آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
سینمای ایران همواره در برخورد با سوژه جنگ ایران و عراق با احتیاط عمل کرده است. در این میان، فیلم «صدام» مانند موجی تازه و جسورانه ظاهر شده و قواعد همیشگی را به چالش کشیده است. ایده زندگی بدل صدام حسین، نه تنها در سینمای ایران که در سطح بینالمللی نیز ایدهای نو و جذاب محسوب میشود. این انتخاب جسورانه نشان میدهد سینمای ایران آماده است تا از مرزهای امن گذشته فراتر رود.
داستان فیلم حول محور «صلاح» میچرخد، مردی معمولی با بازی رضا عطاران که به دلیل شباهت ظاهری با صدام حسین، به عنوان بدل او انتخاب میشود. این نقطه آغاز، سرشار از موقعیتهای کمیک و دراماتیک است. کارگردان در اولین تجربه مستقل خود، ریسک بزرگی کرده است. پرداختن به چنین سوژه حساسی نیازمند ظرافت و مهارت بالایی است که پورامیری در بخشهایی از فیلم نشان میدهد. فیلم «صدام» تلاش میکند تا میان طنز و درام، تاریخ و کمدی، واقعیت و تخیل تعادل برقرار کند. این مسیری پرچالش است که فیلم در بخشهایی از آن موفق و در بخشهایی ناموفق عمل میکند. رضا عطاران در نقش اصلی فیلم، ستون استوار این اثر است. بازی او که هم طنز را دربرمیگیرد و هم عمق دراماتیک دارد، از عوامل اصلی جذابیت فیلم محسوب میشود. اما فیلم با چالشهای اساسی نیز روبروست. مشکلات فیلمنامه، شخصیتپردازی ضعیف برخی نقشها و نوسان لحن، از جمله موانعی هستند که فیلم نتوانسته به خوبی از آنها گذر کند. در نهایت، «صدام» فیلمی است که هم میتواند مخاطب را بخنداند و هم به فکر فروبرد، اما در هیچ یک از این زمینهها به طور کامل موفق نیست.
رویارویی تاریخ و کمدی
سینمای ایران همواره با احتیاط و وسواس خاصی به بازنمایی دوره جنگ ایران و عراق پرداخته است. در این میان، فیلم «صدام» ساخته پدرام پورامیری جسارت بیسابقهای را به خرج داده و با انتخاب زاویهای کاملاً غیرمنتظره، سعی کرده است تا با طنز به این برهه حساس تاریخی بپردازد. ایده مرکزی فیلم - زندگی بدل صدام حسین - نه تنها در سینمای ایران، بلکه در سطح بینالمللی نیز ایدهای تازه و جذاب محسوب میشود. اما پرسش اصلی اینجاست: آیا این ایده نو در نهایت به فیلمی تبدیل شده که بتواند هم مخاطب عام را سرگرم کند و هم منتقدان را راضی نگه دارد؟ فیلم «صدام» روایتگر داستان «صلاح» (با بازی رضا عطاران) است که به دلیل شباهت ظاهری با صدام حسین، به عنوان بدل او استخدام میشود. با آغاز جنگ، صلاح در عراق میماند تا اینکه پس از یک سخنرانی تحریکآمیز از سوی صدام، مأمور میشود تا به ایران بازگردد و یک سخنرانی جعلی در تهران انجام دهد. این نقطه آغازین، پتانسیل فوقالعادهای برای خلق موقعیتهای کمیک و دراماتیک دارد.
تحلیل فیلمنامه - از ایده درخشان تا اجرای ناهمگون
ایده مرکزی و پتانسیلهای استفاده نشده
ایده اصلی فیلمنامه بدون شک قوی و جذاب است. استفاده از مفهوم «بدل» یک دیکتاتور، این فرصت را فراهم میآورد تا به مسائل عمیقتری مانند هویت، تقلید و واقعیت پرداخته شود. فیلم میتوانست به پرسشهای فلسفی درباره مرزهای واقعیت و وانمود بپردازد: وقتی کسی چنان در نقش یک دیکتاتور غرق میشود که هویت واقعی خود را از دست میدهد، چه بر سر انسانیت او میآید؟ متأسفانه فیلمنامه از این پتانسیل غنی استفاده چندانی نمیکند. به جای کاوش در لایههای عمیقتر شخصیت پردازی، بیشتر به موقعیتهای سطحی و شوخیهای پیش پا افتاده متکی است. برای مثال، تضاد بین مأموریت رسمی صلاح (سخنرانی جعلی در تهران) و هدف شخصی او (ازدواج با معشوقهاش ثریا) میتوانست به ماده اولیه غنی برای طنز سیاه و موقعیتهای پارادوکسیکال تبدیل شود، اما فیلمنامه این فرصت را از دست میدهد.
ساختار روایی و مشکلات ریتم
فیلم در نیمه اول از ریتم نسبتاً مناسبی برخوردار است. معرفی شخصیتها و موقعیت اولیه به خوبی انجام میشود. صحنههای مربوط به اردوگاه بدلها و نحوه آموزش آنان از بخشهای جذاب فیلم محسوب میشوند. با این حال، از میانه فیلم به بعد، شاهد افت محسوس در ساختار روایی هستیم. یکی از مشکلات اصلی، پراکندگی روایت است. فیلم بین خطوط داستانی متعددی در حرکت است: مأموریت صلاح، رابطه عاشقانه او با ثریا، شخصیت حلیمه (مامور زن عراقی)، و داستان خشایار (با بازی جمشیدی فر). این خطوط داستانی نه تنها همدیگر را تقویت نمیکنند، بلکه اغلب مانع از پیشرفت منسجم داستان اصلی میشوند.
شخصیتپردازی: نقاط قوت و ضعف
شخصیت صلاح به عنوان نقش اصلی، نسبتاً خوب پرداخته شده است. ما با انگیزهها، ترسها و آرزوهای او آشنا میشویم. با این حال، شخصیتهای فرعی اغلب یکبعدی و کلیشهای هستند. شخصیت حلیمه (با بازی آزاده صمدی) که میتوانست به یکی از جذابترین شخصیتهای فیلم تبدیل شود، در نهایت به زنی عصبی و افراطی تقلیل مییابد که تنها نقش پیش برنده داستان را ایفا میکند. شخصیت ثریا (با بازی پریناز ایزدیار) نیز از همین مشکل رنج میبرد. توکزبانی حرف زدن او که قرار بوده جنبه کمیک داشته باشد، بیشتر آزاردهنده و غیرواقعی به نظر میرسد. این ویژگی نه تنها به شخصیت او عمق نمیبخشد، بلکه تبدیل به شوخی تکراری و خستهکنندهای میشود.
کارگردانی و جهتگیری هنری
انتخابهای جسورانه پورامیری
پدرام پورامیری در اولین تجربه کارگردانی مستقل خود، انتخابهای جسورانهای داشته است. پرداختن به چنین سوژه حساسی در اولین فیلم، خود نشان از جسارت و اعتماد به نفس بالای کارگردان دارد. پورامیری در مصاحبههایش تأکید کرده که قصد نداشته فیلمی سیاسی بسازد، بلکه میخواسته داستان انسانی عادی را در بستر تاریخی خاص روایت کند. این نگاه انسانمحور در برخی سکانسها به خوبی نمود پیدا میکند. برای مثال، صحنههایی که صلاح با بدلهای دیگر در اردوگاه سپری میکند، طنز ظریفی دارد که از دل موقعیت برمیخیزد نه از شوخیهای تحمیلی.
مشکلات کارگردانی
با این حال، کارگردانی فیلم در بخشهایی با مشکل مواجه است. مدیریت لحن فیلم یکی از اصلیترین چالشهاست. فیلم دائماً بین طنز، درام، و حتی لحظات اکشن در نوسان است، بدون اینکه بتواند تعادل مناسبی بین این ژانرهای مختلف برقرار کند. سکانس پایانی فیلم که نشاندهنده اسارت صلاح و سپس آزادی اوست، نمونه بارزی از این عدم تعادل است. این بخش آنقدر شتابزده و بیدقت روایت میشود که بیننده را سردرگم میکند. گویی فیلمساز نمیدانسته چگونه داستان را به پایان برساند، بنابراین به راه حلهای ساده و پیش پا افتاده متوسل شده است.
بازسازی فضای تاریخی
یکی از نقاط قوت فیلم، بازسازی نسبتاً موفق فضای دهه شصت است. طراحی صحنه، لباس، و دکوراسیون تا حد زیادی توانسته حال و هوای آن دوره را منتقل کند. استفاده از ماشینها، دکور مغازهها، و سبک زندگی مردم در آن دوران، نشان از تحقیق و توجه تیم تولید دارد. با این حال، در بخشهایی نیز شاهد اشتباهات تاریخی هستیم. برای مثال، برخی دیالوگها و رفتارهای شخصیتها با فضای تاریخی فیلم همخوانی ندارد و بیشتر به زبان و فرهنگ امروزی نزدیک است.
بازیگری - نقاط درخشان و فرصتهای از دست رفته
رضا عطاران: ستون فیلم
بدون شک رضا عطاران مهمترین عنصر فیلم است. بازی او در نقش صلاح، هم طنز لازم را دارد و هم در بخشهای دراماتیک قابل قبول عمل میکند. عطاران توانسته است تضاد درونی شخصیتی را که بین دو هویت در نوسان است، به خوبی نمایش دهد. صحنهای که صلاح برای اولین بار باید در نقش صدام ظاهر شود، از بهترین سکانسهای فیلم است. ترس، تردید، و سپس غروری که در چهره عطاران نقش میبندد، نشان از تسلط او بر بازیگری دارد. با این حال، حتی عطاران نیز در بخشهایی از فیلم، به جای بازی در نقش، بیشتر به بازیگری کلیشهای متوسل میشود.
پریناز ایزدیار: ریسکی جسورانه اما نیمهتمام
پریناز ایزدیار که پیش از این بیشتر در نقشهای دراماتیک ظاهر شده بود، با پذیرش نقش در یک فیلم کمدی ریسک جسورانهای کرده است. متأسفانه، شخصیت پردازی ضعیف ثریا اجازه نمیدهد تا ایزدیار بتواند تمام تواناییهای خود را به نمایش بگذارد. با این حال، در سکانسهای معدودی که فیلمنامه به او فرصت میدهد، ایزدیار نشان میدهد که میتواند در ژانر کمدی نیز موفق عمل کند. صحنه ملاقات او با صلاح پس از سالها جدایی، از لحظات درخشان بازی اوست.
آزاده صمدی و عباس جمشیدیفر: بازیگران توانمند در نقشهای محدود
آزاده صمدی در نقش حلیمه، مامور عراقی، انرژی زیادی به نقش خود تزریق کرده است. با این حال، شخصیت یکبعدی حلیمه اجازه نمیدهد تا صمدی بتواند بازی به یادماندنی از خود به جا بگذارد. عباس جمشیدیفر نیز همچون همیشه حرفهای و قابل اعتماد عمل میکند، اما نقش خشایار آنقدر محدود و حاشیهای است که جمشیدیفر فرصت چندانی برای درخشش ندارد.
عناصر فنی - نقاط قوت پنهان
طراحی صحنه و لباس
تیم طراحی فیلم کار قابل تقدیری در بازسازی فضای دهه شصت انجام داده است. از طراحی داخلی خانهها گرفته تا لباس شخصیتها، همه و همه نشان از دقت و توجه به جزئیات دارد. صحنه اردوگاه بدلها به طور خاص طراحی چشمگیری دارد و توانسته فضایی بینابین کمیک و تراژیک خلق کند.
فیلمبرداری
فیلمبرداری فیلم در سطح قابل قبولی قرار دارد، اگرچه نوآوری چشمگیری در آن دیده نمیشود. استفاده از رنگهای گرم و earthy tone در صحنههای مربوط به ایران، در مقابل رنگهای سرد و خاکستری در صحنههای عراق، انتخاب هوشمندانهای بوده است.
موسیقی
موسیقی فیلم یکی از نقاط قوت پنهان آن است. آهنگساز توانسته است به خوبی بین حال و هوای کمیک و دراماتیک فیلم در نوسان باشد. استفاده از تمهای عربی در صحنههای مربوط به عراق، و تمهای ایرانی در صحنههای ایران، کمک شایانی به فضاسازی فیلم کرده است.
طنز در «صدام» - شوخیهای موفق و ناموفق
طنز موقعیت در مقابل شوخیهای کلامی
فیلم در بهرهگیری از طنز موقعیت موفقتر از طنز کلامی عمل کرده است. صحنههایی که صلاح مجبور است در نقش صدام ظاهر شود، در حالی که ترس از لو رفتن هویت واقعی او را آزار میدهد، از بهترین لحظات کمیک فیلم هستند. در مقابل، شوخیهای کلامی فیلم اغلب ضعیف و تکراری هستند. توکزبانی حرف زدن ثریا، شوخیهای جنسی سطحی، و استفاده از الفاظ عامیانه، نه تنها خندهدار نیستند، بلکه گاهی آزاردهنده نیز میشوند.
طنز سیاه و فرصتهای از دست رفته
فیلم میتوانست از طنز سیاه بهره بیشتری ببرد. موقعیت یک شهروند ایرانی که مجبور است نقش دیکتاتوری را بازی کند که به کشورش حمله کرده، خود ماده اولیه غنی برای طنز سیاه است. اما فیلم به جای کاوش در این جنبه، به شوخیهای سطحی و پیش پا افتاده بسنده میکند.
نگاه تاریخی و سیاسی - رویکردی محتاطانه
برخورد با شخصیت صدام
فیلم در برخورد با شخصیت صدام حسین رویکردی محتاطانه دارد. از یک سو سعی نمیکند او را به کلی شیطانی نشان دهد، و از سوی دیگر از انتقاد مستقیم به او نیز پرهیز میکند. این رویکرد میتواند هم نقطه قوت فیلم باشد و هم نقطه ضعف آن. از یک جهت، این نگاه انسانیتر به شخصیتهای تاریخی قابل تقدیر است. از جهت دیگر، ممکن است این سؤال را پیش آورد که آیا فیلم در برخورد با یکی از خونینترین دیکتاتورهای تاریخ معاصر بیش از حد محتاطانه عمل نکرده است؟
جنگ ایران و عراق به عنوان پسزمینه
فیلم هوشمندانه جنگ را به عنوان پسزمینه داستان قرار داده، نه موضوع اصلی آن. این انتخاب به فیلمساز اجازه داده است بدون ورود به بحثهای سیاسی حساس، داستان خود را روایت کند. با این حال، این رویکرد نیز منتقدان خود را دارد که معتقدند فیلم میتوانست نگاه عمیقتری به تأثیرات جنگ بر مردم عادی داشته باشد.
نتیجهگیری: فیلمی با پتانسیل بالا و اجرای متوسط
فیلم «صدام» بدون شک یکی از جسورانهترین پروژههای سینمای ایران در سالهای اخیر بوده است. ایده مرکزی فیلم به قدری قوی و جذاب است که میتوانست به یک اثر ماندگار در سینمای ایران تبدیل شود. متأسفانه، مشکلات فیلمنامهنویسی، کارگردانی ناهمگون، و شخصیتپردازی ضعیف، مانع از تحقق کامل این پتانسیل شده است. با این حال، نمیتوان فیلم را یک شکست کامل دانست. بازی رضا عطاران، طراحی صحنه و لباس قابل قبول، و لحظات درخشان طنز در بخشهایی از فیلم، نشان میدهند که تیم تولید استعداد و توانایی لازم برای خلق آثار بهتر را دارد.
«صدام» در نهایت فیلمی است که میتواند برای یک شب سرگرمی مناسب باشد، اما آنقدر عمق و انسجام ندارد که در خاطره جمعی سینمادوستان ماندگار شود. این فیلم بیشتر از آنکه پاسخ باشد، پرسش است: پرسشی درباره توانایی سینمای ایران در پرداختن به سوژههای پیچیده تاریخی با زبان طنز، و پرسشی درباره ظرفیتهای استفاده نشده در سینمای کمدی کشور. شاید بزرگترین دستاورد «صدام» این باشد که راه را برای فیلمسازان دیگر باز کند تا با جسارت بیشتری به سوژههای به ظاهر غیرقابل پرداخت بپردازند. در این صورت، میتوان «صدام» را اگر نه یک شاهکار، که حداقل یک گام جسورانه و لازم در مسیر رشد سینمای ایران دانست.