه ما در مسیر زندگی باشد، همچون نگهبانی مضطرب عمل می‌کند که مدام زنگ خطر را به صدا در می‌آورد؛ حتی زمانی که هیچ خطری وجود ندارد.

راه برون‌رفت؛ بازگشت به اعتماد درونی

کلید شکستن این چرخه نه در تلاش برای کنترل جهان بیرون، بلکه در بازسازی امنیت درونی است. این فرایند نیازمند صبر و تمرین است، اما شدنی است:

  • پذیرش ناکامل بودن

    زندگی بدون خطا و شکست وجود ندارد. پذیرش این حقیقت، بار سنگین کمال‌گرایی را سبک می‌کند.
  • تمرکز بر لحظه حال

    تمرین‌هایی مانند تنفس آگاهانه یا مدیتیشن کمک می‌کند ذهن از آینده نامعلوم به اکنون بازگردد.
  • تقویت خودباوری

    یادگیری مهارت‌های کوچک، ثبت موفقیت‌های روزانه و حتی گفت‌وگو با یک روان‌درمانگر می‌تواند به بازسازی اعتماد به خویش کمک کند.
  • کاهش نیاز به کنترل

    یاد گرفتن اینکه همه‌چیز در دایره کنترل ما نیست، به شکل متناقضی آرامش بیشتری به همراه دارد.

سخن پایانی

اورتینکینگ تنها «زیاد فکر کردن» نیست؛ زخمی پنهان است که از دل ناامنی درونی سربرمی‌آورد و آرام‌آرام زندگی را فرسوده می‌کند. شناخت ریشه‌های آن به ما کمک می‌کند به جای جنگیدن با افکار، به بازسازی اعتماد و امنیت درونی بپردازیم. شاید نتوانیم همه چیز را پیش‌بینی کنیم، اما می‌توانیم یاد بگیریم که با خودمان صلح کنیم. و این، بزرگ‌ترین گامی است که هر انسانی می‌تواند برای رهایی از بند اورتینکینگ بردارد.

به قلم: کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده
https://www.asianewsiran.com/u/hst
اخبار مرتبط
تئوری "پرتقال کپک‌زده" نشان می‌دهد چگونه یک فرد یا فکر سمی می‌تواند مانند کپک، آرام آرام سلامت روان ما را تحت تأثیر قرار دهد. برای حفظ سلامت ذهن، باید محیط اطراف خود را به دقت پالایش کنیم. کاظم عاشوری گیلده در این مقاله سلامت روان را بررسی می کند.
یک پژوهش تحلیلی با استناد به آرای اندیشمندانی مانند هانا آرنت نشان می‌دهد که تمامیت‌خواهی تنها یک ساختار سیاسی نیست، بلکه یک "وضعیت روانی" است که با ایجاد ترس، شکستن دلبستگی‌های طبیعی و مسخ رسانه‌ای، فردیت انسان را نابود می‌کند. كاظم عاشوری گیلده در این یادداشت هشدار می‌دهد که مکانیسم‌های مشابهی امروزه در پشت الگوریتم شبکه‌های اجتماعی نیز فعال هستند.
تحلیل های علمی نشان می‌دهد گفتن "بهش فکر نکن" نتیجه معکوس دارد. همان‌طور که نمی‌توانیم به قلبمان فرمان بدهیم «امروز تپش نداشته باش»، به ذهن خود هم نمی‌توانیم بگوییم «امروز فکر نکن». برای آزمایش کافی است همین حالا تلاش کنید به غذای ظهر یا به مشکلات سیاسی و اقتصادی آینده فکر نکنید. بعید است موفق شوید! راه حل واقعی: هدایت ذهن به جای سرکوب آن! کاظم عاشوری گیلده در این یادداشت به بررسی این موضوع می پردازد.
کاظم عاشوری گیلده، محقق و نویسنده، در تحلیل جدید خود نشان می‌دهد که کلید تغییر پایدار و ترک عادات مخرب، نه «اراده» که «معنا» است. او توضیح می‌دهد که چرا انسان‌های موفق بیش از اراده بر معنا تکیه می‌کنند و چگونه می‌توان برای هر تغییری، معنایی عمیق و نجات‌بخش یافت.
کشف شگفت‌انگیز نوروسایکولوژی: چرا نوشتن برنامه‌های دقیق اغلب نتیجه معکوس دارد؟ مطالعه جدید نشان می‌دهد مغز انسان نوشتن برنامه را با انجام کار اشتباه می‌گیرد! در این مقاله، کاظم عاشوری گیلده ۵ دلیل علمی و راهکارهای عملی برای اجرای واقعی اهداف را بررسی می‌کند.
آیا تا به حال پس از یک روز بسیار پربازده و پرانرژی، روز بعد کاملاً بی‌حوصله و بی‌انگیزه شده‌اید؟ این پدیده که "سقوط دوپامین" نامیده می‌شود، یک مکانیسم طبیعی مغز برای حفظ تعادل است. کاظم عاشوری گیلده در این مقاله به بررسی علمی این پدیده و راهکارهای عملی برای مدیریت آن می‌پردازد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید