آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
در دنیای علم، کمتر کسی را میتوان یافت که همچون دکتر پوریا زرشناس، مسیر پیشرفت را با چنین سرعتی طی کرده باشد. این محقق و نویسنده ایرانی که در تهران متولد شده، با سابقه همکاری در کشورهای مختلف از آمریکا و روسیه تا آلمان و قطر، امروز به عنوان یکی از چهرههای برجسته علمی ایران شناخته میشود. پوریا زرشناس، محقق و نویسنده ایرانی، پژوهشگر حوزه شیمی مواد(Material Chemistry) و شیمیدان جوان برجسته ی ایرانیست که در تهران متولد شده و پس از تجربه های علمی متنوع در کشورهای مختلف، هم اکنون ضمن حفظ ارتباط با جامعه آکادمیک بین المللی، در صنعت نیز مشغول به فعالیت است. وی در خانواده ای اصالتا شیرازی متولد شده، اما همواره با پرهیز از هرگونه قوم و قبیله گرایی، قبل از هر چیز خود را یک ایرانی می داند که همواره به همین آب و خاک مدیون است!
از نقض نظریه پروفسور حسابی تا همکاری با ۱۳ نهاد بینالمللی
وی صاحب 3 نظریه در حوزه های مختلف است:
- نظریه پیش بینی زلزله با کمک انرژی های کیهانی (Z.E.P.T)
- نظریه انتقال داده از طریق انرژی های بالا
- نظریه توسعه پایدار با بررسی رابطه مستقیم آن در افزایش استفاده از انرژی های نو
وی اخیرا نظریه 1957 پروفسور حسابی را در پاریس نقض کرد! :
نقض نظریه «بی نهایت بودن ذرات» پروفسور حسابی توسط دکتر پوریا زرشناس
همچنین وی سابقه شرکت در بیش از 90 دوره تخصصی و حضور در بیش از 170 کنفرانس علمی بین المللی را داراست و با نگارش بیش از 200 مقاله علمی و تالیف بیش از 100 عنوان کتاب تخصصی، ید طولایی در نگارش متون علمی دارد. 70 عنوان از کتاب های وی، خارج از ایران به زبان انگلیسی چاپ شده اند و به 6 زبان فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، ایتالیایی، پرتغالی و روسی ترجمه شدند.
حضور در تالار مشاهیر دانشگاه شهید بهشتی
حضور فعال وی در حدود 95 پروژه تحقیقاتی، صنعتی و دانشگاهی، و همچنین سابقه برنده شدن بیش از 40 جایزه علمی بین المللی قبل از سن 30 سالگی، سرانجام راه او را به تالار مشاهیر دانشگاه شهید بهشتی باز کرد و وی را تبدیل به یکی از مفاخر و چهره های برتر این دانشگاه در سال 1401 کرد. وی همچنین دارنده امتیاز 7 عنوان ثبت اختراع جهانی و برنده ی 3 مدال مسابقات بین المللی اختراعات در کشورهای سوئیس، کره جنوبی و کاناداست و در هیئت تحریریه ی 5 ژورنال تخصصی شیمی، 7 آکادمی و انستیتوی علمی بین المللی و بیش از 40 انجمن تخصصی علمی-تحقیقاتی عضویت دارد.
تحصیلات و مدارک دانشگاهی
- فوق دکتری مدیریت توسعه اقتصادی در انرژیهای تجدیدپذیر – دانشگاه قطر(Qatar University)
- فوق دکتری مدیریت توسعه روشهای مدرن و در زمینه استفاده از انرژی سبز در زمینههای مختلف کسب و کار – دانشگاه لوکزامبورگ (Universit de Luxambourg)
- فوق دکتری مدیریت در جایگزینی انرژیهای تجدیدپذیر با سوختهای فسیلی - دانشگاه آفریقای جنوبی(UNISA)
- دکتری اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر - دانشگاه ابن سینا مجارستان
- دکترای شیمی معدنی - دانشگاه آزاد اسلامی – تهران
- فوق لیسانس اقتصاد انرژی - دانشگاه آزاد اسلامی - تهران
- فوق لیسانس مدیریت تکنولوژی - گرایش تحقیق و توسعه - دانشگاه آزاد اسلامی - تهران
- فوق لیسانس شیمی معدنی - دانشگاه شهید بهشتی - تهران
- فوق لیسانس شیمی پلیمر - دانشگاه آزاد اسلامی - تهران
- لیسانس شیمی محض- دانشگاه شهید بهشتی - تهران
- لیسانس شیمی کاربردی - دانشگاه آزاد اسلامی - تهران
همکاری های بین المللی
۱. سازمان ملل متحد (UN)
پروژه: «پلتفرم صلح برای حل مناقشات محلی»
- تلاش برای ایجاد یک بستر امن برای گفتوگو و میانجیگری بین گروههای درگیر در مناقشات محلی (قومی و مذهبی) در مناطق بحرانی پکتیا، هلمند، ننگرهار (افغانستان) و North kivu (کنگو).
- برگزاری جلسات مستمر و طولانی و و ارائه گزارش های منظم به نهادهای بین المللی
- نتیجه: کاهش درگیریهای مسلحانه محلی از طریق گفتوگوهای ساختاریافته در افغانستان و کنگو و استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
*همکاری بانیروهای سازمان ملل در کنگو و افغانستان
۲. صلیب سرخ(ICRC) و هلال احمر (IFRC)
پروژه: تشکیل شبکه داوطلبان محلی برای پاسخ به بلایای طبیعی
- آموزش و تجهیز جوامع محلی در مناطق پرخطر (مانند امدادرسانی سیل یا زلزله) برای انجام عملیات امداد و نجات در ساعات اولیه وقوع حادثه - شهرهای اسکندریه و قاهره، مصر
- برگزاری دورههای آموزشی کمکهای اولیه، امدادگری و تخلیه اضطراری، ایجاد انبارهای محلی اقلام اولیه - شهرهای رباط و کازابلانکا - مراکش
- ایجاد سامانه جمعآوری و بازیافت پسماند توسط جوانان با هدف ایجاد اشتغال برای جوانان محلات فقیرنشین از طریق جمعآوری پسماندهای پلاستیکی و بازیافت آن، همزمان با بهبود بهداشت محیط توسط جوانان بیکار در مناطق پرجمعیت شهری.- شهر نایروبی، کنیا
- ایجاد یک شبکه از داوطلبان اتریشی برای همراهی و راهنمایی پناهندگان تازهوارد در زمینه یادگیری زبان، آشنایی با فرهنگ و قوانین محلی و ادغام در جامعه - شهرهای وین و گراتس، اتریش
- آموزش دانشجویان داوطلب سوئیسی برای راهاندازی سامانههای تصفیه آب و تأسیسات بهداشتی در اردوگاههای پناهندگان و مناطق آسیب دیده از بلایای طبیعی - شهرهای برن، بازل و زوریخ، سوئیس
- نتیجه: آموزش گروه های مختلف دانش آموزی، دانشجویی و امدادگری به مظور افزایش تابآوری جامعه و کاهش تلفات انسانی در ساعات طلایی پس از وقوع بلایا - شهرهای عجمان، شارجه، فجیره و راس الخیمه - امارات متحده عربی
*همکاری با صلیب سرخ کشورهای سوئیس و اتریش در کشور کنیا و همچنین همکاری با هلال احمر کشورهای قطر، امارات، مراکش، عمان و مصر.
۳. سازمان جهانی بهداشت (WHO)
پروژه: پیشآگاهی و پاسخ سریع به همهگیریها: جمهوری دموکراتیک کنگو (برای مقابله با بیماریهایی مانند ابولا)، بنگلادش (نظارت بر بیماریهای کمپهای پناهندگان روهینگیا)
- ایجاد یک سیستم هشدار اولیه جهانی برای شناسایی و ردیابی سریع بیماریهای همهگیر نوپدید با استفاده از یک سیستم مبتنی بر هوش مصنوعی.
- نظارت بر دادههای سلامت از سراسر جهان، تشکیل تیم های تمرین مشترک آمادگی با کشورهای عضو.
- نتیجه: استقرار یک سیستم مبتنی بر هوش مصنوعی به منظور کاهش زمان بین شناسایی یک تهدید بهداشتی و اجرای پاسخهای هماهنگ بینالمللی.
۴. یونیسف (UNICEF)
پروژه: ایجاد مدارس سیار و مراکز فرهنگی برای کودکان مناطق محروم و بحرانزده در پاکستان و سودان
- تضمین دسترسی به آموزش پایه برای کودکانی که به دلیل فقر، جنگ یا بلایای طبیعی از مدرسه محروم ماندهاند.
- راهاندازی کانتینرهای مجهز به کلاس درس، تأمین معلمان آموزشدیده و بستههای آموزشی.
- آموزش زبان های انگلیسی و فرانسه و همچنین مهارت های ارتباطی به منظور تطبیق سریعتر کودکان با جامعه بین المللی
- نتیجه: جلوگیری از ترک تحصیل یک نسل و ارائه آموزش و حمایت روانی-اجتماعی به کودکان در شرایط سخت
۵. کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان (UNHCR)
پروژه: طراحی و صدور کارت هویت دیجیتال برای پناهندگان و آوارگان میانمار
- صدور یک کارت هویت دیجیتالی و امن، برای پناهندگان، به منظور احراز هویت و دسترسی به خدمات بهداشتی، مالی و آموزشی.
- ثبتنام بیومتریک، همکاری با دولت های میانمار و بنگلادش و مؤسسات مالی برای به رسمیت شناختن این کارت.
- نتیجه: کاهش آسیبپذیری پناهندگان، مبارزه با قاچاق انسان و تسهیل ادغام آنان در جامعه میزبان.
۶. سازمان حفاظت از محیط زیست ملل متحد (UNEP)
پروژه: «احیای تالابهای در معرض نابودی»
- احیای اکوسیستمهای تالابی در سه منطقه بحرانی جهان که نقش کلیدی در تنوع زیستی و ذخیره کربن دارند.
- بررسی و مدیریت کاشت پوشش گیاهی بومی، مدیریت منابع آب، مشارکت دادن جامعه محلی در حفاظت.
- نتیجه: بازگرداندن نسبی عملکرد اکولوژیک تالابها، افزایش ذخیره گاههای کربن و معیشت پایدار برای جوامع محلی.
محل انجام پروژه ها
-
کنیا
دریاچه ناکورو: این دریاچه که میزبان میلیونها فلامینگو است، با آلودگی صنعتی، کاهش ورودی آب و تغییرات اقلیمی مواجه است.
-
ویتنام
دلتای مکونگ: یکی از حاصلخیزترین دلتاهای جهان که به دلیل سدسازی در بالادست (چین، لائوس)، تغییرات اقلیمی و شوری آب تحت فشار شدید است.
-
میانمار (برمه)
دلتای ایراوادی: این منطقه غنی از تنوع زیستی با تهدیدات توسعهای و آلودگی مواجه است.
۷. صندوق بینالمللی پول (IMF)
پروژه: ثباتبخشی برای کشورهای متأثر از شوکهای آب و هوایی: موزامبیک (کشوری که مکررا با طوفان های موسمی مواجه میشود) و پاکستان (پس از سیل ویرانگر ۲۰۲۲)
- سنجش میدانی داده ها به منظور ارائه وامهای کمبهره با شرایط انعطافپذیر
- فعالیتها: ارزیابی آسیبپذیری اقتصادی، طراحی برنامههای اصلاحی همزمان با حمایت از اقشار آسیبپذیر.
- دستاورد مورد انتظار: کمک به تثبیت اقتصاد کلان این کشورها بدون تحمیل ریاضت اقتصادی شدید.
۸. بانک جهانی (World Bank)
پروژه: «تأمین مالی زیرساختهای مقاوم در برابر تغییرات اقلیمی»: بنگلادش (ساخت پناهگاههای ضدطوفان و سدهای ضدسیل)
- هدف: ساخت جادهها، پلها و سیستمهای آبرسانی در کشورهای در حال توسعه که در برابر سیل، طوفان و زلزله مقاوم باشند.
- فعالیتها: مطالعات فنی، نظارت بر اجرای پروژه، انتقال فناوری و دانش به دولت محلی.
- دستاورد مورد انتظار: کاهش خسارات اقتصادی ناشی از بلایای طبیعی و تضمین تداوم خدمات حیاتی.
۹. بانک اسلامی توسعه (IsDB)
پروژه: «ایجاد صندوق توسعه انرژیهای پاک برای کشورهای عضو»:مراکش (پروژه عظیم انرژی خورشیدی نور)، اندونزی و سنگال(پروژههای زمینگرمایی و خورشیدی)
- هدف: تأمین مالی پروژههای انرژی خورشیدی و بادی در کشورهای عضو برای افزایش دسترسی به برق پاک و مقرون بهصرفه.
- فعالیتها: اعطای وامهای قرضالحسنه، مشارکت در ساخت نیروگاهها، توسعه فناوریهای سبز محلی.
- دستاورد مورد انتظار: کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی، ایجاد اشتغال سبز و پایبندی به اهداف توسعه پایدار
۱۰. برنامه جهانی غذا (WFP)
پروژه: «کمکهای غذایی در ازای کار روی پروژههای احیای محیط زیست»: ماداگاسکار (کاشت درختان برای مقابله با فرسایش خاک)، اتیوپی و کنیا (در جوامع عشایری که با خشکسالی دستوپنجه نرم میکنند).
- هدف: تأمین امنیت غذایی برای خانواده های آسیبپذیر در ازای مشارکت آنان در پروژههایی مانند کاشت درختان یا ساخت سامانههای آبخیزداری.
- فعالیتها: شناسایی خانوادههای نیازمند، طراحی پروژههای محلی مفید، توزیع غذا یا کوپن غذایی.
- دستاورد مورد انتظار: مبارزه با گرسنگی و ناامنی غذایی همزمان با مقابله با بیابانزایی و تخریب محیط زیست.
۱۱. سازمان همکاریهای اسلامی (OIC)
پروژه: میانجیگری برای حل مناقشات بین کشورهای عضو
- هدف: ایجاد یک دپارتمان تخصصی و دائمی برای ارائه «مساعی الحمیده» (میانجیگری) در اختلافات سیاسی یا اقتصادی بین اعضا (افغانستان، عراق، یمن و لبنان)
- فعالیتها: تشکیل گروههای کارشناسی، برگزاری نشستهای منظم و ارائه طرحهای صلح قابل اجرا
- نتیجه: تقویت همبستگی اسلامی(با تاکید بر تقریب مذاب و دوری ار افراط گرایی) و کاهش تنشها از طریق ابزارهای دیپلماتیک و از بین بردن بنیادگرایی اسلامی (مسئله قبایل افغانستان، قبایل سنی و شیعه عراق، اقوام یمنی، دروزیان و اهل تسنن لبنان)
۱۲. اتحادیه عرب (Arab League)
پروژه: «اتصال شبکه برق کشورهای عربی» : اتصال شبکه برق کشورهای عربی: این یک پروژه منطقهای است که با اتصال شبکههای برق مصر، اردن، سوریه و عراق آغاز می شود و به تدریج به سایر کشورهای عربی گسترش می یابد.
- هدف: ایجاد یک شبکه یکپارچه انتقال برق بین کشورهای عضو برای بهینهسازی مصرف انرژی و پشتیبانی در زمان بحران.
- فعالیتها: تدوین استانداردهای فنی مشترک، جذب سرمایهگذاری، اجرای فازهای تکمیلی و برق خورشیدی
- دستاورد نهایی: امنیت انرژی منطقهای، کاهش هزینههای تولید برق و توسعه بازار منطقهای انرژی.
۱۳. یونسکو (UNESCO)
پروژه: «حفاظت دیجیتالی از میراث فرهنگی در معرض خطر»: حفاظت دیجیتالی از میراث فرهنگ افغانستان (حفاظت دیجیتالی از منارههای جام و بامیان)، عراق (حفاظت از آثار موزه شهر موصل و شهر نمرود)، سوریه (اسکن سهبعدی آثار پالمیرا و حلب)
- هدف: اسکن سهبعدی و ثبت دیجیتالی سایتهای میراث فرهنگی که در معرض تهدید جنگ، تغییرات اقلیمی یا غارت هستند.
- فعالیتها: استفاده از فناوری لیزراسکن و پهپاد، ایجاد یک آرشیو دیجیتال جهانی قابل دسترسی برای پژوهشگران.
- نتیجه: حفظ حافظه تاریخی بشریت برای نسلهای آینده و مستندسازی برای بازسازی احتمالی.
برخی تالیفات و آثار منتشره
1. Global Water Crisis. Next station: The Inferno!
2. Renewable Energy: A Direct Train towards Sustainable Development!
3. Smart World; Smart Polymers
4. Energy: Development bottleneck Or Development in simple language
5. Nanotubes Small Pipes as Important as a World
6. Heavy Metals; Illegal offspring of industries for biosphere
7. Microchemistry; The beginning of the Nano storm in the world!
8. Graphene Two-dimensional to the thickness of one atom ، A thousand dimensions deep in the ocean
9. Oil & Gas Chemistry; to the sweetness of bar of Chocolate
10. Green Chemistry
11. Toxicology in Chemistry Underrated In Scientific Trends
12. One ، Two ، Mystery… Coordination Chemistry!
13. MOF or MPN?! Magical Porous Networks instead Metal Organic Frameworks!
14. Zeolite; Stubborn network for chemical stability!
15. Sweet Story of Chemistry
16. The Story of Quantum Land
17. Renewable Energy; A Highway to the safe capital of development
18. A Journey through the Realm of the Carbon Empire
19. Promising anti-cancer compounds using drug design strategies
20. In search of Renewable energy in the heart of the capital of Fossil energy in the world
21. In search of new energy in the depths of the Oceania
22. In search of new energy on the Ancient continent
23. In search of clean energy on the Dark Continent
24. In search of green energy on the green continent
25. Renewable energy a trip to the land of the Inca Empire
26. Clean Energy on New Continent
27. Drug design strategies for tyrosine kinase inhibitors
28. New energies; Highway to safe capital of development
29. Click Chemistry; A Click to the heights of a new world
30. Blood; inner life
31. Fundamental of neuroscience & its medicines
32. Hydrogels; The new generation of absorbents
33. Hydrogels come to the aid of the body
34. Biopolymers; Hello again from polymers to the environment!
35. Polyurethane adhesives; Glue for all seasons!
36. Investigating the importance of ((Renewable Energy)) in achieving ((Sustainable Development))
37. Permanent transfer of power from fossil energy to Renewable Energy sources
38. Everything about Polyurethanes
39. Effects of solar & cosmic energies on the occurrence of earthquakes
40. Carbon Emissions; Change the Ocean Chemistry
41. Everything about Hydrogels
42. Nanoplastics; The new killer of the oceans
43. From the manifestation of divine illumination to the age of quantum theory
44. Polyurethane; Simple as drinking a glass of water
45. Philosophy of Chemistry
46. Quantum; Easy as drinking a glass of water
47. Stormy applications of nanotechnology in renewable energy
48. Artificial intelligence in Chemistry
49. Philosophy of Chemistry
50. Sensors & Nano Sensors from A to Z
51. کیمیای ترکیبات طبیعی؛ اکسیر جوانی ازینجا تا ابدیت
52. انرژی های تجدیدپذیر: آخرین فرصت برای حیات سیاره
53. بحران جهانی آب؛ ایستگاه بعد: جهنم!
54. دنیای هوشمند؛ پلیمرهای هوشمند
55. انرژی های تجدیدپذیر؛ قطاری مستقیم به سمت توسعه پایدار
57. نانوتکنولوژی؛ دروازه ای به هزاره جدید مقیاس ها
58. دیپلماسی انرژی ، اقتصاد انرژی: 2 بال پرواز ققنوس توسعه
59. حسگرهای شیمیایی چشمی: آغاز عصر جدیدی از شناسایی؛
60. امپراتوری نفت؟! خداحافظ عصر افسانه ای!
61. سلاح های شیمیایی؛ مرگ خاموش انسانیت
62. سفری به اعماق حفره های مواد متخلخل؛ زئولیت ، MOF ، و دیگران!
63. نانوکاتالیست؛ نفت ، گاز ، پتروشیمی
64. سوخت های زیستی؛ مصرف تا بی نهایت
65. پلی اورتان؛ پلیمری برای تمام فصول
66. خوردگی؛ کابوس پنهان صنعت
67. پلیمرهای هوشمند؛ ایستگاه آخر انقلاب چهارم صنعتی
68. مبانی دارو رسانی پوست: از توزیع سیستماتیک تا طراحی موضعی
69. نقش ترکیبات طبیعی در درمان سرطان: دیروز ، امروز ، فردا
70. آلودگی؛ کودتای بشر علیه بشریت: ساعت 25 به وقت زمین!
71. احتیاط و ایمنی: لبخند دوباره زندگی
72. سنسورهای شیمیایی: سمبل عصر امپراتوری حسگرها
73. آب؛ نبض تپنده جهانشهر
74. کاتالیزور: جام جهان بین سرعت
75. شیمی صنعت غذا: از صفر تا 100
76. امنیّت انرژی؛ قطب نمای گمشدگان معبد آینده
77. آب ، آخرین سرباز ارتش زندگی
78. انرژی؛ کیمیای هزاره سوم
79. کامپوزیت و نانوکامپوزیت در 90 دقیقه
عبور شخصیتی علمی به فراتر از مرزها
پوریا در خانوادهای متولد شد که مانند بسیاری از خانواده های ایرانی، برای تحصیل ارزش فراوانی قائل بودند و او نیز در سنین پایین، علاقه زیادی به شیمی پیدا کرد. اما در دانشگاه بود که فهمید اساسا علاقه ای به این رشته ندارد!!! اما پیگیری های بی وقفه او برای کسب دانش، او را به مؤسسات معتبر جهانی سوق داد، و در نهایت به دلیل تحقیقات پیشگامانه خود، تحسین هایی را نیز به دست آورد. پروژه های زرشناس، اغلب روی کاربردهای عملی علم شیمی در حوزه های مختلف است و بر راهحلهای پایداری تمرکز میکند، که به مسائل مهم جهانی میپردازد. کمک های او البته بی تاثیر نبوده است و ردپای مدیریت وی در پروژه هایی که به سبب زیرساختی بودن، کمتر به چشم می آیند، وی را به شخصیتی تبدیل کرده که به دلیل پیشبردن مرزهای آنچه در این زمینه پیشتاز است، شناخته میشود.
بستری برای تغییرات جهانی
علاوه بر مشارکتهای علمی، مشارکت پوریا زرشناس در سازمانهای بینالمللی، تعهد او را به استفاده از علم بهعنوان بستری برای تغییرات جهانی برجسته میکند. او از نزدیک با سازمان ملل متحد در ابتکاراتی با هدف ترویج توسعه پایدار و رسیدگی به تغییرات آب و هوا همکاری کرده است. توانایی او در صحبت هایی ساده و روان در مورد مفاهیم پیچیده علمی و پیامدهای آن ها بر سیاست های جهانی، او را به یک مشارکت کننده مورد توجه در بحث های بین المللی تبدیل کرده است. همکاری های دکتر زرشناس با اتحادیه عرب نیز قابل توجه بوده است، به ویژه در تقویت گفتگو بین دانشمندان و سیاستگذاران کلان در سراسر خاورمیانه. تلاشهای او برای پر کردن شکافها بین جوامع از طریق علم، باعث احترام و تحسین او در طیفهای فرهنگی و سیاسی شده است. او از طریق مشارکتهای استراتژیک و کارگاههای مختلف آموزشی، تبادل دانش را تسهیل کرده است که از سیاستهای علم محور در منطقه حمایت میکند. امروزه وی در امارات متحده عربی، قطر، عمان و مراکش، شخصیتی شناخته شده است.
همچنین، مشارکت او با صلیب سرخ در پرداختن به جنبه های بشردوستانه در تحقیقات شیمیایی، به ویژه در رابطه با بلایای زیست محیطی و بهداشت عمومی، بسیار مهم بوده است. زرشناس از ابتکاراتی حمایت کرده است که از پیشرفت های علمی برای بهبود شرایط در مناطق آسیب دیده کمک می کند. او با ادغام تخصص علمی خود با تلاش های بشردوستانه، به دنبال ارائه راه حل های به موقع برای جوامع در بحران بوده است. (از جمله همکاری های وی با برنامه جهانی غذا و مقابله با تسلیحات شیمیایی)
تلاقی علم و سیاست
زرشناس علیرغم دستاوردهای منطقه ای و جهانی اش، خالی از بحث نیست. دیدگاه های صریح او در مورد تلاقی علم و سیاست بحث هایی را در جامعه علمی و محافل سیاسی برانگیخته است. منتقدان اغلب مواضع او را به چالش می کشند و استدلال می کنند که آن ها ممکن است از مرزهای بی طرفی علمی فراتر روند. با این حال، زرشناس بر این باور است که دانشمندان وظیفه اخلاقی دارند که در گفتمان عمومی شرکت کنند و بر سیاستهایی که بر جامعه تأثیر میگذارد، تأثیر بگذارند. در غیر اینصورت ممکن است سیاستمدارانی پوپولیست، با تصمیماتی نابخردانه، آینده چندین نسل را تباه سازند.
تواضع؛ کلید ارتباط!
پوریا زرشناس امروز همچنان الهام بخش نسل جدیدی از دانشمندان و فعالان جوان است. ترکیب منحصربه فرد او از شیمی، مدیریت و دیپلماسی او را به عنوان یک چهره قانع کننده در هر دو عرصه علمی و سیاسی قرار می دهد. همانطور که او برای مصاحبه ای بحث برانگیز آماده می شود، مخاطبان می توانند انتظار گفتمانی را داشته باشند که روایت های مرسوم را به چالش می کشد و نقش اساسی دانشمندان جوان را در شکل دادن به آینده جهانی برجسته می کند. ما تئوریهای نوآورانه، تلاشهای بشردوستانهشان و چگونگی حرکت آن ها در تقاطع علم، سیاست و مسئولیت اجتماعی را بررسی خواهیم کرد. به ما بپیوندید تا از یک پیشگام واقعی استقبال کنیم که نه تنها آینده شیمی را تغییر میدهد، بلکه متعهد است که رویکرد ما را نسبت به برخی از حیاتیترین چالشهای پیش روی بشر امروزی متحول کند: وی به شدت به کار تیمی اعتقاد دارد و معیار و ملاک او برای معاشرت با انسان های مختلف، تواضع آن هاست. به مطالعه و خواندن بیش از هر کار دیگری تقید دارد و تا قبل از 25 سالگی، دو مرتبه، تمام کتاب های کتابخانه اش را به کتابخانه های عمومی اهدا کرد، اما همچنان از تعداد زیاد کتاب ها و نبود فضای کافی برای نگهداری شان، گلایه می کند!
ورزش های مورد علاقه
پوریا از دوران جوانی همیشه به سمت هیجان ورزش کشیده شده است. وی تاکید می کند که بیشتر عاشق آرامبخشی پس از هیجان ورزش است و نه فعالیت های شدید آن! به همین خاطر، دو علاقه اصلی او در ورزش، گلف و تیراندازی است که در هر دوی آن ها استعداد خوبی دارد؛ او این موضوع را خیلی دیر و در 23 سالگی متوجه شد... در زمین گلف، به جدیت، دقت و تمرکزش معروف است و همیشه برای امتیازات کامل تلاش می کند. وقتی صحبت از تیراندازی به میان می آید، او یک تیرانداز تیزبین با چشمی تیزبین و دستانی بدون لرزش است؛ چه او در زمین سبز باشد و چه در باشگاه تیراندازی، عشق پوریا به این ورزش ها در عملکرد و اشتیاق او به خوبی نمایان است.
هنر و روحیات درونگرایانه
موسیقی
همچنین جدا از عشق به ورزش، قدردانی عمیقی نیز از هنر دارد. او یک موسیقی دان با استعداد است که ساز تخصصی اش سنتور ایرانیست، اما ساز مورد علاقه اش برای شنیدن موسیقی، پیانوست که با ملودی های روح انگیز و آهنگ های پیچیده خود، مخاطبان را مسحور می کند. پس تعجبی ندارد که از شیفتگان«فریبرز لاچینی» و «انوشیروان روحانی» باشد.
نقاشی
البته نقاشی های آبرنگ او حس آرامش و زیبایی را تداعی می کند و با هر ضربه قلم، جوهر طبیعت و احساسات را به تصویر می کشد. همین خصیصه او باعث شده تا با دوربین کوچک عکاسی اش، قاب هایی را ثبت و ضبط کند، که با رنگ و لعابی زیاد، مخاطب را چند ثانیه ای میخکوب هنرش کند.
او همیشه به دنبال ماجراجویی ها و تجربیات جدید در سراسر جهان است و خود را در فرهنگ ها و مناظر مختلف غوطه ور می کند. چه او در حال کاوش در ویرانه های باستانی در یونان باشد یا در آب های شفاف مالدیو غواصی کند، کنجکاوی و عطش پوریا برای دانش او را به جستجوی شگفتی های جهان سوق می دهد. علیرغم برنامه ی روزانه ی شلوغ خود در دانشگاه و کارخانه های بزرگ صنعتی، و همچنین تقید او به مطالعه روزانه، مدیتیشن، موسیقی، هنر و سفر، همیشه زمانی را برای سرگرمی مورد علاقه خود - تماشای حرفه ای فوتبال - پیدا می کند. او از طرفداران پر و پاقرص این ورزش است و با وفاداری و اشتیاق تزلزل ناپذیر تیم های مورد علاقه خود را تشویق می کند.
بارسلونا، منچستر سیتی یا گواردیولا؟!
او به خاطر تیکی تاکای گواردیولا، عاشق بارسلونا شد و پس از کوچ او به منچستر سیتی، طرفدار بارسلونا باقی ماند؛ اما هرگز نتوانست از بازی چشمنواز تیم های تحت مدیریت او دست بکشد و به شکل پیگیرانه ای، بازی های منچستر سیتی را هم دنبال می کند. چه او در حال تماشای یک مسابقه به صورت زنده باشد و چه از آسایش خانه خود، اشتیاق او برای بازی، مسری و الهام بخش است.
«حال خوش» مهمتر از هر چیزی!
در تمام جنبه های زندگی اش، عشق پوریا به ورزش، هنر، سفر و فرهنگ در هر کاری که انجام می دهد، می درخشد. او با انگیزه ای بی امان برای برتری در علایقش و چشمی دقیق به زیبایی و ماجراجویی، همیشه به دنبال چالش ها و فرصت های جدید برای رشد و یادگیری است. چه او در زمین گلف باشد، چه در مقابل بوم نقاشی باشد، چه در حال کاوش در یک شهر جدید، اشتیاق پوریا برای زندگی در هر چیزی که لمس می کند، مشهود است. او خودش رو خیلی آدم موفقی نمی داند و بیشتر می تواند خود را انسانی «خوشحال» توصیف کند. و دلیل این خوشحالی و حال خوش را دعاهای خیر مادر و حمایت های بی دریغ پدرش می داند. گرچه با پدر و مادرش بسیار تفاوت اخلاقی و مسلکی دارد، اما معتقد است باید همیشه دل هر انسانی، به خانه ای گرم باشد و آدم هایی که در آن خانه کنار هم زیست می کنند. همیشه برای تائید این حرفش از ناصر عبداللهی وام می گیرد:
هیچ جای دنیا واسه مون، مثل خونه صمیمی نیست...
با هیچ کسی مثل خونه، دوستی هامون قدیمی نیست!
از هجده سالگی و زمانی که دانشجو شد، دیگر از نظر مالی مستقل شد و همیشه به هر کس، به خصوص دانشجویانی که از او سوال می کنند مسیر موفقیت از کجا می گذرد؟!
با صدای بلند داد میزند:
استقلال! مخصوصا از نوع مالی!
هر وقت نخواهد حرف زور کسی را قبول کند، خیلی ریلکس به طرف مقابلش زل می زند و می گوید: «من از شما حقوق نمی گیرم؛ پس اصلا به شما جواب پس نمی دهم!» به شدت اعتقاد دارد تا زمانی که فردی، فارغ از جنسیت، طعم شیرین دستمزد گرفتن را نچشد، معنای حقیقی زندگی را درک نکرده... و البته سختی های آن را !!! به اینکه پول خوشبختی می آورد، هیچ اعتقادی ندارد اما به شدت اصرار دارد که نداشتن پول، حتما بدبختی می آورد! بر همین مبنا خیلی اهل اشیای لوکس نیست؛ اما به آراستگی و نظم بسیار علاقمند است. او همچنین معتقد است هیچ چیز آسانی در این دنیا وجود ندارد؛ حتی آب خوردن! زیرا برای همین کار به ظاهر ساده هم بایستی 8 مرحله فرآیند مختلف انجام شود:
- انسان از جا برخیزد
- به سمت کابینت حرکت کند
- یک لیوان بردارد
- سپس به سمت یخچال حرکت کند
- درب یخچال را باز کند
- بطری آب را خارج کرده
- آب را درون لیوان بریزد
- و سپس سر بکشد!
او در ادامه می افزاید:
«اصلا هر مسیری پر از چالشه! چه مسیر منتهی به موفقیت، چه منتهی به شکست! و تازه توی فیلم ها و کتاب قصه ها، صرفا داستان موفقیت افراد نوشته شده... این درست نیست و تصویری رویایی به هر انسانی میده که با واقعیت های دنیای ما اصلا همخوانی نداره... اگر ما هزار مثال برای موفقیت داریم، قطعا 100 هزار مثال برای شکست داریم! ولی هیچکس از آدم هایی که شکست خوردن حرفی نمیزنه و داستان های اون هارو تعریف نمیکنه...»
خب طبعا چالش های زیادی بوده اند که مثل همه آدم ها، او رو هم آزار داده اند. استرس ناشی از کمالگرایی مفرط، باعث می شود در هر لحظه از مسیر، هر انسانی را به سمت انصراف از ادامه ی تلاش سوق دهد، خود یکی از اصلی ترین عامل هاست. اما از یک جایی به بعد، دیگر کلا بیخیال نتیجه شد و صرفا سعی کرد ضمن تلاش بی وقفه، از مسیر لذت ببرد و نتیجه را به کس دیگری بسپرم. وی به شدت اعتقاد دارد هیچ چیزی بی صاحب آفریده نشده و اساسا همان کسی که آفریننده اسا، باید نگران آفریده هایش نیز باشد؛ این مسولیت ما نیست! پس چرا ما باید بابت آن حرص بخوریم؟! یک جمله معروف را همیشه تکرار می کند: «امروز، روز سختیه، فردا سخت تر.. اما پس فردا، همه چیز خوب میشه... ولی خب متاسفانه بیشتر مردم فردا عصر دست از تلاش برمی دارند....»
اوقات فراغت
وی در مورد اوقات فراغتش معتقد است:
«به عنوان سرگرمی و تفریح سینما رو خیلی دوست دارم. هنوزم مثل ایام دانشجویی، هفته ای یکبار سینما رفتن رو توی برنامه هام میگذارم؛ حتی اگر بیرون ایران باشم، حتی اگر زبان اون فیلم رو متوجه نشم(مثل سفری تحقیقاتی که به روسیه داشتم و هیچی روسی بلد نبودم و وقتی بیرون از محیط دانشگاه بودم، کاملا در سکوت مطلق وقت میگذروندم!) باز هم به سینما میرم. سینما به نظر من جادوی عصر ماست و محمل انتقال بسیاری از پیام ها. خیلی برام عجیبه که خیلیا شاید در طی یکسال، 10 فیلم هم نمی بینن. فیلم ها، آینه وجودی ما آدم ها هستن!
آب؛ عنصری حیاتبخش!
بجز سینما، شنا کردن رو هم خیلی می پسندم؛ واقعا آب، یه عنصر حیاتبخشه. حتی دقایقی در اون قدم زدن هم، باعث طراوت روح و جسم میشه. البته گلف و تیراندازی هم جالبه... تمرکز عمیقی که این 2 رشته ورزشی، در سکوت، نیاز دارن، واقعا برای آرامش ذهن فوق العاده اثر بخشه.
معاشرت با افراد مسن رو هم به شکل مستمر در برنامه های هفتگی و ماهیانه ام قرار میدم. تجربه های نابی که از دل صحبت ها و خاطرات سالمندان به دست میاد ، واقعا اعجاب انگیزه. یک بلیط رایگان برای به دردسر نیفتادن در زندگی! خیلی وقتا از دل همین معاشرت ها و چای خوردن ها، از گردنه های عجیب و غریبی عبور کردم، که زنده دراومدن از اون ها کلا غیر ممکن به نظر می رسید!»
فیلم، فیلم، و باز هم فیلم!
شاید تا امروز، بیش از 2500 فیلم دیده باشم و حدود 1000 کتاب خونده باشم. انتخاب از بین این همه گزینه واقعا کار ساده ای نیست! اما خب اگر بخوام یک فیلم نام ببرم، (Bruce Almighty) (بروس قادر مطلق) با بازی مورگان فریمن و جیم کری رو انتخاب می کنم، که خب دیدن این فیلم ، برای من از ساعت ها سخنرانی اخلاقی هم، بیشتر اثر داشت و میزان اعتماد من به آفریدگار توانا رو به قدری افزایش داد که دیگه از پیشامدهایی که ممکنه بعضا خوشایند من نباشند ، ناراحت نمی شم. یه جور معجون آموزش توکل کردن!
در بین کتب هم ، خب من »فلسفه تنهایی« لارس اسوندسن و »مصائب آشپزی برای دیکتاتورها»، اثر ویتولد شابوفسکی رو انتخاب می کنم. اولی برای ما آدم های قرن 21 که بعضا همزمان از بحران هویت و بحران معنا رنج می بریم، می تونه انتخاب خوبی باشه تا حداقل مصداق این جمله معروف نشیم: «کسی که سلول انفرادی را ساخت، می دانست که سخت ترین کار انسان، تحمل خویشتن است!»
در ادامه به بررسی چند سوال و جواب از او می پردازیم:
* تو نقاشی هم می کشی! مگه نه؟!
آره...یه جور تراپی محسوب میشه برام... وقتی قلم رو دستم می گیرم، توی دریای خیال غرق میشم؛ واقعا سرگرمی شیرین و دلچسبیه!
* چطور شد به سمت نقاشی کشیده شدی؟!
خیلی اتفاقی... روزهای لهستان در سرمای دلنشین پاییز ۲۰۲۱ میگذشت. من، که برای مأموریتی فنی در پالایشگاه پووک فرستاده شده بودم،دنیام را بین نمودارهای مهندسی و راکتورهای شیمیایی تقسیم کرده بودم. تا اینکه یک روز، توی یک گالری کوچک در ورشو، با کینگا نوواک آشنا شدم. زنی آرام با چشمانی که گویی راز همه سایهها و نورها را میدانست. من نمی دونستم اون یکی از معروف ترین نقاش های زن اروپاست! همینطوری که داشتم توی گالریش قدم می زدم، رسیدم به کلاسش که انتهای گالریش بود؛ به لهستانی ازم پرسید: نقاشی بلدی؟!
آغاز سفر نقاشی در لهستان
منم به انگلیسی پاسخ دادم: ببخشید! من مسافرم! لهستانی بلد نیستم! و خب اون با خونسردی من رو روی صندلی نشوند و کاغذی جلوم گذاشت و گویی رفت روی موج انگلیسی و کلاس رو اصلا به زبان دیگری برگزار کرد که من هم بتونم بفهمم چه خبره! از اون به بعد، کارم این بود که عصر روزهای دوشنبه، چهارشنبه و جمعه برم سر کلاس و مشق نقاشی کنم! یادمه عصرها، پس از اتمام شیفت در پالایشگاه، به آتلیه کوچک او در خیابان میزدنا میرفتم. اونجا، لابلای بوی تینر و رنگ، دنیای جدیدی به روم گشوده شد.
کینگا اولین کسی بود که قلم مویی به دستم داد و مرا با جادوی آبرنگ آشنا کرد. او به من آموخت که چگونه مانند یک مهندس، "ساختار" رنگ را بفهمم؛ چگونه آب و رنگ با هم واکنش نشان میدهند و خلق میکنند. نخستین طرحهای من از مناظر صنعتی پووک، با آن لولهکشیهای درهمپیچیده و برجهای تقطیر، با قلم و آبرنگ متولد شدند را او به من یاد داد؛ او به من یاد داد که زیبایی را حتی در قلب فولاد و بتن نیز جستجو کنم!
ادامه آموزش در نروژ
سال ۲۰۲۲ فرا رسید و زندگی این بار من رو به نروژ کشونده بود، این بار برای یک دوره کارآموزی در پالایشگاه مونگستاد. وسط اون طبیعت خشن و باشکوه و سرد فیوردها، بخت اون رو پیدا کرده بودم که با معرفی نامه کینگا نوواک، نزد جنی ساویل، استاد مسلم طراحی فیگوراتیو، آموزش ببینم. اگر کینگا به من "سبکی" از آبرنگ را آموخته بود، جنی به من "وزن" و "حجم" را یاد داد. زیر دستان او، بدن انسان و حجک ساختمان ها را نه به عنوان یک موضوع زیباییشناختی، بلکه به عنوان یک نقشهی زمینشناختی از گوشت و استخوان و ساختار مطالعه کردیم. طراحیهایم از همکاران کارگر در پالایشگاه، با همان نگاه قدرتمند و بیپرده به "انسان معاصر" انجام شد. سرمشق اصلی من در آن روزها، ترکیب دو دنیا بود: قدرت خام صنعت و پیچیدگی خام بدن انسان!
تکمیل آموزش ها در اتریش
در نهایت، در سال ۲۰۲۳، یک مأموریت نهایی، من را به اتریش کشاند، جایی که مسئولیت راهاندازی نیروگاه خورشیدی گرافنورث را بر عهده داشتم. در اینجا، با "جولی مهرتو"، یکی از برجستهترین چهرههای هنر مدرن جهانی، آشنا شدم. کار با او، نقطه اتصال همه تجربیات پیشین من بود. جولی به من آموخت که چگونه روایتهای شخصی، تاریخ، و نقشههای شهری و صنعتی را در قالب تابلوهای بزرگ و آبستره درهم بیامیزم. در آتلیه او در وین، یاد گرفتم که چگونه از رنگ روغن و آبرنگ در کنار هم استفاده کنم، تا بافتی چندلایه خلق کنم؛ گویی که نقشههای فنی پالایشگاه، بدنهای طراحیشده در نروژ و مناظر رؤیایی لهستان، همگی در یک کادر به هم میپیوندند تا "بیوگرافی بصری" من را شکل دهند. من دقیقا در همینجا بود که چیزی رو یادگرفتم که به اون میگن: "آن"ِ هنری!
امروز، وقتی به مسیرم نگاه میکنم، میبینم که هر مأموریت صنعتی، نه تنها یک پیشرفت حرفهای، که یک فصل کاملا جدید در سفر هنری زندگی من بود. از آبرنگهای شفاف "کینگا" در لهستان، تا طراحی های پرصلابت "جنی" در نروژ، و در نهایت، ترکیببندیهای پیچیده و روایی "جولی" در اتریش؛ این سه استاد، به من آموختند که هنر و مهندسی نه تنها در تقابل نیستند، که دو زبان مختلف برای توصیف یک جهان هستند: جهانی که در آن، زیبایی را میتوان هم در یک خطکشی دقیق و هم در یک قلموی آزاد جستجو کرد! البته بعدها چندتا دوره تکمیلی کوتاه توی روسیه، یونان و چین هم دیدم... که از نظر تنوع دیدگاهی واقعا جذاب بود.
اگر شغل فعلی ات را نداشتی، چه کاره بودی؟
اووووووم... اولا من شیمیست بودن رو انتخاب نکردم.... بلکه این شیمی بود که من رو انتخاب کرد و بسوی خودش کشید. من قرار بود حقوق بین الملل بخونم و سال های زیادی توی دانشکده ی شیمی، اساتید تاکید میکردن تو چرا علوم سیاسی نمیخونی بجای شیمی!!!! اما امروز اگر شیمیست نبودم، احتمالا یک قنادی تاسیس می کردم... شغل جذاب و جالبیه... صد در صد این جذابیت بیشتر میشه اگر فکر کنیم که یه مقدار خلاقیت توی تولید شیرینی های جدید به خرج بدیم... خیلی وقت ها میبینم که قنادی ها در 90 درصد محصولات شون شبیه به بکدیگر هست و اصلا قصد ندارن یه شیرینی جدید و خوشمزه تولید کنن انگار!!!!
افراد یا دلایل موثر شما در موفقیت چه کسانی یا چه چیزایی بودن؟!
خب در بعد کلان، افرادی که الگوی من در زندگی هستن، نلسون ماندلا و ماهاتما گاندی هستن... الگوهایی جهانی، صلح طلب و مروج بحث «رواداری»... که حس می کنم حلقه ی گمشده ی گفتگوی بین تمدن ها در سطح کلان، و افراد سطح جامعه، در بُعد خُرد هست... اما توی برهه ای از زندگیم، متوجه شدم اساسا شیمی رشته ی مورد علاقه ی من نیست! قصد انصراف داشتم، اما خانواده مخالفت می کرد! زندگی شخصی ام کاملا تحت الشعاع قرار گرفته بود... نه شب ها خواب خوبی داشتم، نه روزها حوصله ی انجام کاری... تا اینکه به مرکز مشاوره ی دانشگاه مراجعه کردم و از یکی از مشاورین کمک خواستم. او یک داستان جالب برای من تعریف کرد:
یک روز از دنیس برکمپ، بازیکن مطرح سال های اول قرن 21 تیم آرسنال، مشغول خرید در فروشگاه بود. خبرنگاری از او پرسید: آقای برکمپ! نظرتون درباره بازی مهم فرداتون با منچستر یونایتد چیه؟!
برگمپ نگاهی به خبرنگار کرد و گفت: نظری ندارم!
خبرنگار متعجب نگاه کرد و پرسید: چطور میشه نظری نداشته باشین؟!
برگمپ جواب داد: من یک بازیکن فوتبالم و این شغل منه... بیرون از زمین فوتبال، من اصلا به فوتبال فکر هم نمی کنم! چون اصلا علاقه ای بهش ندارم!!!!
حقیقت این بود که شیمی، عشق من نبود...شغل من شده بود... شغلی که ازش متنفر هم شده بودم...!
در نهایت استاد راهنمای من در مقطع کارشناسی، خانم دکتر تصویری، با همکاری چندی از اساتید دانشکده، فرصتی فراهم کردند تا بتوانم خودم را پیدا کنم... البته کمک های فکری معلم عربی دوران نوجوانی ام، جناب محمدرضا ساداتی شاد و البته دکتر کیانا جهانی(روانشناس) باعث این شد که به زنگی عادی برگردم... واقعا آدم حسابی های زندگی آدم، شاید بیشتر از 5 نفر نباشند... ولی اگر به موقع به داد آدم نرسن، ممکنه همه چیز خیلی زود تموم شه... خوشحالم که همه چیز زود تموم نشد! امروز که خودم، گاهی این طرف میز، روبروی دانشجویان، به عنوان مدرس می نشینم، حس می کنم فارغ از ملیت، چقدر بچه های این نسل، نیاز دارن تا شنیده بشن و مشکلات شون رو مطرح کنن... کاش هنوزم آدم های خوبی توی این دنیا باشن، تا نسل جوان مارو از انحطاط و انحراف ها نجات بدن و کمک حالشون باشن...
مقدار نوشته های شما، به نسبت سن تون قدری زیاد هست؛ علتش چیه؟!
علتش برمی گرده به فراموشی! بنا بر حدیثی از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) که می فرمایند: «قَیِّدُوا العِلْمَ بِالکِتابَةِ»: با نگارش، دانش را در بند بکشید! گاهی حس می کردم تجارب و آموزه هایی که طی سال ها کسب کرده ام، در معرض خطر نابودی و فراموشی هستند و برای همین حدودا سال 1397 پیش بود که حس کردم کلیه آموخته ها و تجربه هام رو باید دسته بندی کنم و به شکل منظم و مرتبی به رشته ی تحریر در بیارم. هر چقدر ادامه دادم، احساس کردم این افکار و تجربه ها انگار تمومی ندارن! بخاطر همین خب طی روزها که مشغول کار بودم، بیشتر تایم های شب رو در سکوت و آرامش به نوشتن اختصاص میدم.
فکر می کنین تا کی به نوشتن ادامه میدین؟!
+ این سوال رو خیلیا ازم می پرسن... راستش فکر می کنم تا دم مرگ! نوشتن یه جورایی سرگرمی منه... چیزی که وقتی مشغولش میشم، غرقش میشم... خودم رو پیدا می کنم و و بعد از یک روز سخت کاری که ممکنه از شدت خستگی، حتی خوابم هم نبره، یک آرامش عمیق رو تجربه می کنم و به ذهنم نظم میدم... یه جورایی وقت نوشتن: ز غوغای جهان فارغ!
تاکنون با کدام برندهای مطرح صنعتی همکاری داشته اید؟ یک تجربه خوب یا بد آموزنده از این همکاری ها را بیان کنید.
با برندهای زیادی در داخل و بیرون از ایران افتخار همکاری داشتم و چیزهای زیادی از اون ها یاد گرفتم... گلرنگ، شرکت آلومینیوم ایران(ایرالکو)، آب و فاضلاب، فولاد خوزستان، شرکت ملی صنایع مس ایران، ذوب آهن اصفهان، شرکت ملی نفت ایران، شرکت ملی نفت امارات، شرکت قطر انرژی، شرکت Vitol سوئیس و... اما چیزی که طی این سال ها یاد گرفتم، این هست که کار گروهی و سعه صدر، واقعا مسئله ی مهمی هست... تا زمانی که مدیران یک سیستم، کار گروهی بلد نباشن، تیم سازی رو نیاموخته باشن، کار کردن با اون ها، صبر ایوب، عمر نوح و شمشیر علی(ع) رو لازم داره!!!
برای همین خیلی وقت ها من با ذوق و شوق بسیاری، توی شرکت هایی با اسم و رسم بزرگ و مشهوری مشغول به کار شدم، اما به مجرد اینکه متوجه شدم تعامل خوبی بین من و مدیرانم برقرار نمیشه، به راحتی استعفا دادم و بیرون اومدم... شاید ایراد از من بوده و بعضا بایستی ظرفیت روحیم رو بالا می بردم، اما خب... این انتخاب من بوده و این رو مطمئنم که اگر توی اون سیستم (البته به زعم من، بیمار) باقی می موندم، فرصت تجربه های جالب و شگفت انگیز بعدی رو از دست می دادم. این رو باید بدونیم که ما فقط یک بار زندگی می کنیم؛ حیفه که این یک بار رو درست استفاده نکنیم و حرومش کنیم!(اونم توی یک سیستم کاری بیمار!!!)
آیا شغلی که به آن مشغول هستید را برای جوانان توصیه می کنید یا خیر؟
یه روز یک نفر از من پرسید شغل رویاهات چیه؟! گفتم ببین! تو چرا اینقدر ذهنت فقیره که توی رویا هم شغل مورد علاقه داری! بابا من دلم میخواد توی رویاهام فقط استراحت کنم!!! برای همین به نظر من، شغل مورد علاقه خیلی وجود خارجی نداره! بهترین حالت اینه که ماه به ماه، حساب بانکی مون شارژ بشه! ولی درباره کارایی که من بهشون مشغول هستم، چون مخاطبین اصلی من، دانشجویان هستن که عمدتا از قشر جوان هستن، باید بگم، عشق، مهمترین فاکتور توی هر شغل و خب در شغل منه! شما یا میرین دنبال شغلی که ازش حس خوب میگیرین، یا باید هر شغلی که بهش مشغول شدین رو دوس داشته باشین! البته سال های اول دهه بیست سالگی، این کار ساده تر است و امکان پذیر... ولی خب هرچی سن آدم میره بالاتر، این کنار اومدن و سازگاری مشکل و مشکل تر میشه.
و اما روزنامه نگار شدن!؟
چند صباحی هست که به شغل دوران کودکی و نوجوانیم مشغولم؛ به مدد محبت های مدیر خوبم، جناب جمشیدی، تونستم طعم شیرین روزنامه نگارشدن رو بچشم؛ این تقریبا بزرگترین آرزوی دوران بزرگسالیم بود! من شغل های زیادی را تجربه کردم... اما فکر می کنم بالاخره شاید شغل دلخواهم رو پیدا کردم! امیدوارم اونقدر خوب کارم رو انجام بدم که مدیرم از من راضی باشه و مجبور نباشم شغلم رو عوض کنم!
فکر نمی کنی با توجه به تجربیاتت، یه کارشناس متخصص یا یک مدیر خوب باشی؟!
من برای این کارا زیادی خسته ام! ضمن اینکه برای این مشاغلی که میگی، همیشه یک داوطلب هست! ولی خودت بگو ببینم! برای روزنامه نگار شدن هم به همون اندازه داوطلب هست؟! ضمن اینکه مشاغلی مثل کارشناسی فنی و مدیریت تخصصی، نیاز به عمیق شدنی داره که شاید از مسائل دیگه غافل شی... من همیشه دوست دارم از خیلی چیزا حتی به قدر یک قطره، سر دربیارم! آیا همه اینا توی شغل روزنامه نگاری نیست؟!
معمولا دیگران از فهمیدن چه چیزی درباره ات شگفت زده می شوند؟
خیلی ها وقتی می فهمن من برای دیدن یک مسابقه فوتبال، مخصوصا اگر برای تیم ملی باشه، چقدر هیجان زده میشم، کاملا متعحب میشن...باورشون نمیشه که یه مسابقه میتونه اینقدر برای من مهم باشه و من برای دیدنش برنامه ریزی می میکنم و حتما مقیدم که هرجای دنیا باشم، پای تلویزیون بنشینم، پیراهن تیم ملی رو به تن کنم و موبایلم رو خاموش کنم و با دقت بازی رو تماشا کنم! هنوز هم چیزی بهتر از این پیدا نکردم که من رو سر ذوق بیاره! و هنوزم نمیدونم چرا؟! خب اینم یه جور علاقه اس دیگه!
بهترین قسمت شغلت چیست؟
خب به عنوان یک کارشناس تحقیق و توسعه، حل یک مسئله یا مشکل و پیدا کردن راه حل اون، شاهکارترین بخش شغل منه! ذوق و شوقی که بعد از حل یک مسئله به آدم دست میده، غیر قابل توصیفه! آرامشی که بعدش داره آدم که اصلا بماند! اما به عنوان یک رورنامه نگار، وقتی راستشو می نویسی، ساده می نویسی، مستقیم و سر راست می نویسی و مخاطب میاد ازت تشکر می کنه، خستگی آدم در میره والا !
بهترین شهری که تا به حال دیده ای، کجا بوده؟
- توی ایران، یزد با اون مردمان مهربان و خونگرمش و معماری سنتی بی نظیرش...
- و بیرون از ایران، شانگهای چین! پر جنب جوش، مدرن و زنده...
خود را چگونه فردی می بینید؟ ویژگی ها و علاقه مندی ها شما چیست؟ اگر بخواهید خود را در 5 کلمه توصیف کنید، این 5 کلمه کدامند؟
واقعا توی 5 کلمه توصیف کردن خیلی سخته! ولی خب... مثلا: ساده، با حوصله، غیرتجملی، عاشق کتاب.
اما علاقمندی؟! تلویزیون دیدن عالیه! مخصوصا وقتایی که یه مسابقه فوتبال جذاب داره! یا یک فیلم سینمایی یا مستند خوب! و البته سفر... هر سفر، هرچقدر کوتاه از نظر زمانی یا مکانی، واقعا یک لایه ی جدید در روح ما پدید میاره... یک جور خودشناسی که حضرت مولانا اون رو به صورت دقیق تری روشن کرده:
بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی؛
صوفی نشود صافی... تا درنکشد جامی!
تا به حال به چند کشور سفر کرده ای؟
تا امروز خوش شانس بودم و حدودا به 40 کشور سفر کرده ام و امیدوارم این عدد رو بتونم به 90 کشور برسونم... هنوز ماموریت های ناتمام زیادی برای انجام دارم که به زعم خودم، مهم ترین شون همین سفر کردن هاست! من خیلی اوقات به کسانی که بی حوصله هستند، میگم بلند شو لباس هات رو بپوش و یک سفر کوتاه، در حد گشت و گذار تا سر کوچه رو شروع کن، به سرانجام برسون و برگرد! اگر دیگه اوضاع ازین هم خراب تر باشه، مطالعه ی کتاب «سفر به دور اتاقم» اثر اگزویه دو مستر رو توصیه می کنم! شاید یه جورایی اگر سفر آفاقی(به شهرها و کشورها) میسر نباشه، سیر انفسی(سفر به ضمیر درون) گزینه مناسبی باشه!
اگه هیچ پولی نداشته باشی، برای تعطیلات کجا می روی؟
پارک سر کوچه! اینقدر اتفاقات عجیب و غریب سر همین خیابون محل زندگی ما میفته و ما بی خبریم! فقط کافیه تا سر کوچه بریم و روی نیمکتش بنشینیم! یه فیلم رایگان و البته زنده رو مشاهده می کنیم! البته خیلی وقتا با بچه های کوچیک هم بازی میشم و فوتبال و و الیبال و بدمینتون بازی میکنم... همیشه هم اینکه یه بزرگتر از خودشون، میاد این پیشنهاد همبازی شدن رو میده، تعجب میکنن... انگار هرکی بزرگ بشه دل نداره!
بابا ما پیر میشیم، ولی بزرگ نه!
سبک زندگی خاصی داری؟! روتین روزانه عجیب چطور؟
خب خیلی مقرراتی و معتقد به نظم هستم. گاهی به خاطر پایبندی بیش از حد، به برنامه های از پیش تعیین شده، باعث دلخوری اطرافیانم هم میشم! با توجه به تحقیقات بسیار زیادی که در مورد موفقیت افراد در برنامه شغلی و زندگی و سلامت بدن و روح مطالعه شده است، محققان به این نتیجه رسیده اند که انرژی و کارهای آگاهانه افراد، در طول روز، به میزان محدودی هست... پس افراد می توانند از این انرژی خودشون به بهترین شکل ممکن، فقط برای کارهای محدودی استفاده بکنن!
شگفتیهای زندگی برای کسانی پدیدار میشود که روتینها و عادتهای مشخص دارند. این حرف به نکته مهمی اشاره دارد: یعنی روتین داشتن بیش از اینکه زندگی ما را مکانیکی کند، ظرفیتها و فرصتها و موفقیتهای ما را افزایش میدهد و میتواند ما را از یک سرنوشت مکانیکی و یکنواخت رهایی بخشد.
اگر شیفت کاریم، شیفت شب نباشه، سحرخیزم؛ بیداری قبل از طلوع آفتاب، گویی که با طبیعت همراه می کنه من رو و انگار از بقیه دنیا حداقل یک قدم جلوترم! عاشق گرگ و میش سحرم؛ مخصوصا اونجاش که بیشتر گرگ هست تا میش!
صرف صبحانه کامل، نه تنها برای خودم اجباریه، بلکه این جبر رو برای همکارانم هم به کار می برم! چون به قول یک ضرب المثل عربی: «صبحانه بدن رو مثل یک میخ آهنی محکم میکنه!» صبحانه رو سعی می کنم دسته جمعی صرف کنم و قطعا شوخی و خنده جزء جدایی ناپذیر این مراسم صبحگاهیه! خلوت با خود و مدیتیشن، نوشتن افکار روزمره و خاطرات، تماس با خانواده و دوستان، پیاده روی توی نور آفتاب و دیدن سریال یا فیلم سینمایی و البته مطالعه روزانه کتب غیرتخصصی در حوزه فلسفه و روانشناسی و سیاست، جزء جدایی ناپذیر برنامه روزانه ام هست.
مطالعه اشعار حضرت سعدی و ابوسعید ابوالخیر و تامل در اون ها و تفسیرهایی که بر اون اشعار نوشته شده، واقعا برام لذت بخشه.... شاید خیلیا فکر کنن این قبیل کارها وقت تلف کردن هستن، اما من بخاطر جلوگیری از هجوم افسردگی این کارها رو روتین انجام می دم... ما آدم های قرن 21 به شکل وحشتناکی در معرض هجوم افسردگی های مختلف هستیم!
* شنیدیم که از مستند خوشت میاد... اخیرا مستند خوبی دیدی؟!
آره... عاشق مستندم و ژانرهای مختلفش رو نگاه میکنم... البته راز بقا و مستندهای حیوانات رو دوست ندارم.... ولی مستندهای سیاسی و اجتماعی رو خیلی زیاد نگاه می کنم... مخصوصا بخاطر شغلم؛ اخیرا یک مستند از شبکه الجزیره دیدم که درباره لیبی بعد از قذافی داشت نشون میداد... با مردم صحبت می کرد و رجال سیاسی و مسئولین سازمان ملل... خوشم میاد این مسائل رو جدا...البته این سبک دیدن رو بیشتر مرهون دایی ام هستم، چون خودش تحصیلاتش رو تا مقطع دکترا در همین حوزه علم سیاسی ادامه داد و به عنوان یک متخصص، مقالات و کتب زیادی رو از دوره نوجوانی ام به من معرفی می کرد.
* برای چه کسی از گذشته ات دلتنگ هستی؟
خیلی وقته دیگه برای گذشته دلتنگ نمیشم... میدونی؟! حقیقت اینه که دیگه گذشته، گذشته! راستش بیشتر دلتنگ آینده ام! نگران اینم که بتونم یه آینده جذاب داشته باشم، که توش بهم خوش بگذره و چیزای جدیدی رو ببینم و یاد بگیرم....
ولی خب اگه بخوام یک نفر رو اسم ببرم، گاهی خیلی دلم برای پدربزرگم تنگ میشه... او مثل سعدی بود برای من... شیخ جوانی که وقتی با من صحبت می کرد، حس نمی کردم یه مرد 80 ساله و جدی داره با من صحبت می کنه که مثلا هفتاد سال از من بزرگتر هست.... مثل سعدی شوخی می کرد و مثل ابوسعید ابوالخیر نصیحت می کرد... شیرین و بی طعنه! وقتی اذان می دادن، این شعر ابوسعید رو آروم آروم می خوند:
جز وصل تو دل به هر چه بستم، توبه!
بییادِ تو هر جا که نشستم، توبه
در حسرت تو، توبه شکستم صد بار...
زین توبه که صد بار شکستم، توبه...
و بعد با طمانینه و آهسته می رفت به سمت جانمازش و گویی از این دنیا فارغ می شد... انگار می رفت به یک عالم دیگه؛ هیچ وقت هیچکدوم از ما رو به انجام یک عمل مذهبی، حتی مورد خطاب و خواهش قرار نداد؛ چه برسه به اجبار! اما الان بعد از حدود گذشت بیش از 20 سال از فوتش، هر بار بعد از شنیدن صدای اذان، یاد او می افتم...یاد او و این رباعی!
* آیا از نظرت زن ها و مردها می توانند دوستان خوبی برای هم باشند؟
آره... البته خیلی سخته... به شرطی که به تفاوت های بنیادین هم آگاه باشن... خیلی وقتا خانم ها از چیزی گلایه می کنن، و برای همسرشون درد و دل میکنن... آقا یه کم گوش میده و تا ته قصه رو میفهمه و شروع می کنه به راه حل ارائه کردن! ولی خانم اصلا راه حل نمی خواد!!! اون فقط یه جفت گوش می خواد! خب طبیعتا نتیجه ی این عدم درک این تفاوت چی میشه؟! دعوا میشه!!!
* تا کنون بزرگ ترین دستاوردت چه بوده؟
خب یادم میاد یک مرتبه، توی یک پروژه ی صنعتی مشغول به کار شدم که ضرب الاجل به سرانجام رسیدن اون فقط دوماه بود...یعنی 60 روز! اگر این پروژه رو میتونستم از پسش بربیام، که هیچی! وگرنه خط تولید اون کارگاه متوف میشد و احتمالا 60 تا خانواده، معیشت شون به زحمت میفتاد.... یادم میاد که توی اون دوماه، فقط دوتا جمعه رو برای استراحت خونه موندم و توی 58 روز باقی مونده، بقیه روزها از 7 صبح تا 12 شب که کارخونه، حدودا روزی 15 ساعت کار مفید می کردم... یک تیم 5 نفره حرفه ای و فوق العاده و با روحیه هم کنار من بودن که خب اون عزیزان هم توی دوماه، نزدیک 870 ساعت کار مفید براشون ثبت شد.... یعنی کار 5-6 ماه رو توی اون 58 روز انجام دادیم در کنار هم و خدارو شکر مشکل خط تولید برطرف شد و کارگاه تولیدش متوقف نشد... به نظرم اون بزرگترین دستاورد زندگیمه!
* یعنی میخواین بگین که افتخارات فردی و تیمی تون، دستاورد درخشانی نبودن؟!
نه.. من هیچوقت افتخارات علمی رو دستاورد نمی دونم... دستاورد، یعنی بتونیم حال یک نفر رو خوب کنیم... دنیاش رو زیباتر کنیم، معیشتش رو بهبود ببخشیم.... وگرنه جز این باشه، واقعا دستاورد خاصی به دست نیومده.... به خاطر همین معتقدم، انسان ها، به تعداد دل هایی که به دست میارن، و خوشحال میکنن، مرتبه و جایگاه شون در برابر خداوند بالاتره...
* بزرگ ترین ریسکی که در زندگی ات انجام داده ای، چه بوده؟
ادامه تحصیل!!!! واقعا ادامه تحصیل بزرگترین ریسکی بود که من با بهترین سال های جوانیم کردم! همیشه فکر میکنم واقعا آیا کار بهتری هم بود بجز این یا نه؟! آدم فقط یکبار عمر میکنه و دیگه هیچوقت به عقب برنمیگرده...پس چه بهتر که دست به کاری بزنه که پشیمونی بار نیاره... چون زندگی، دنده عقب نداره!
* اگر به گذشته بر می گشتی، کدام کار را انجام نمی دادی یا طور دیگری انجام می دادی؟
قطعا سعی می کردم تلاشم رو بیشتر کنم و عمیق تر فکر کنم، عمیق تر لذت ببرم، عمیق تر درس بخونم و در کل عمیق تر زندگی کنم! عمق زندگی به طور کلی از طول اون خیلی مهمتره... چه بسا 90 ساله هایی که حتی 10 سال هم زندگی نکردن... فقط زنده بودن! البته به طور خاص بخوام بگم.... یه خاطره معروف هست از زلاتان ابراهیموویچ، فوتبالیست مطرح سوئدی؛ یه بار خبرنگار از زلاتان درباره بزرگترین اشتباه دوران حرفهایش پرسید و اون جواب داد: "نرفتن به آرسنال در ۱۷ سالگی؛ آرسن ونگر مرا فراخواند. اما من نرفتم، چون نمیخواستم تست بدهم. من بهترین هستم، لعنت به بقیه!"
منم وقتی 23 سالم بود، یه فرصت خیلی خوب علمی برام فراهم شد که به کشور فرانسه برم و برای مقطع ارشد و دکترا اونجا ادامه تحصیل بدم. سر اینکه اون دانشگاه فقط به صورت فرمالیته یه آزمون الکی میخواست بگیره از ورودی ها، گفتم نه... من آزمون بده نیستم!!! (من زلاتانم و لعنت به بقیه!!!) خیلی حیف شد واقعا !!!
- وی الگوی سیاسی-اجتماعی خود را ((نلسون ماندلا)) می داند و معتقد است،
در هیچ یک از ابعاد زندگی، اعم از بعد عاطفی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی، نبایستی از خشونت بهره جست،
و آن را بعد از جهل، مُهلک ترین سم جوامع انسانی می داند.-
* به عنوان یک شیمیدان جوان، چگونه کار خود را برای کمک به آینده انرژی تصور می کنید؟ آیا می توانید پروژه خاصی را به اشتراک بگذارید که معتقدید پتانسیل قابل توجهی دارد؟
شخصی که... نقش خود را در آینده انرژی، به عنوان نقشی که بر توسعه راه حل های کارآمد و پایدار متمرکز با فشار جهانی به سمت منابع تجدیدپذیر متمرکز است، تصور می کنم. کار من شامل تحقیق در مورد مواد پیشرفته برای باتری های نسل بعدی است، به ویژه باتری هایی که از عناصر غیر سمی استفاده کنند. یک پروژه خاص که پتانسیل قابل توجهی دارد، تحقیق من در مورد باتری های یون سدیم است. بر خلاف لیتیوم، که کمیاب است و اغلب به سختی تامین میشود، سدیم به طور گسترده در دسترس است و میتواند به کاهش هزینهها کمک کند و در عین حال راهحلهای ذخیرهسازی انرژی موثری را ارائه دهد. با بهبود چگالی انرژی و پایداری این باتریها، من معتقدم که میتوانیم عملکرد آن ها را به میزان قابل توجهی افزایش دهیم و پذیرش گستردهتر فناوریهای انرژی تجدیدپذیر را تشویق کنیم.
حرکت به سمت راه حل های انرژی نوآورانه نیز نیازمند همکاری و تلاش های بین رشته ای است. راه حل های ذخیره انرژی نه تنها باید از نظر علمی قابل دوام باشند، بلکه باید از نظر اقتصادی امکان پذیر و سازگار با محیط زیست نیز باشند. در پروژه فعلی من، در کنار شیمیدانان و مهندسان، در حال بررسی مواد هیبریدی هستیم که خواص مفید پلیمرها را با ترکیبات معدنی ترکیب می کند. این رویکرد بینرشتهای بینشهای ارزشمندی را ارائه کرده است که در محدودیتهای یک حوزه واحد امکانپذیر نیست، و به ما اجازه میدهد تا با چالشها از زوایای مختلف مقابله کنیم و تحقیقات خود را با خواستههای بازار هماهنگ کنیم. قلبا معتقدم که نوآوریها در ذخیرهسازی انرژی، بهویژه از طریق شیمی پایدار، میتوانند نحوه مهار و استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر را تغییر دهند. کار ما در فناوری باتریهای یون سدیم تنها نمونهای از این است که چگونه شیمی میتواند پیشرفتهای قابل توجهی در راهحلهای انرژی ایجاد کند. با پیشبردن مداوم مرزهای موادی که میتوانند به آن دست یابند و با همکاری در بین رشتهها، مطمئن هستم که به طور معناداری به آینده انرژی پایدار کمک خواهیم کرد.
* شما دارای سوابق آموزشی متنوعی در شیمی معدنی و پلیمر هستید. این رویکرد میان رشته ای چگونه به پژوهش و نوآوری شما کمک کرده است؟
طبعا توانایی های تحقیق و نوآوری را عمیقاً غنی کرده است و راه را برای رویکردهای بین رشته ای جدید هموار کرده است. تقاطع این میدان ها امکان طراحی مواد منحصر به فردی را فراهم می کند که می توانند در کاربردهای مختلف، به ویژه در ذخیره سازی و تبدیل انرژی، عمل کنند. برای مثال، با درک ویژگیهای الکترونیکی چارچوبهای معدنی و انعطافپذیری زنجیرههای پلیمری، من با همراهی تیمی تلاشگر توانستیم موادی هیبریدی ایجاد کنیم که رسانایی و استحکام مکانیکی بهبود یافته را نشان میدهند، که در توسعه باتریهای پیشرفته حیاتی هستند. بطور کلی این گرده افشانی متقابل ایده ها، محیطی از خلاقیت و نوآوری را تقویت می کند. با استفاده از مفاهیم علم پلیمر، مانند ویژگیهای خودآرایی و تنظیمپذیری، توانستیم روشهای جدیدی را معرفی کنیم که عملکرد ترکیبات معدنی را بهبود میبخشد. با همکاری با همتایان از هر دو رشته، گامهایی در روشن ساختن نحوه تعامل این مواد و نحوه استفاده از هم افزایی آن ها برای توسعه سیستمهایی برداشتهایم که از نظر کارایی و عملکرد از رویکردهای سنتی پیشی میگیرند. در نهایت، این رویکرد میان رشته ای نه تنها اکتشافات پیشگامانه را پرورش می دهد، بلکه ما را برای ماهیت مشارکتی تحقیقات علمی مدرن نیز آماده می کند. با توانایی هدایت و مشارکت در زمینه های مختلف در شیمی، می توانیم اطمینان حاصل کنم که کارمان مفید و تاثیرگذار است و به مشکلات پیچیده در علم انرژی و مواد پرداخته و در عین حال روحیه کار گروهی و نوآوری را تقویت می کند.
* با توجه به مسائل جهانی پیرامون آب و انرژی، به نظر شما چه استراتژی های نوآورانه ای برای مقابله همزمان با این چالش ها حیاتی است؟
مقابله با مسائل درهم تنیده بحران آب و انرژی نیازمند راهبردهای نوآورانه ای است که بر وابستگی متقابل بین این دو منبع سرمایه گذاری کند. به عنوان یک محقق، معتقدم که سیستم های یکپارچه ای که استفاده کارآمد از آب را در تولید انرژی و بالعکس ترویج می کنند بسیار مهم هستند. به عنوان مثال، بررسی پتانسیل فناوریهای نمکزدایی خورشیدی به ما این امکان را میدهد که از انرژی خورشیدی برای تصفیه آب دریا، تولید آب شیرین و همزمان با استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر استفاده کنیم. این نه تنها کمبود آب را برطرف می کند، بلکه ردپای کربن تولید انرژی را نیز کاهش می دهد. علاوه بر این، من پتانسیل خوبی را در استفاده از فرآیندهای تصفیه فاضلاب برای بازیابی انرژی می بینم. با استفاده از هاضمهای بیهوازی برای تبدیل زبالههای آلی در فاضلاب به بیوگاز، میتوانیم انرژی تجدیدپذیر تولید کنیم و در عین حال آلایندهها را نیز تصفیه کنیم و یک سیستم دایرهای ایجاد کنیم، که از توسعه پایدار پشتیبانی میکند. این ادغام سیستمهای آب و انرژی نه تنها منابع را حفظ میکند، بلکه انعطافپذیری در برابر اثرات آب و هوایی را تقویت میکند و جوامع را برای رویارویی با چالشهای مرتبط با هر دو بحران مجهزتر میکند. در نتیجه، پرداختن به بحران جهانی آب و انرژی به طور همزمان نیازمند تفکر نوآورانه و در سطح سیستم است. با استفاده از فناوریهای پیشرفته و ایجاد همافزایی بین راهحلهای آب و انرژی، میتوانیم پایداری را ارتقا دهیم و در عین حال سابقهای را برای چگونگی ایجاد زیرساختهای بین رشتهای انعطافپذیر ایجاد کنیم که به نفع جامعه است.
* آیا میتوانید نظریه خود را که توسعه پایدار را با افزایش استفاده از اشکال جدید انرژی مرتبط میکند، توضیح دهید؟ چه چیزی شما را به این خط فکری سوق داد؟
به نظر من، نظریه ای که توسعه پایدار را با افزایش استفاده از اشکال جدید انرژی مرتبط می کند، با این فرض که رونق آینده ما متکی بر پذیرش منابع تجدیدپذیر است، متمرکز می شود. من بر این باور هستم که با تغییر زیرساختهای انرژی خود به سمت فناوریهای سبز، میتوانیم وابستگی به سوختهای فسیلی را کاهش دهیم، تخریب محیط زیست را کاهش دهیم و برابری اجتماعی را ارتقا دهیم. این خط فکری توسط پروژه ای در طول تحصیلاتم در مقطع لیسانس جرقه زده شد، جایی که من تأثیرات چرخه زندگی منابع مختلف انرژی و مشارکت آنها در شیوه های پایدار را تجزیه و تحلیل کردم. یکی از جنبه های قانع کننده این نظریه، پتانسیل نوآوری های تکنولوژیکی برای امکان دسترسی به انرژی پاک در مناطق محروم است. با تأکید بر راهحلهای انرژی غیرمتمرکز، مانند ریزشبکههای خورشیدی، میتوان انرژی پایدار را در مناطق روستایی که اغلب زیرساختهای سنتی وجود ندارد، در دسترس قرار داد. این نه تنها با توانمندسازی جوامع از اقتصادهای محلی حمایت می کند، بلکه با کاهش انتشار گازهای گلخانه ای مرتبط با منابع انرژی متعارف، نظارت بر محیط زیست را نیز ارتقا می دهد. تحقیقات من بر توسعه مواد خورشیدی مقرون به صرفه متمرکز است، با هدف دستیابی و مقیاس پذیر کردن این فناوری ها. همانطور که به جلو می رویم، من قویا معتقدم که رویکردهای کل نگر به انرژی و توسعه پایدار بسیار مهم خواهد بود. با پرورش نوآوریهایی که نتایج زیستمحیطی و اجتماعی را در سیستمهای انرژی ما یکپارچه میکند، میتوانیم چارچوبی ایجاد کنیم که هم از پایداری اکولوژیکی و هم انعطافپذیری اقتصادی پشتیبانی میکند و آینده روشنتری را برای نسلهای آینده تضمین میکند.
* به نظر شما مهم ترین چالش در پر کردن شکاف بین تحقیقات علمی و تصمیم گیری سیاسی، به ویژه در حوزه سیاست انرژی چیست؟
مهمترین چالش در پر کردن شکاف بین تحقیقات علمی و تصمیمگیری سیاسی، بهویژه در سیاست انرژی، در زمانبندیها و اولویتهای متفاوت این دو حوزه نهفته است. علم اغلب بر اساس جدولهای زمانی طولانیتری عمل میکند و قبل از نتیجهگیری به تحقیقات و اعتبارسنجی گسترده نیاز دارد، در حالی که تصمیمهای سیاسی باید به سرعت برای رفع نیازهای ضروری جامعه اتخاذ شوند. این تفاوت میتواند منجر به قطع ارتباط شود، جایی که سیاستگذاران ممکن است ابتکاراتی را که با نگرانیهای فوری همسو هستند، به جای آنهایی که با شواهد علمی دقیق آگاه میشوند، اولویتبندی کنند. ارتباط موثر برای غلبه بر این چالش ضروری است. همه محققان، از جمله من، باید بیاموزند که یافتههای تحقیقاتی را با عباراتی ارائه کنند که با سیاستگذاران همخوان و طنینانداز باشد و مزایای بلندمدت و پیامدهای اقتصادی پیشرفتهای علمی را برجسته کند. علاوه بر این، ایجاد پلتفرمهای مشترکی که دانشمندان و تصمیمگیرندگان را گرد هم میآورد، میتواند گفتوگوی مداوم را تسهیل کند و اطمینان حاصل کند که بینشهای علمی از توسعه سیاستها خبر میدهند. این همکاری به ابهامزدایی از فرآیند علمی کمک میکند، آن را شفافتر و قابل دسترستر میکند و در عین حال امکان ادغام بهموقع یافتههای تحقیقاتی را در چارچوبهای سیاستگذاری فراهم میکند. در نهایت، پر کردن شکاف بین علم و سیاست نیازمند تلاشی هماهنگ برای همسو کردن اهداف و تقویت درک متقابل است. به عنوان دانشمندان جوان، ما باید نقش فعالی در این تلاش داشته باشیم و از شیوههای مبتنی بر شواهد دفاع کنیم و در عین حال پیچیدگیهای چشمانداز سیاسی را بشناسیم. با تقویت این روابط، ما می توانیم بهتر از سیاست های انرژی متحول کننده ای که برای آینده ای پایدار ضروری هستند دفاع کنیم.
* به نظر شما دانشمندان جوان چگونه می توانند بر سیاست های عمومی در زمینه انرژی و مسائل زیست محیطی تأثیر بگذارند؟
دانشمندان جوان نقش مهمی در تأثیرگذاری بر سیاست عمومی در زمینه انرژی و مسائل زیست محیطی از طریق چندین استراتژی عملی ایفا می کنند. اول از همه، ما باید از دیدگاههای تازه و ایدههای نوآورانه خود برای مشارکت در آموزش و اطلاع رسانی جامعه استفاده کنیم. با به اشتراک گذاشتن تحقیقات خود و پیامدهای آن با مردم چه از طریق کارگاههای آموزشی، رسانههای اجتماعی یا نوشتن میتوانیم آگاهی را در مورد چالشهای حیاتی انرژی و نیاز به راهحلهای پایدار افزایش دهیم. این مشارکت مردمی نه تنها به اطلاع عموم میرساند، بلکه بر سیاستگذاران فشار میآورد تا تصمیمهای مبتنی بر شواهد را اتخاذ کنند. علاوه بر این، دانشمندان جوان میتوانند شبکهها و مشارکتهایی را با سازمانهای تأسیس شده، سازمانهای غیردولتی، و گروههای مدافع با تمرکز بر سیاست انرژی ایجاد کنند. این همکاری ها می تواند صدای ما را تقویت کند و به ترجمه یافته های علمی به اطلاعات قابل دسترس برای تصمیم گیرندگان کمک کند. مشارکت فعال در انجمنها و بحثهای مربوط به سیاست، چه در سطوح محلی، ملی یا بینالمللی، به ما امکان میدهد تا بینشهای ارزشمند را مستقیماً به میز بیاوریم، گفتگوی آگاهانه را تقویت کنیم و ادغام علم را در چارچوبهای سیاست تشویق کنیم. در نهایت، من معتقدم که برای دانشمندان جوان ضروری است که تلاقی تحقیقات و حمایت را بپذیرند. با درگیر شدن فعال در فرآیندهای سیاسی _از طریق ابتکاراتی مانند لابی برای سیاست های پایدار یا همسویی با گروه های منافع عمومی _ می توانیم به شکل دادن به روایت پیرامون مسائل انرژی کمک کنیم. تخصص علمی ما میتواند در ایجاد تغییر سیاستی که پایداری را در اولویت قرار میدهد، حیاتی باشد و تضمین کند که نسل بعدی شیوههای انرژی منعکسکننده فوریت چالشهای زیستمحیطی فعلی است.
* شما دارای چندین پتنت هستید. به نظر شما عامل مهمی که یک ایده علمی را به یک نوآوری ثبت شده تبدیل می کند چیست؟
حرکت از یک ایده علمی به یک نوآوری ثبت شده اغلب یک فرآیند ظریف است، و یکی از عوامل مهم که به اعتقاد من نقش مهمی ایفا می کند، توانایی نشان دادن سودمندی و تازگی واضح اختراع است. در قلمرو شیمی، اصالت کلیدی است. دفاتر ثبت اختراع به رویکردهای روشنگر و نوآورانه نیاز دارند که نه تنها دانش علمی را ارتقا می بخشد، بلکه دارای کاربردهای عملی نیز می باشد. در طول تجربهام با فرآیند نوشتن اختراع، متوجه شدم که بیان مفاهیم عملی تحقیقاتم _اینکه چگونه شکافهای موجود در فناوری را پر میکند یا راهحلهای قبلی را بهبود میبخشد_ شانس تضمین حق ثبت اختراع را به شدت افزایش میدهد. علاوه بر این، همکاری و بازخورد اجزای حیاتی در به ثمر رساندن ایده ها هستند. تعامل با تیمهای بینرشتهای میتواند فرآیند خلاقیت را غنیتر کند و به دیدگاههای متنوعی اجازه دهد که مفهوم اولیه را تقویت کرده و آن را برای ثبت اختراع اصلاح کند. ارتباط با صنعت و اساتید دانشگاهی مفید بوده است. راهنمایی آن ها در مورد نیازهای بازار و موانع نظارتی تضمین کرده است که پروژه های من نه تنها مرزهای علمی را پیش می برند، بلکه برای توسعه تجاری نیز قابل دوام هستند. این فرآیند اصلاح مکرر هنگام پیمایش در پیچیدگیهای قوانین ثبت اختراع و تجاریسازی بسیار مهم است. در نهایت، فرآیند تبدیل ایدههای علمی به نوآوریهای ثبت شده به ترکیبی از شواهد تجربی، پالایش مشارکتی و بیان استراتژیک اهمیت اختراع بستگی دارد. همانطور که به این سفر ادامه می دهم، متعهد به پرورش این عناصر هستم، نه فقط برای پروژه های خودم، بلکه برای تشویق فرهنگ نوآوری در میان همتایانم در جامعه علمی.
* با حضور خود در کنفرانسهای بینالمللی متعدد، تلاشهای مشترک جهانی را در شکلدهی به پیشرفتها در تحقیقات شیمی و انرژی چگونه میبینید؟
تجربیات من در شرکت در کنفرانسهای بینالمللی متعدد بر قدرت تحولآفرین همکاری جهانی در شکلدهی به پیشرفتها در تحقیقات شیمی و انرژی تاکید کرده است. این رویدادها ظرفی از ایده ها را فراهم می کند، جایی که محققان با پیشینه های مختلف گرد هم می آیند تا دانش، چالش ها و پیشرفت ها را به اشتراک بگذارند. در طول این گردهمایی ها، من از نزدیک دیدم که چگونه به اشتراک گذاشتن دیدگاه های مختلف ما به سادگی سرعت کشف را تسریع می کند و تأثیر کار ما را تقویت می کند. به عنوان مثال، بحث در مورد مواد پایدار منجر به همکاریهایی شد که روشهای شیمی معدنی و پلیمری را ادغام کرده و منجر به راهحلهای نوآورانه برای ذخیره انرژی شد. همکاری جهانی مزایای لجستیکی نیز دارد. دسترسی به منابع، امکانات تحقیقاتی و فرصت های مالی اغلب از طریق مشارکت های بین المللی امکان پذیرتر می شود. با تجمیع استعدادها و منابع خود، میتوانیم پروژههای بلندپروازانهای را انجام دهیم که ممکن است فراتر از محدوده یک موسسه یا کشور باشد. این نه تنها سرعت تحقیق را تسریع میکند، بلکه تضمین میکند که راهحلهایی با چشمانداز جهانی توسعه داده میشوند و به چالشهای مختلف زیستمحیطی و مرتبط با انرژی میپردازند. از آنجایی که ما با مسائل پیچیده جهانی مانند تغییرات آب و هوا و امنیت انرژی روبرو هستیم، تقویت همکاری های بین المللی قوی ضروری است. با همکاری در سراسر مرزها و رشتهها، میتوانیم از تخصص جمعی خود برای توسعه راهحلهایی استفاده کنیم که نوآورانه، سازگار و مؤثر هستند. از طریق مشارکت مستمر خود در جامعه علمی، هدف من این است که در چنین تلاشهای مشترکی مشارکت کنم و از آنها حمایت کنم، و قویا معتقدم که توانایی ما برای مقابله با چالشهای جهانی به تمایل ما برای اتحاد و نوآوری با هم بستگی دارد.
* به عنوان یک نویسنده، چگونه به چالش انتقال ایدههای علمی پیچیده به مردم به طور مؤثر برخورد میکنید؟
به عنوان یک نویسنده، من به چالش انتقال مؤثر ایدههای علمی پیچیده به عموم مردم با تمرکز بر وضوح و قابلیت مرتبط بودن نزدیک میشوم. یکی از استراتژی های اصلی من این است که مفاهیم پیچیده را به قالب های ساده تر و قابل هضم تر تقسیم کنم. با استفاده از قیاسها، مثالهای مرتبط، و کمکهای بصری، تلاش میکنم تا اهمیت تحقیقات علمی را که در آن شرکت میکنم، بدون از دست دادن دقت، روشن کنم. به عنوان مثال، هنگام بحث در مورد پیشرفتها در فناوری باتری، ممکن است مکانیسم شارژ و تخلیه را با فعالیتهای معمولی مانند پر کردن و خالی کردن ظرف مقایسه کنم که به خوانندگان اجازه میدهد اصول اساسی را به طور مستقیم درک کنند. علاوه بر این، من ایجاد روایتی را در اولویت قرار می دهم که یافته های علمی را به مفاهیم دنیای واقعی مرتبط کند. از طریق پستهای وبلاگ، مقالات و رسانههای اجتماعی، هدف من این است که نشان دهم چگونه راهحلهای شیمی و انرژی میتوانند مستقیماً بر زندگی روزمره تأثیر بگذارند، از بهرهوری انرژی در خانهها تا پیشرفتهای فناوری پاک. این رویکرد نه تنها خوانندگان را درگیر میکند، بلکه حس ارتباط و فوریت را در مورد بحثهای علمی برمیانگیزد و گفتمان عمومی آگاهانه در مورد مسائل انرژی و زیستمحیطی را تشویق میکند. در نهایت، ارتباط علمی مؤثر در مورد پل سازی است؛ پیوند جامعه علمی با جامعه در کل. همانطور که به عنوان یک محقق و نویسنده نوظهور در این فضا حرکت میکنم، تلاش میکنم کنجکاوی و اقدام را در بین مخاطبان برانگیزم، فرهنگ علاقه به تحقیقات علمی را تقویت کنم و افراد را برای دفاع از شیوههای پایدار در زندگی خود توانمند کنم.
* تجربیات شما در برنده شدن جوایز بین المللی چگونه دیدگاه شما را در مورد تحقیقات علمی و تأثیر آن شکل داده است؟
برنده شدن جوایز بین المللی عمیقاً بر دیدگاه من در مورد تحقیقات علمی و تأثیر گسترده تر آن تأثیر گذاشته است. این تحسینها نه تنها به عنوان اعتبار کار من عمل میکند، بلکه دید پژوهش من را تقویت میکند و فرصتی را برای دستیابی به مخاطبان گستردهتری فراهم میکند. این به رسمیت شناختن اغلب درها را به روی همکاری ها، افزایش فرصت های مالی و تعامل بیشتر با جامعه علمی باز می کند. بارها، این جوایز منجر به دعوتهایی برای سخنرانی در کنفرانسها شده است، جایی که میتوانم بینشهایم را به اشتراک بگذارم و در مقابل، از تجربیات دیگران بیاموزم و درک خود را از این حوزه به طور جامع غنیتر کنم. علاوه بر این، افتخار آفرینی در این راه، احساس مسئولیت من به عنوان یک محقق را عمیق تر کرده است. اهمیت شیوه های تحقیق اخلاقی و نیاز به یکپارچگی علمی را برجسته می کند. با به رسمیت شناختن این فرصت برای خدمت به عنوان یک مربی برای دانشمندان جوان تر و شرکت در برنامه های توسعه ای است که الهام بخش نسل بعدی است. من متوجه شدهام که بخشی از نقش من فقط کمک به پیشرفتهای علمی نیست، بلکه ایجاد محیطی فراگیر است که مشارکت گستردهتر در تلاشهای علمی را تشویق میکند. در اصل، این تجربیات اعتقاد من را به پتانسیل تحقیقات علمی برای هدایت تغییرات اجتماعی مجدداً تأیید کرده است. من تلاش میکنم از پلتفرمهایی که از طریق این جوایز به من داده میشود، برای حمایت از شیوههای پایدار، ترویج همکاری بین رشتهای و الهام بخشیدن به دیگران برای مشارکت در چالشهای جهانی که با آن روبرو هستیم، استفاده کنم. تشخیص وزن موقعیت من به عنوان یک دانشمند برنده جوایز به من انگیزه می دهد تا به طور مداوم راه حل های نوآورانه را در کار خود دنبال کنم.
*برخی از مهمترین چالشهایی که در تحقیقات خود با آن مواجه هستید، چیست و چگونه بر آنها غلبه میکنید؟
هر سفر پژوهشی اغلب با چالشهای مهمی همراه است که برجستهترین آن ها شامل محدودیتهای بودجه، غیرقابل پیشبینی بودن نتایج تجربی و نیاز به همکاری میان رشتهای است. تامین مالی بسیار مهم است. بدون منابع کافی، پروژه های امیدوارکننده می توانند متوقف شوند و ایده های الهام بخش ممکن است تحقق نیافته باقی بمانند. برای غلبه بر این، من بر ایجاد پیشنهادهای قوی با تأکید بر اهمیت علمی و تأثیر بالقوه کارم تمرکز می کنم. شبکهسازی در جامعه علمی نیز مفید بوده است و به من این امکان را میدهد که فرصتهای مالی در حال ظهور را شناسایی کنم و با مؤسساتی که اهداف تحقیقاتی مشابهی دارند همکاری کنم. آزمایشهای شیمی میتوانند ذاتاً غیرقابل پیشبینی باشند و نتایج آن از نتایج مورد انتظار متفاوت است. این تنوع می تواند ناامید کننده باشد، اما من آموخته ام که اغلب منجر به اکتشافات غیرمنتظره می شود. برای هدایت این موضوع، من ذهنیت انعطاف پذیری را حفظ می کنم و چالش ها را به عنوان فرصت هایی برای نوآوری می بینم. هنگامی که با نتایج پیش بینی نشده مواجه می شوم، داده ها را به طور جامع تجزیه و تحلیل می کنم، که اغلب منجر به بحث های سازنده با همکاران می شود که می تواند راه های جدیدی را برای تحقیق راهنمایی کند. پذیرفتن انعطاف پذیری و حفظ ذهنیت کنجکاوی محور به من این امکان را می دهد که در صورت لزوم تمرکز تحقیقاتی خود را تطبیق دهم. در نهایت، تقویت همکاری های بین رشته ای یک چالش کلیدی است. با کار با دانشمندان رشتههای مختلف، میتوانیم تخصص و دیدگاهها را جمع آوری کنیم، اما هماهنگ کردن زمانبندی، بودجه و روششناسی میتواند پیچیده باشد. برای پرداختن به این موضوع، من ارتباطات شفاف را در اولویت قرار میدهم و اهداف ساختاری ایجاد میکنم تا اطمینان حاصل کنم که همه همکاران همسو هستند. حفظ روحیه همکاری و شناخت ارزش تخصص های متنوع نه تنها برای غلبه بر این چالش ها بلکه در پیشبرد تلاش های پژوهشی جمعی ما به روش های معنادار ضروری است.
* به نظر شما چه پیشرفت های تکنولوژیکی در شیمی نقش اساسی در آینده انرژی و توسعه پایدار ایفا خواهد کرد؟
من معتقدم که چندین پیشرفت فناوری در شیمی نقش اساسی در آینده انرژی و توسعه پایدار خواهد داشت. یکی از زمینههای کلیدی، رشد فناوریهای فتوسنتز مصنوعی است، که فرآیند طبیعی فتوسنتز را برای تبدیل نور خورشید، آب و دیاکسید کربن به سوختهای پر انرژی تقلید میکنند. این رویکرد میتواند ذخیرهسازی و تولید انرژی را متحول کند و جایگزینی پایدار برای سوختهای فسیلی ارائه کند و در عین حال به انتشار کربن نیز بپردازد. توسعه کاتالیزورهای کارآمد برای این فرآیندها در خط مقدم علایق تحقیقاتی من قرار دارد، زیرا آنها برای بهبود راندمان تبدیل انرژی حیاتی هستند. روند قابل توجه دیگر، ظهور فناوری نانو در راه حل های انرژی است. توانایی دستکاری مواد در مقیاس نانو میتواند منجر به پیشرفتهای متحول کننده در باتریها و سلولهای خورشیدی شود که به ظرفیتها و کارایی ذخیرهسازی بالاتر کمک میکند. به عنوان مثال، مواد نانوساختار می توانند حمل و نقل بار در باتری ها را افزایش داده و عملکرد و طول عمر را بهبود بخشند. این تکامل تکنولوژیکی نه تنها راه را برای سیستم های انرژی کارآمدتر هموار می کند، بلکه باعث پیشرفت در علم مواد می شود که منجر به نوآوری های جدید می شود.
در نهایت، من ادغام هوش مصنوعی (AI) با شیمی را به عنوان سنگ بنای راه حل های انرژی در آینده می بینم. با استفاده از الگوریتمهای یادگیری ماشین برای پیشبینی خواص مواد و بهینهسازی فرآیندهای شیمیایی، محققان میتوانند کشف را تسریع کنند و مصرف منابع را کاهش دهند. این همافزایی هوش مصنوعی و شیمی میتواند منجر به شناسایی سریع مواد جدید برای باتریها یا کاتالیزورها شود و به حل سریعتر و کارآمدتر چالشهای انرژی کمک کند. همانطور که من در سفر تحقیقاتی خود حرکت می کنم، هیجان زده هستم که بخشی از این تقاطع باشم و در توسعه راه حل های نوآورانه ای که آینده انرژی و توسعه پایدار را شکل خواهد داد، مشارکت می کنم.
*چه توصیه ای به دانشمندان جوانی می دهید که علاقه مند به تأثیرگذاری بر مسائل انرژی جهانی هستند اما ممکن است در مقیاس مشکلات غرق شوند؟
به دانشمندان جوان علاقه مند به تأثیرگذاری بر مسائل انرژی جهانی، توصیه من حول سه اصل کلیدی است: شروع کوچک، ادامه یادگیری و ارتباط با دیگران!
شروع کوچک به معنای شناسایی مناطق خاص مورد علاقه در طیف وسیعی از چالش های انرژی و تمرکز بر پروژه های قابل مدیریت است که می توانید واقع بینانه با آن ها مقابله کنید. این رویکرد متمرکز به شما این امکان را میدهد که تخصص و اعتماد به نفس خود را بدون احساس غرق شدن در مقیاس مشکلات ایجاد کنید. هر موفقیت کوچک به اهداف وسیع تری کمک می کند و مسیرهایی را برای تغییرات در مقیاس بزرگتر ایجاد می کند. ادامه یادگیری بسیار مهم است. زمینه های انرژی و شیمی با اکتشافات و فناوری های جدید مرتباً در حال پیشرفت هستند. من دانشمندان جوان را تشویق میکنم که در جریان آخرین تحقیقات قرار بگیرند، در کارگاههای آموزشی شرکت کنند و فرصتهای یادگیری متنوعی را دنبال کنند که پایگاه دانش آنها را گسترش میدهد. این آموزش مداوم نه تنها شما را آگاه می کند، بلکه به شما قدرت می دهد تا بینش های تازه و راه حل های نوآورانه را به میز بیاورید. در نهایت، ارتباط با دیگران می تواند تلاش های شما را تقویت کند. از طریق رویدادها و کنفرانسهای شبکهای، با همسالان، مربیان و متخصصان این حوزه درگیر شوید. این روابط می تواند پشتیبانی ارزشمند و فرصت های مشترکی را فراهم کند که تأثیر تحقیقات و گسترش شما را افزایش می دهد. به یاد داشته باشید که تغییر اغلب به تلاش های جمعی نیاز دارد و با ایجاد یک جامعه حول علایق خود، می توانید به طور جمعی به مسائل مبرم انرژی که با آن روبرو هستیم رسیدگی کنید. پتانسیل خود را به عنوان یک دانشمند جوان در آغوش بگیرید و بدانید که مشارکت شما برای شکل دادن به آینده ای پایدار حیاتی است.
*آیا می توانید نظریه خود را در مورد پیش بینی زلزله با استفاده از انرژی های کیهانی توضیح دهید؟ این چه پیامدهایی برای آمادگی در برابر بلایا می تواند داشته باشد؟
نظریه من در مورد پیشبینی زلزله با استفاده از انرژیهای کیهانی از این ایده استوار است که پدیدههای کیهانی، مانند شرارههای خورشیدی و نوسانات میدان مغناطیسی زمین، میتوانند بر فعالیت لرزهای تأثیر بگذارند. من این فرضیه را مطرح کردهام که رویدادهای کیهانی خاص تغییراتی را در محیط الکترومغناطیسی زمین ایجاد میکنند و به طور بالقوه باعث آزاد شدن تنش در صفحات تکتونیکی میشوند. اگر این موضوع تایید شود، میتواند با ارائه قابلیتهای پیشبینی که تحقیقات زمینشناسی را با دادههای اخترفیزیکی ترکیب میکند، رویکرد ما به آمادگی در برابر بلایا را متحول کند. پیامدهای این نظریه عمیق است. اگر روشهای قابل اعتمادی را برای پایش رویدادهای کیهانی توسعه دهیم و آن ها را با فعالیتهای لرزهای مرتبط کنیم، جوامع در مناطق زلزلهخیز میتوانند هشدارهای به موقع دریافت کنند و اقدامات واکنش در برابر بلایا را تا حد زیادی افزایش دهند. اجرای چنین سیستم پیش بینی می تواند جان انسان ها را نجات دهد، آسیب اموال را کاهش دهد و جوامع را با ابزارهای لازم برای آماده شدن برای تغییرات احتمالی در ثبات زمین شناسی مجهز کند. در نهایت، در حالی که این نظریه هنوز در مراحل اولیه خود است، پیگیری آن با تعهد من به پیشبرد علم برای منافع اجتماعی همسو است. با ادغام تخصص از تحقیقات زمینشناسی و کیهانی، این رویکرد بینرشتهای میتواند به سیستمهای پیشبینی در زمان واقعی منجر شود که بینشهای ارزشمندی را در مورد آمادگی در برابر زلزله ارائه میکند و اساساً نحوه آمادهسازی جوامع و واکنش به خطرات لرزهای را تغییر میدهد.
*در نهایت، چشم انداز نهایی شما برای نقش شیمی در استراتژی های انرژی جهانی چیست و سهم خود را در شکل دادن به این چشم انداز چگونه می بینید؟
چشم انداز نهایی من برای نقش شیمی در استراتژی های انرژی جهانی ریشه در شیوه های جامع و پایدار دارد که جوامع را توانمند می کند و از سیاره محافظت می کند. من آیندهای را تصور میکنم که در آن شیمی در یک تقاطع، انرژیهای تجدیدپذیر، مواد پایدار و احیای محیطی، دست به نوآوری میزند و سیستمهایی را ایجاد میکند که نه تنها نیازهای انرژی بشر را برآورده میکند، بلکه این کار را بهگونهای انجام میدهد که تعادل اکولوژیکی را تقویت میکند. از طریق مشارکتهایم در تحقیق در مورد فناوریهای پیشرفته باتری و مواد پایدار، هدف من حمایت از انتقال به سمت منابع انرژی پاکتر و در عین حال به حداقل رساندن ردپای محیطی است. برای تحقق این چشم انداز، من معتقدم که همکاری بسیار مهم خواهد بود. من متعهد به کار در کنار محققان، سیاست گذاران، رهبران صنعت و جوامع برای ایجاد رویکردهای بین رشته ای که از مرزهای سنتی فراتر می روند، هستم. این به معنای مشارکت در گفتگو در مورد پیامدهای علمی، اقتصادی و اجتماعی فناوریهای انرژی است و اطمینان حاصل میشود که آنها برای همه قابل دسترس و فراگیر هستند. با ادغام دانش محلی و تخصص جهانی، میتوانیم راهحلهایی طراحی کنیم که نه تنها از نظر فنی مناسب، بلکه از نظر اجتماعی نیز مسئولیتپذیر باشند. در شکل دادن به این چشم انداز، من آرزو دارم که نسل بعدی شیمیدانان و دانشمندان را الهام بخشم و آنها را تشویق کنم تا تلاش های نوآورانه ای را دنبال کنند که پایداری را پرورش می دهد. با پیشبرد نقش شیمی در پرداختن به چالشهای انرژی و پرورش فرهنگ حل مشکلات مشارکتی، من معتقدم که میتوانیم پیشرفت چشمگیری را به سمت آینده انرژی پایدار که رفاه سیاره ما و ساکنان آن را در اولویت قرار میدهد، سوق دهیم.
پوریا زرشناس؛ الگویی نوین از یک دانشمند تمامعیار
دکتر زرشناس را میتوان نماد نسل جدید دانشمندان ایرانی دانست که مرزهای علم را درنوردیده و اثری ملموس در جامعه جهانی بر جای میگذارند. چند ویژگی او شایسته تحلیل عمیق است:
۱. تلفیق علم و کاربردهای صنعتی
وی با دارا بودن ۷ ثبت اختراع جهانی و همکاری با شرکتهای بزرگی چون ایرالکو، ذوبآهن و شرکت ملی نفت، نشان داده که میتوان همزمان در حوزه آکادمیک پیشرو بود و هم در صنعت اثرگذار. این رویکرد دو وجهی، الگویی کمنظیر در جامعه علمی ایران محسوب میشود.
۲. بینالمللیگرایی هوشمندانه
همکاری با ۱۳ نهاد بینالمللی از UN و سازمان بهداشت جهانی تا صندوق بین المللی پول، نشان از درک عمیق او از اهمیت تعامل جهانی دارد. پروژههایی چون «پلتفرم صلح» در افغانستان و «احیای تالابها» در کنیا، ویتنام و میانمار، گواهی بر این ادعاست.
۳. تولید علم انبوه و کیفیتمحور
با وجود سن کم، تولید بیش از ۲۰۰ مقاله و فراتر از ۱۰۰ عنوان کتاب - که بسیاری به چندین زبان ترجمه شدهاند - نشان از نظم و انضباط فوقالعاده در کار علمی دارد. این حجم از تولید محتوای علمی، در عین حفظ کیفیت، کمنظیر است.
۴. نقض نظریه ی پروفسور حسابی
نقض نظریه پروفسور حسابی - از بزرگان علم ایران - نشان از جسارت علمی و عدم وابستگی به مراجع سنتی دارد. این ویژگی برای پیشرفت علم ضروری است.
۵. تعهد اجتماعی و مسئولیتپذیری
درگیر شدن در پروژههای اجتماعی از آموزش کودکان محروم تا کمک به پناهندگان، نشان میدهد که او علم را برای خدمت به بشریت میخواهد، نه صرفا انتشار مقالات مکتوب!