آسیانیوز ایران؛ سرویس افغانستان:
در افغانستان امروز، کتاب به جرمی ناکرده محاکمه میشود. قاضیانی با سلاح تعصب، بدون آنکه صفحات را ورق بزنند، حکم نابودی صادر میکنند. این تراژدی هر روز گستردهتر میشود و دایره ممنوعهها را وسیعتر. حالا نام پوریا زرشناس، نویسنده جوان ایرانی، به فهرست بلند نویسندگان ممنوعه اضافه شده است. این تصمیم تروریست های طالبان در ۲۱ آبان ۱۴۰۴ اعلام شد و نشان داد که سانسور از مرزهای ایدئولوژیک فراتر رفته و به حذف هر صدای متفاوتی تبدیل شده است. تروریست های طالبان نه تنها کتابهای زرشناس را ممنوع اعلام کرده، بلکه او را به دلیل اظهارات ضدتروریستی، از ورود به افغانستان محروم کرده است. این اقدام، نشاندهنده کوته فکری ویژه تروریست های طالبان بر کنترل اندیشه و جلوگیری از هرگونه نقد است.
معیار محتوای کتاب ها نیست!
کتابفروشان افغانستانی از افزایش فشارها میگویند. آن ها گزارش میدهند که مأموران طالبان هر هفته با فهرستی جدید به کتابفروشیها مراجعه میکنند و کتابها را از قفسهها جمعآوری میکنند. معیار آن ها نه محتوای کتاب، که تنها نام نویسنده یا ناشر است. این سیاست تنها به کتابهای سیاسی محدود نمیشود. حتی کتابهای داستانی، رمانهای عاشقانه و آثار کلاسیک ادبیات فارسی نیز در تیررس سانسور تروریست های طالبان قرار گرفتهاند. هوشنگ مرادیکرمانی با آن داستانهای کودکانه، در کنار نویسندگان جدی سیاسی ممنوع شده است! بازار کتاب افغانستان که سالها به نشر ایران وابسته بود، اکنون با بحران جدی مواجه شده است. کتابفروشان نمیدانند با قفسههای خالی چه کنند و چگونه کسب و کار خود را حفظ کنند. بسیاری مجبور به تعطیلی شدهاند. پیوند دیرینه ادبی ایران و افغانستان در خطر نابودی است. نویسندگان دو کشور که زمانی آزادانه با هم تبادل فرهنگی داشتند، اکنون با دیواری بلند از سانسور مواجه شدهاند. این جدایی فرهنگی، ضربهای سخت به هویت مشترک مردمان دو سرزمین وارد میکند. اما در این تاریکی، امید همچنان زنده است. کتابفروشان و خوانندگان مشتاق، به صورت پنهانی به مبادله کتاب ادامه میدهند. آن ها میدانند که مبارزه برای اندیشه، مهمتر از ترس از تهدید است. کتابفروشان افغانستانی از تأثیرات مخرب این سیاستها بر بازار کتاب خبر میدهند و هشدار میدهند که پیوندهای فرهنگی دیرینه بین ایران و افغانستان در معرض نابودی قرار گرفته است.
استراتژی سانسور طالبان و اهداف پنهان
سیاست سانسور تروریست های طالبان تصادفی نیست. این گروه با حذف تدریجی کتابها، در پی ایجاد جامعهای یکدست و عاری از اندیشههای متناقض است. آن ها میدانند که کتاب میتواند پنجرهای به دنیای خارج باز کند. تمرکز تروریست های طالبان بر کتابهای ایرانی نشان از حساسیت این گروه به تأثیرپذیری فرهنگی از ایران دارد. آن ها میخواهند افغانستان را از نظر فرهنگی نیز از همسایگانش جدا کنند تا کنترل بیشتری بر جامعه داشته باشند. این سانسور تنها به محتوای کتاب محدود نمیشود. تروریست های طالبان با ممنوع کردن آثار نویسندگان زن، در پی حذف کامل زنان از عرصه عمومی هستند. این اقدام بخشی از پروژه بزرگتر تروریست های طالبان برای محو کردن زنان از جامعه است.
تأثیر اقتصادی بر بازار کتاب افغانستان
بازار کتاب افغانستان سالهاست به نشر ایران وابسته است. این وابستگی نه از روی انتخاب، که از ضرورت نشأت میگیرد. ناشران افغانستانی امکانات چاپ و توزیع محدودی دارند با ممنوعیت کتابهای ایرانی، کتابفروشان با بحران وجودی مواجه شدهاند. بیش از نیمی از درآمد آن ها از طریق فروش کتابهای ایرانی تأمین میشد. اکنون بسیاری در آستانه ورشکستگی قرار دارند. جایگزینی کتابهای ممنوع شده با آثار مطابق ایدئولوژی تروریستی طالبان، نه تنها مشکل اقتصادی را حل نمیکند، که بر آن میافزاید. این کتابها مورد استقبال مردم قرار نمیگیرند و به فروش نمیروند.
پیامدهای فرهنگی و اجتماعی
سانسور کتاب، نسل جوان افغانستان را از دسترسی به ادبیات معاصر محروم میکند. این نسل نمیتواند با جریانهای فکری روز دنیا آشنا شود و در انزوا و عقبماندگی فرهنگی به سر میبرد. حذف کتابهای داستانی و شعر، خلأ بزرگی در فرهنگ عمومی ایجاد میکند. ادبیات داستانی همواره نقش مهمی در رشد فکری جامعه و تقویت قوه تخیل داشته است. شکستن پیوندهای ادبی ایران و افغانستان، هر دو کشور را از غنای فرهنگی محروم میکند. این پیوندهای فرهنگی قرنهاست که دو ملت را به هم متصل کرده است.
واکنشهای بینالمللی و منطقهای
جامعه جهانی تاکنون واکنش جدی به سیاستهای سانسور تروریست های طالبان نشان نداده است. این سکوت میتواند به معنای تفسیر تأیید ضمنی شود و تروریست های طالبان را در ادامه این روند گستاخ تر کند. کشورهای منطقه نیز موضع مشخصی در قبال این سیاستها نگرفتهاند. این در حالی است که سانسور فرهنگی در افغانستان میتواند بر کل منطقه تأثیر منفی بگذارد. سازمانهای حقوق بشری و نهادهای فرهنگی بینالمللی باید صدای خود را به اعتراض بلند کنند. سکوت در قبال سانسور، همدستی با آن محسوب میشود.
آینده ادبیات در افغانستان
ادبیات افغانستان در شرایط کنونی به سمت زیرزمینی شدن پیش میرود. کتابها به صورت مخفیانه دست به دست میشوند و جلسات ادبی در خفا برگزار میشوند. نویسندگان جوان افغانستانی یا مجبور به ترک کشور میشوند یا سکوت پیشه میکنند. این یعنی نابودی استعدادهای ادبی که میتوانستند آینده درخشان تری برای ادبیات افغانستان بسازند. امید به تغییر تنها در گرو مقاومت فرهنگی کتابفروشان و خوانندگان است. آنها با ادامه مطالعه و تزریق کتابهای ممنوعه، در حال حفظ آخرین نفسهای فرهنگ و ادب در افغانستان هستند.
بررسی کتاب های توقیف شده پوریا زرشناس در حکومت امارت اسلامی افغانستان
متأسفانه باید شاهد باشیم که حکومت تروریست های طالبان در افغانستان با گسترش لیست سیاه کتابهای ممنوعه، حتی آثاری از نویسندگان معاصر ایرانی مانند پوریا زرشناس را نیز هدف گرفته است. ممنوعیت کتابهای:
- "رمز میراث ماندلا"
- "چهارراه خاورمیانه"
- "صلح و دیگر هیچ"
که به مسائل سیاسی و اجتماعی میپردازند، نشاندهنده ترس عمیق طالبان از اندیشههای آزاد و نقد قدرت است. این سه کتاب که به تحلیل مسائل روز منطقه و جهان میپردازند، حاوی اندیشههایی هستند که میتوانند ذهن خوانندگان را به پرسش و تفکر وادارند - دقیقاً همان چیزی که طالبان از آن هراس دارد. حکومت طالبان همواره در برابر روشنگری و آگاهیبخشی مقاومت میکند، چرا که بقای خود را در جهل و بیخبری تودهها میبینند. تروریست های طالبان با این اقدام نه تنها حق دسترسی به اطلاعات و آزادی بیان را نقض میکند، بلکه مردم افغانستان را از شنیدن صداهای متفاوت و اندیشههای نو محروم میسازد. این رفتار غیرعقلانی و خشن، نشاندهنده ضعف ایدئولوژیک و ترس از قدرت کلمه و اندیشه است. ممنوع کردن چنین آثاری تنها تأییدی بر اهمیت و تأثیرگذاری آنهاست و نشان میدهد که طالبان به خوبی میدانند حتی همین کتاب ها هم میتوانند بنیانهای حکومت آنان را به چالش بکشند.
بیانیه پوریا زرشناس خطاب به گروهک تروریستی طالبان
»بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ«
«سوگند به قلم و به آنچه مىنویسند!»
* خطاب به نادانان متعصب و تاریکدلانی که به جای خرد، اسلحه را برگزیدهاید:
اینک با تمامی خفت و خواریتان، در برابر قلم و اندیشه زانو زدهاید و کتابها را - از ترس حقیقتی که درونشان نهفته - ممنوع اعلام کردهاید. آگاه باشید! شما که حتی سواد خواندن یک صفحه ساده را ندارید، و همین شما ابولهب ها که از شنیدن کلمه "صلح" همچون ماری گزیده به خود میپیچید، و درست همین خود شما که در جهل مرکب خود غوطهورید، هرگز نخواهید توانست در برابر قدرت کلمات ایستادگی کنید. این چه امارتی است که از یک کتاب در باب صلح میترسد؟ این چه قدرتی است که از یک قلم درباره نلسون ماندلا به لرزه میافتد؟ شما را چه بلایی آمده که از روشنایی میهراسید و در تاریکی غارهای تعصب خود پنهان شدهاید؟
شما بیسوادان کتابسوز، همانند قوم وحشی مغول، نه تاریخ را میفهمید، و نه ادبیات را درمییابید، و نه حتی هنری ناب را تحمل میکنید. شمایی که حتی قادر به درک سادهترین مفاهیم انسانی نیستید، چگونه جرأت میکنید در برابر دریای خروشان اندیشه بایستید؟ و از آن مهم تر، سرنوشت قومی مظلوم را بدست بگیرید؟!
چه شد که فکر کردید می توانید پشت مسلکی سرشار از بدعت پنهان شده و نام آن را «اسلام» بگذارید؟! که پیام آور این دین مبین، فقط در یکی از سخنانش فرمود: «علم را، با نوشتن در بند بکشید». بدانید که این ممنوعیتهای مضحک شما و این فرمانهای کودکانهتان، صرفا تلاشهایی ناکام اند برای سانسور حقیقت، که همگی گواهی میدهند بر حقارت و درماندگی شما، در برابر قدرت شکوهمند اندیشه؛ که باز هان والا پیامبر فرمود: «یک ساعت تفکر، از هفتاد سال عبادت بدون تفکر ارزشمندتر است.»
شما با ممنوعالورود خواندن من به سرزمین تاریخی قوم افغان، گمان بردهاید که مرا از مردمی که دوستشان دارم جدا کردهاید؛ حال آن که این شما هستید که از انسانیت و فرهیختگی ملت تان جدا افتادهاید. شما خاک افغانستان فرهنگآفرین را به زندان بزرگی برای اندیشه تبدیل کردهاید، اما هرگز نخواهید توانست فریاد حقیقت را خاموش کنید. قلمهای ما، از هر سو، روایتگر صلح و و دوستی خواهد بود و از پشت دیوارهای بلند سانسورتان، آنقدر بر سرتان حقیقت فرو خواهد ریخت، تا مانند مهرماه 1380، دوباره مجبور شوید به کوه های شمال افغانستان پناه برید که محل اختفای هم نوعان جانورتان است؛ زیرا همان روز هم ترسوهایی بودید که شهامت جنگیدن و جهاد در برابر قوای آمریکایی را نداشتید و امروز هم فقط بر مردمانی بی دفاع می تازید...
ممنوعیت من و آثارم، برای من نشان افتخاری است در جنگ نور با ظلمت. شما با این کار، همپیمانی خود را با جهل و ستم به همگان اثبات کردهاید. اما بدانید و آگاه باشید: آنچه میسازید، دیر یا زود، در هم خواهد شکست و تاریخ، بر شما — که دشمن دانایی و نماد نادانی بودهاید — هیچ گناهی را نخواهد بخشود... حال به همان ریش های جارویی تان افتخار کنید که دیر یا زود گرمای جهنم خداوندی، همان جاروها را خواهد سوزاند! ما مینویسیم و خواهیم نوشت؛ روزی خواهد رسید که قلمهای ما، تاریکیهای شما ملحدان خدانشناس را خواهد سوزاند و جهالتهای شما را به باد فنا خواهد سپرد.
«و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ»
و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفرگاهی باز می گردند...
می نویسم که شب تار سحر می گردد؛
یک نفر مانده از این قوم، که بر می گردد...
پوریا زرشناس
آبانماه 1404