جمعه / ۲۳ آبان ۱۴۰۴ / ۲۲:۰۳
کد خبر: 34180
گزارشگر: 548
۲۲۰
۰
۰
۱
نوستالژی یا کلیشه؟

نقد فیلم شاه نقش

نقد فیلم شاه نقش
فیلم سینمایی "شاه‌نقش" به کارگردانی شاهد احمدلو در اکران عمومی قرار گرفته است. این فیلم که پیش‌تر در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت، روایتی از زندگی هنروران و عشق به سینما را ارائه می‌دهد. احمدلو در این اثر به سراغ دنیای سیاهی‌لشکرها رفته است؛ افرادی که عاشق سینما هستند اما هرگز فرصت دیده شدن نمی‌یابند. با این حال، فیلم در انتقال درست این مفهوم با چالش‌های متعددی روبرو شده است. واکنش‌ها به این فیلم از همان روزهای جشنواره دو قطبی بوده و منتقدان نظرات متفاوتی درباره آن ارائه داده‌اند. برخی از اجرا و ایده اولیه دفاع کرده‌اند و برخی دیگر به ضعف‌های ساختاری اشاره دارند.

آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:

سینمای ایران این روزها میزبان فیلمی است با آرمان‌هایی بلند و نیتی خیر. "شاه‌نقش" ساخته شاهد احمدلو، تلاشی است برای پرداختن به قشری فراموش‌شده در صنعت سینما؛ هنرورانی که در پشت صحنه‌ها، عشق به سینما را در سکوت تجربه می‌کنند. کارگردانی که با فیلم "چند می‌گیری گریه کنی" نام خود را در سینمای ایران ثبت کرد، این بار به سراغ سوژه‌ای رفته که کمتر به آن پرداخته شده است. دغدغه‌ای که سال‌ها در ذهن او شکل گرفته و اکنون به تصویر کشیده شده است. فیلم از همان ابتدا بیننده را با فضایی نوستالژیک همراه می‌کند. فضایی که یادآور سینمای دهه چهل و پنجاه ایران است و بیننده را به گذشته‌های دور می‌برد.

اما این سفر به گذشته، با چالش‌های زیادی همراه است. تناقض‌های زمانی، شخصیت‌پردازی اغراق‌آمیز و دیالوگ‌های طولانی، از همان ابتدا توجه بیننده را به خود جلب می‌کند. فیلم در نیمه اول به عشق به سینما می‌پردازد و در نیمه دوم به مقوله فساد انتخاباتی ورود پیدا می‌کند. این تغییر جهت ناگهانی، یکی از نقاط ضعف اصلی اثر به شمار می‌رود. بازیگران فیلم تلاش کرده‌اند با تقلید از سبک بازیگری دهه‌های گذشته، فضای مورد نظر کارگردان را ایجاد کنند. اما این تقلید گاهی آنقدر اغراق‌آمیز شده که از باورپذیری شخصیت‌ها کاسته است. نوستالژی، عنصر اصلی فیلم است که در تمام سکانس‌ها خودنمایی می‌کند. از لباس‌ها و گریم گرفته تا موسیقی و دیالوگ‌ها، همه و همه بیننده را به گذشته می‌برند. اما این نوستالژی آنقدر پررنگ و غلیظ است که گاهی اصل داستان و هدف اصلی فیلم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. بیننده در پایان فیلم، بیشتر از آنکه با دغدغه هنروران همراه شود، درگیر عناصر نوستالژیک شده است.

فیلمی در حسرت سینمای آرمانی

«شاه‌نقش» تازه‌ترین ساخته شاهد احمدلو، فیلم‌ساز نام‌آشنای سینمای ایران، اثری است که با نیتی بلند و آرمانی پا به عرصه گذاشته اما در اجرا با چالش‌های اساسی روبرو شده است. این فیلم که پس از حضور در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، به اکران عمومی درآمده، روایتی است از عشق به سینما و انسان‌های فراموش‌شده پشت صحنه. کارگردان درباره اثرش می‌گوید: «در فیلم «شاه نقش» من به‌شدت خودم هستم؛ یعنی این فیلم زیست من در سینما را روایت می‌کند.»

درآمدی بر دغدغه کارگردان

شاهد احمدلو که در فیلم‌سازی سابقه درخشانی با فیلم «چند می‌گیری گریه کنی» دارد، در «شاه‌نقش» به سراغ دنیای هنرورها (سیاهی‌لشکرها) رفته است؛ کسانی که عاشق سینما هستند اما هرگز فرصت دیده شدن نمی‌یابند. او معتقد است: «همواره تاریخ سینما را ورق زده‌ام و تاکنون هم ادامه می‌دهم. همه این اتفاقات باعث شد که دغدغه ناآرامی در روح من شکل بگیرد و آن دغدغه هم به آدم‌های پشت صحنه سینما مربوط می‌شد.»

تقابل دو نگاه در نقد فیلم

واکنش به «شاه‌نقش» از همان روزهای جشنواره فجر تاکنون دو قطبی بوده است. در برنامه کات، مسعود فراستی از فیلم به عنوان اثری بی‌ادعا دفاع کرد: «به‌نظرم فیلم سینمایی «شاه‌نقش» شاهد احمدلو فیلم بکری است و شبیه فیلم‌هایی که در ایران ساخته می‌شود، نیست.» در مقابل، سعید قطبی‌زاده نقدهای جدی به رویکرد و کیفیت فیلم وارد کرد.

داستان: از عشق به سینما تا فساد انتخاباتی

فیلم داستان هنرورانی را روایت می‌کند که با بیمار شدن رئیس صنف، برای رسیدن به جایگاه ریاست تلاش می‌کنند. همه تصور می‌کنند با برنده شدن یکی از کاندیداها ماجراها تمام شده، اما این تازه آغاز قصه است. «شاه‌نقش» را می‌توان به دو نیمه کاملاً متمایز تقسیم کرد: قسمت ابتدایی درباره عشق به سینما و بخش دوم درباره فساد انتخاباتی. متأسفانه فیلم در نمایش هر دو بخش ناموفق است و در نیمه اول نمی‌تواند اساسات عشق به سینما را به درستی نشان دهد و در نیمه دوم درگیر شعارهای تکراری درباره قدرت و فساد می‌شود.

معماری زمانی: آشفتگی در روایت

فیلم با کتک خوردن چند هنرور روبه‌روی پرده روشن سینما شروع می‌شود. بازی‌ها و ریخت و شمایل لباس‌ها بیننده را به سینمای دهه چهل و اوایل دهه پنجاه ایران می‌برد. اما ناگهان در سکانس‌های بعدی که مراسم تشییع یکی از هنرورها است، پلان‌های کوتاهی از سنگ قبرهای هنرمندان معاصر مانند ناصر ملک‌مطیعی، فردین، علی حاتمی، چنگیز جلیلوند، خسرو شکیبایی، کیومرث پوراحمد و داریوش مهرجویی نشان داده می‌شود. اینجاست که بیننده متوجه می‌شود فیلم در زمان حال است و این سؤال برایش پیش می‌آید که چرا ریخت و لباس‌ها متعلق به دهه‌ها قبل است.

کلیشه‌ها و شخصیت‌های غیرواقعی

یکی از ضعف‌های اصلی فیلم، شخصیت‌پردازی اغراق‌آمیز و غیرواقعی است. در پرداخت شخصیت‌ها آنقدر بزرگنمایی شده که نمی‌توان آن‌ها را باور کرد. فیلم پر از دیالوگ‌های طولانی و خسته‌کننده است که حتی تصویری درست از زندگی هنروران را نشان نمی‌دهد. مخاطب بعد از ده دقیقه ابتدایی فیلم به راحتی می‌تواند حدس بزند در نهایت چه خواهد شد. چرا که «شاه‌نقش» تلاش می‌کند با استفاده از نوستالژی‌های دهه ۴۰ و ۵۰ که یادآور فیلم‌های بهروز وثوقی و آثاری مانند «قیصر» و «گوزن‌ها» است، بیننده را با خود همراه کند.

کمدی با طعم گذشته‌های دور

فیلم در ژانر کمدی قرار می‌گیرد، اما این کمدی بیشتر «توی ذوق» می‌زند. دیدن شمایل‌های شصت سال قبل در تهران قرن چهاردهم، به خودی خود طنزآمیز است. قضیه وقتی مشکل‌سازتر می‌شود که زبان بدن، دیالوگ‌ها و لحن‌های غلو شده و منسوخ شده در آن استفاده می‌شود. تماشاگر کاملاً مطلع است که تعمدی در نوع بازی گرفتن از بازیگران انجام شده، اما این همه اصرار بر این نوع بازی برایش قابل درک نیست. چیزی از فیلم نگذشته که تحمل آن نوع بازی و لحن برای مخاطب سخت می‌شود.

بازیگران: تقلید یا اجرا؟

فیلم برای نمایش دغدغه‌های هنرورها از چند بازیگر شاخص استفاده کرده است. تلاش بهرنگ علوی برای تقلید از لحن و زبان بدن بهروز وثوقی (که لباس و گریم به طور واضح مشخص کرده که او بدلی از بهروز وثوقی است) زیادی نچسب و ضعیف است. لباس و گریم بهرنگ علوی به جای اینکه او را به نقش بهروز وثوقی در فیلم‌هایش نزدیک کند، او را از نقش دور کرده است. در مقابل، بازی هومن برق‌نورد قابل قبول است. او هم از همان لحن و زبان بدن دهه چهل سینمای ایران استفاده کرده اما تلاشش را می‌کند در آن زیاده‌روی نکند که تا حدی موفق بوده است. وقتی تحمل فیلم سخت‌تر می‌شود که همه بازیگران و نابازیگران به همان شکل غلو شده و «داش‌مشتی» بازی می‌کنند. این بازی حتی در بازیگران زن هم وجود دارد. نسیم ادبی در نقش ناهید با روسری زیر گلو گره زده و مدل موی همان دهه دیده می‌شود که لحن و زبان لوتی و داش‌مشتی دیگر بازیگران مرد را ادامه می‌دهد.

نوستالژی: برگ برنده یا نقطه ضعف؟

سینمای ایران در سال‌های اخیر، گذشته از اینکه به کمدی رو آورده است، برای خنده گرفتن از مخاطب، مدام به برانگیخته کردن احساسات نوستالژیک او چنگ زده است. «شاه‌نقش» در این زمینه موفق نبوده است. این فیلم به تنهایی ما را با غرق کردن در حس نوستالژی‌اش خفه می‌کند. در فیلم، نماهای زیادی وجود دارد که از فیلم‌های دهه چهل و اوایل دهه پنجاه مانند «کندو»، «قیصر» و... استفاده شده است. از پلانی که بهروز وثوقی پشت به حمام نواب ایستاده تا بالا کشیدن تهِ خوابیده کفش در فیلم «قیصر»؛ یا از پله پایین آمدن بهروز وثوقی با کاپشن آمریکایی‌اش در فیلم «کندو». به این لیست، استفاده از موسیقی همان دهه، ضرباهنگ‌های سازهای کوبه‌ای هنگام راه رفتن شخصیت‌ها، آهنگ‌هایی با حال و هوای زورخانه به عنوان متن موسیقی، و صدای اغراق شده هنگام مشت زدن و کتک خوردن هم اضافه کنید. این عناصر نوستالژیک که قرار بوده برگ برنده فیلم باشد، در نهایت فیلم را زمین زده است.

تضاد درونی فیلم

فیلمی که قرار بود مشکلات و دشواری‌های سیاهی‌لشکرها را نشان دهد، در نهایت معلوم نمی‌کند که در مدح سیاهی لشکرهاست یا در مزمت زندگی حسرت‌آلود آن‌ها که مدام در حال عقده‌گشایی هستند. در جهانی که کارگردان خلق کرده، پر از هنرورهایی است که کارشان کتک خوردن است و سلبریتی‌اش پژمان بازغی است. ناگهان داستان به سمت حال و هوای انتخاباتی می‌رود. دو شخصیت به نام ناصرعشقی و شهاب در انتخابات انجمن هنر و سینما شرکت می‌کنند. حتی اگر نویسنده و کارگردان می‌خواهند به فساد در انتخابات و روابط صنفی و اجتماعی در سینما بپردازند، چنگ زدن به حس نوستالژیک مخاطب هیچ کمکی به این موضوع نکرده بلکه ما را از مضمون و درون‌مایه فیلم دور کرده است.

پایان‌بندی: ادامه چرخه ابتذال

فیلم در پایان هم موفق نبوده است. پایانی که نشان می‌دهد این چرخه ابتذال ادامه دارد و با نمایی از کتک خوردن، ولی این بار روبه‌روی پرده خاموش سینما تمام می‌شود. دلیل انتقام مینا وحید در نقش مهناز هیچ منطقی ندارد و قانع‌کننده نیست. با گریم و آرایش غلیظ و تمسک جستن به رنگ گرم قرمز برای اغوا، که کاربردی تکراری و دم‌دستی دارد، بیانیه رضا رویگری هم هیچ کمکی به رنگ و بو دادن به منطق قصه نمی‌کند.

تأثیرپذیری از مسعود کیمیایی

شاهد احمدلو کارش را با مسعود کیمیایی کارگردان نام‌آشنای سینمای ایران شروع کرد. گویا همین همکاری باعث شده از استاد خودش در فیلم تازه‌اش یعنی «شاه‌نقش» تاثیر زیادی بپذیرد. به دلیل حال و هوای حاکم بر فیلم تازه احمدلو که همان اتمسفر فیلم‌های کیمیایی را یادآوری می‌کند، گویی سعی کرده است نیم‌تنه‌ای هم به فیلم‌های کیمیایی بزند. اما با توجه به مواردی که ذکر شد به نظر می‌رسد در این امر هم ناکام مانده است.

تحلیل ساختار روایی و زمانی فیلم

فیلم "شاه‌نقش" از نظر ساختار روایی با چالش‌های متعددی روبرو است. شروع فیلم با صحنه کتک خوردن هنروران در مقابل پرده سینما، بیننده را به دهه چهل و پنجاه می‌برد، اما سکانس‌های بعدی با نشان دادن قبر هنرمندان معاصر، زمان داستان را به حال حاضر منتقل می‌کند. این ناهماهنگی زمانی در سراسر فیلم ادامه دارد. بیننده دائماً درگیر این سؤال است که داستان در چه زمانی اتفاق می‌افتد. این آشفتگی زمانی، از تمرکز بیننده بر موضوع اصلی فیلم می‌کاهد. تقسیم‌بندی فیلم به دو نیمه کاملاً مجزا نیز از دیگر ضعف‌های ساختاری است. نیمه اول به عشق به سینما می‌پردازد و نیمه دوم به فساد انتخاباتی، بدون آنکه ارتباط منطقی بین این دو بخش برقرار شود.

تحلیل شخصیت‌پردازی و بازی‌ها

شخصیت‌پردازی در "شاه‌نقش" یکی از نقاط ضعف اصلی فیلم محسوب می‌شود. شخصیت‌ها به جای آنکه واقعی و باورپذیر باشند، بیشتر شبیه کاریکاتورهایی از انسان‌های واقعی هستند. بهرنگ علوی در تقلید از سبک بازیگری بهروز وثوقی چندان موفق نبوده است. گریم و لباس او بیش از آنکه به نقش کمک کند، او را از شخصیت مورد نظر دور کرده است. در مقابل، هومن برق‌نورد اجرای متعادل‌تری دارد. حتی بازیگران زن مانند نسیم ادبی با همان سبک و سیاق بازیگران مرد بازی کرده‌اند که این یکدستی در بازی، از تنوع و عمق شخصیت‌ها کاسته است.

تحلیل استفاده از نوستالژی و عناصر گذشته

نوستالژی در "شاه‌نقش" به عنوان عنصر اصلی به کار رفته است. از نماهای گرفته شده از فیلم‌های قدیمی مانند "قیصر" و "کندو" تا موسیقی و لباس‌ها، همه و همه بیننده را به گذشته می‌برند. اما مشکل اینجاست که این نوستالژی آنقدر پررنگ و مکرر به کار رفته که به جای کمک به پیشبرد داستان، مانع از انتقال پیام اصلی فیلم شده است. بیننده در انبوهی از عناصر نوستالژیک غرق می‌شود. استفاده از این عناصر نه تنها کمکی به درک بهتر دغدغه هنروران نکرده، بلکه توجه بیننده را از موضوع اصلی منحرف کرده است.

تحلیل محتوا و پیام فیلم

فیلم در صدد است تا دو موضوع اصلی را بررسی کند: عشق به سینما در بین هنروران و فساد در سیستم انتخاباتی. اما در پرداخت هر دو موضوع ناموفق بوده است. در بخش اول، فیلم نمی‌تواند عمق عشق هنروران به سینما را به درستی نشان دهد. در بخش دوم نیز به جای پرداخت عمقی به موضوع فساد، به شعارهای تکراری بسنده می‌کند. پیام فیلم در نهایت مبهم و نامشخص باقی می‌ماند. بیننده در پایان فیلم نمی‌داند هدف کارگردان بزرگداشت هنروران بوده یا نشان دادن عقده‌های گشایی آنان.

تحلیل تأثیرپذیری از مسعود کیمیایی و پایان‌بندی

شاهد احمدلو که سابقه همکاری با مسعود کیمیایی را دارد، در این فیلم به شدت تحت تأثیر سبک استاد خود قرار گرفته است. از فضاسازی تا شخصیت‌پردازی، همه یادآور فیلم‌های کیمیایی است. اما این تأثیرپذیری بیشتر شبیه تقلید سطحی بوده تا الهام گرفتن خلاقانه. فیلم نتوانسته است روح آثار کیمیایی را در خود زنده کند. پایان فیلم نیز ضعیف و غیرقانع‌کننده است. ادامه چرخه ابتذال و کتک خوردن هنروران در مقابل پرده خاموش سینما، نه تنها پایان مناسبی برای فیلم نیست، بلکه بر سردرگمی بیننده می‌افزاید.

نیت خیر، اجرای ناقص

در نهایت، «شاه‌نقش» اثری است با نیت خیر اما اجرایی ناقص؛ فیلمی که می‌خواست ادای دینی به سینمای ایران باشد، اما در عمل خود به قربانی همان سینما بدل می‌شود. این فیلم را می‌توان قدمی روبه جلو در پرونده کاری شاهد احمدلو دانست، با این حال همچنان ایراداتی دارد که آن را از اثر معمولی فراتر نمی‌برد. «شاه‌نقش» در تلاش برای احیای خاطره سینمای دهه‌های چهل و پنجاه، از پرداختن به دغدغه اصلی خود - زندگی هنروران - غافل مانده است. فیلم در باتلاق نوستالژی غرق شده و نتوانسته پیام اصلی خود را به مخاطب منتقل کند. شاید اگر کارگردان به جای تکیه بر عناصر سطحی نوستالژیک، به عمق شخصیت‌ها و دغدغه‌های واقعی هنروران می‌پرداخت، نتیجه کار رضایت‌بخش‌تر می‌بود. 

https://www.asianewsiran.com/u/hL4
اخبار مرتبط
گی‌یرمو دل‌تورو در آخرین اثر سینمایی خود به سراغ بازآفرینی اسطوره فرانکشتاین رفته است. این فیلم که قرار است در اکتبر ۲۰۲۵ اکران شود، با بازی اسکار آیزاک و جیکوب الوردی تفسیری شخصی از داستان مری شلی ارائه می‌دهد. در این روایت جدید، مخلوق نه نماد ترس که موجودی عمیقاً آسیب‌پذیر و انسانی تصویر شده است. فضای گوتیک فیلم با طراحی تولیدی چشمگیر و بازی درخشان بازیگران همراه شده است. اگرچه فیلم با مدت زمان ۱۴۹ دقیقه‌ای گاه احساس سنگینی می‌دهد، اما به عنوان یکی از اصیل‌ترین آثار دل‌تورو شناخته می‌شود.
فیلم «صدام» به کارگردانی پدرام پورامیری و با بازی رضا عطاران، یکی از جسورانه‌ترین آثار سینمای ایران در سال‌های اخیر محسوب می‌شود. این فیلم که با ایده زندگی بدل صدام حسین شکل گرفته، تلاش کرده تا با زبان طنز به برهه حساس تاریخی جنگ ایران و عراق بپردازد. اگرچه ایده مرکزی فیلم از نوآوری و جسارت بالایی برخوردار است، اما اجرای آن با چالش‌های متعددی روبرو بوده است. بازی درخشان رضا عطاران در کنار مشکلات فیلمنامه و کارگردانی، تصویری دوگانه از این اثر به نمایش گذاشته است. فیلم «صدام» در نهایت اثری است با پتانسیل بالا که نتوانسته به تمام وعده‌های خود عمل کند.
فیلم سینمایی «غریزه» به کارگردانی سیاوش اسعدی پس از ۴ سال توقیف به اکران عمومی رسیده است. این فیلم که داستان عاشقانه‌ای در دهه ۴۰ خورشیدی را روایت می‌کند، با وجود زیبایی‌های بصری قابل توجه، با ضعف‌های اساسی در روایت و شخصیت‌پردازی مواجه است. داستان درباره کامران، پسر نوجوانی است که عاشق سینماست و به آتیه دل می‌بندد، اما این رابطه با ورود رسول خان، پدر کامران، به بحرانی عمیق فرو می‌رود. فیلم با بازی بازیگرانی چون امین حیایی، پانته‌آ پناهی و ژاله صامتی، تلاش کرده تا ملودرامی عاشقانه را در فضایی نوستالژیک به تصویر بکشد.
فیلم سینمایی «بچۀ مردم» به کارگردانی محمود کریمی، روایتگر داستان نوجوانان پرورشگاهی در دهه شصت است. این فیلم که در جشنواره فجر امسال حضور داشته، با نگاهی تازه به مفاهیم عمیق انسانی پرداخته است. کریمی در این اثر از ترکیب بازیگران پیشکسوت و تازه‌کار استفاده کرده که گوهر خیراندیش، رضا کیانیان و چهار نوجوان تازه‌کار از جمله آنان هستند. موسیقی فیلم نیز توسط کریستف رضاعی ساخته شده است. اگرچه فیلم در پرده سوم با ضعف روایی مواجه است، اما توانسته فضای نوستالژیک دهه شصت را به خوبی به تصویر بکشد و نگاهی تازه به مسائل هویتی نوجوانان داشته باشد.
فیلم سینمایی «کج‌پیله» به کارگردانی هاتف علیمردانی و با بازی الناز شاکردوست این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است. این فیلم داستان زنی را روایت می‌کند که بر اثر اتفاقی ناگهانی به مرد تبدیل می‌شود. «کج‌پیله» در واقع نسخه ایرانی فیلم ترکی «اوه! بیلندا» است که با تغییراتی به صورت کمدی ارائه شده است. صحنه‌های رقص و گریم مردانه شاکردوست در فضای مجازی به سرعت وایرال شده‌اند. نقش‌آفرینی الناز شاکردوست در این فیلم ضعیف ارزیابی شده و روایت داستان نیز گسسته و کلیشه‌ای توصیف شده است.
فیلم «مجنون» به کارگردانی مهدی شاه‌محمدی با وجود هزینه‌سازی کلان، در شخصیت‌پردازی شهید زین‌الدین و روایت عملیات خیبر ناکام مانده و تبدیل به نمونه‌ای از ضعف‌های سینمای دفاع مقدس شده است. در این مطلب به نقد و بررسی فیلم مجنون می پردازیم.
فیلم سینمایی «لیپار» در اکران مردمی با حضور مهران احمدی و هومن برق‌نورد رونمایی شد. این فیلم که داستان پسر بلوچی را روایت می‌کند، نتوانسته به دلیل عدم انسجام روایی، ارتباط مناسبی با مخاطب برقرار کند.
شبکه نمایش سیما به مناسبت هفته نیروی انتظامی، شش فیلم پلیسی ایرانی شامل «الف...امنیت»، «پس از فروش»، «مواجهه»، «لارو»، «خوره» و «مانگرو» را از ۱۲ تا ۱۷ مهر هر شب ساعت ۱۹ پخش می‌کند. در این مطلب به بررسی بازیگران و نقد و بررسی فیلم الف امنیت می پردازیم.
فیلم "قسطنطنیه" جدیدترین ساخته کریم امینی، داستان گروهی از ایرانیان را روایت می‌کند که برای واکسیناسیون به ترکیه سفر می‌کنند، اما درگیر ماجراهایی می‌شوند که به یک رسوایی جهانی ختم می‌شود. در این یادداشت نقد و تحلیلی از فیلم قسطنطنیه را ارائه خواهیم داد.
فیلم "ناتور دشت" به کارگردانی خردمندان، با بازی درخشان میرسعید مولویان و هادی حجازی‌فر، روایتگر داستان گمشدن یک کودک در روستایی ایرانی است که تعلیقی نفس‌گیر از ابتدا تا انتها ایجاد می‌کند. در این یادداشت نقد و تحلیلی از فیلم ناتوردشت را ارائه خواهیم داد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید