آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
سینمای ایران پس از سالها انتظار، شاهد اکران فیلمی است که بحثهای بسیاری را به همراه داشته است. «غریزه» ساخته سیاوش اسعدی، فیلمی که چهار سال در توقیف به سر برد، اکنون به سالنهای سینما راه یافته تا قضاوت نهایی را به مخاطب بسپارد. این فیلم که در فضای دهه چهل خورشیدی روایت میشود، داستان عشق ناکام نوجوانی به نام کامران را به تصویر میکشد که عاشق سینماست و دل به دختری به نام آتیه میبندد. اما این عشق ساده و نوجوانانه، به زودی درگیر پیچیدگیهای زندگی بزرگسالان میشود.
سیاوش اسعدی در «غریزه» تلاش کرده تا با خلق فضایی نوستالژیک و بصری چشمنواز، مخاطب را به دنیای سینماییاش بکشاند. طراحی صحنه و لباس دقیق، فیلمبرداری هنرمندانه و موسیقی تاثیرگذار، از نقاط قوت غیرقابل انکار این اثر محسوب میشوند. با این حال، همانطور که پردههای سینما یکی پس از دیگری روایت میشوند، مخاطب به تدریج با ضعفهای اساسی اثر روبرو میشود. فیلمنامه که باید ستون فقرات اثر باشد، در جایگاه سست و لرزانی ایستاده است.
شخصیتپردازی سطحی، دیالوگهای اغراقآمیز و ریتم کند داستان، به مرور از جذابیت فیلم میکاهد. مخاطب که در ابتدا با دقت صحنهها را دنبال میکند، به تدریج از فضای داستان فاصله میگیرد. نکته جالب توجه اینجاست که «غریزه» در دو سوم ابتدایی، با ریتمی بسیار کند پیش میرود و ناگهان در یکسوم پایانی، با شتابی غیرمنتظره به سمت پایانبندی میشتابد. این ناهماهنگی در ریتم، بر بیثباتی ساختار فیلم تأکید میکند. با وجود همه این کاستیها، نمیتوان از تلاش ارزشمند اسعدی برای خلق اثری سینمایی با استانداردهای حرفهای چشم پوشید. «غریزه» اگرچه در انتقال داستان خود چندان موفق نبوده، اما نشان میدهد که سینمای ایران ظرفیت تولید آثاری با کیفیتهای فنی بالا را دارد. اکنون که فیلم پس از سالها فیلم در اختیار مخاطبان قرار گرفته، فرصت مناسبی است تا به بررسی دقیقتر نقاط قوت و ضعف این اثر بپردازیم و ببینیم آیا «غریزه» میتواند در ذهن مخاطب ماندگار شود یا خیر.
بررسی فیلمنامه و ساختار روایی
فیلمنامه «غریزه» بزرگترین نقطه ضعف اثر محسوب میشود. داستان که باید در سه پرده منسجم روایت شود، در دو سوم ابتدایی با کندی غیرعادی پیش میرود و ناگهان در یکسوم پایانی با شتابی غیرمنطقی به پایان میرسد. این ناهماهنگی در ساختار، مخاطب را سردرگم میکند. شخصیتپردازی در فیلم بسیار سطحی و یکبعدی است. کامران به عنوان شخصیت اصلی، هیچ گونه تحول و رشد قابل باوری را تجربه نمیکند. آتیه نیز به عنوان شخصیت محوری، آنقدر مبهم و غیرشفاف ترسیم شده که مخاطب نمیتواند با او ارتباط عاطفی برقرار کند. گرهگشاییهای فیلم بسیار تصنعی و غیرطبیعی انجام میشود. تصمیم رسول خان در انتهای فیلم که باید نقطه اوج داستان باشد، آنقدر غیرمنطقی و غیرقابل باور به نظر میرسد که مخاطب را نسبت به کل داستان بدبین میکند.
تحلیل کارگردانی و زیباییشناسی بصری
سیاوش اسعدی در «غریزه» نشان میدهد که تسلط خوبی بر جنبههای فنی فیلمسازی دارد. طراحی صحنه و لباس با دقت و ظرافت بسیاری انجام شده و بیننده را کاملاً به فضای دهه چهل میبرد. نورپردازی و رنگمایههای گرم فیلم نیز بر غنای بصری اثر افزوده است. فیلمبرداری اثر قابل تحسین است. قاببندیهای دقیق، حرکتهای نرم دوربین و استفاده هوشمندانه از لوکیشنهای طبیعی شمال ایران، از «غریزه» فیلمی دیدنی ساخته است. هر نما به دقت طراحی شده و از ارزش هنری بالایی برخوردار است. با این حال، اسعدی در هدایت بازیگران چندان موفق نبوده است. اگرچه بازی امین حیایی در نقش رسول خان قابل قبول است، اما بازی بازیگران جوان به ویژه در نقشهای کامران و آتیه، فاقد عمق و باورپذیری لازم است.
بررسی بازیها و شیمی بین بازیگران
امین حیایی در نقش رسول خان، اگرچه در برخی سکانسها درخشان ظاهر میشود، اما به دلیل ضعف فیلمنامه نتوانسته تمام ظرفیتهای خود را به نمایش بگذارد. دیالوگهای پرطمطراق و اغراقآمیز نیز به باورپذیری عملکرد او لطمه زده است. پانتهآ پناهی در نقش آتیه، شخصیتی را بازی میکند که از ابتدا تا انتهای فیلم تقریباً بدون تغییر باقی میماند. عدم رشد شخصیتی و ابهام در انگیزههای رفتاری، باعث شده که مخاطب نتواند با این شخصیت ارتباط برقرار کند. شیمی بین بازیگران جوان اصلی فیلم بسیار ضعیف است. رابطه عاشقانه کامران و آتیه آنقدر تصنعی و غیرطبیعی به نظر میرسد که مخاطب را متقاعد نمیکند. این ضعف در ارتباط عاطفی بین شخصیتها، از تاثیرگذاری دراماتیک فیلم به شدت کاسته است.
تحلیل موسیقی و صداگذاری
موسیقی متن فیلم ساخته فرزین قرهگوزلو، از نقاط قوت غیرقابل انکار «غریزه» محسوب میشود. استفاده از سازهایی مانند ماندولین و ارکستر زهی، فضایی شاعرانه و نوستالژیک خلق کرده که کاملاً با فضای کلی فیلم همخوانی دارد. صداگذاری و طراحی صدا در فیلم با دقت بسیاری انجام شده است. استفاده از صداهای طبیعی مانند باران، شرشر رودخانه و صدای پرندگان، به غنای حسی فیلم افزوده و بیننده را بیشتر در فضای داستان غرق میکند. تنها نکته منفی در بخش صدا، دیالوگهایی است که گاهی بیش از حد شاعرانه و غیرطبیعی به نظر میرسند. این دیالوگها که تحت تأثیر سبک مسعود کیمیایی نوشته شدهاند، با شخصیتهای فیلم همخوانی کامل ندارند.
جایگاه فیلم در سینمای ایران و نتیجهگیری نهایی
«غریزه» را میتوان نمونهای از تضاد بین فرم و محتوا در سینمای ایران دانست. فیلمی که از نظر فنی و بصری در سطح بالایی قرار دارد، اما در انتقال داستان و ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطب ناکام مانده است. این اثر نشان میدهد که سینمای ایران به لحاظ فنی به بلوغ قابل توجهی رسیده است، اما هنوز در زمینه فیلمنامهنویسی و شخصیتپردازی با چالشهای اساسی روبرو است. «غریزه» میتوانست اثری ماندگار باشد اگر همان دقتی که در بخشهای فنی به خرج داده شده، در فیلمنامه نیز اعمال میشد. در نهایت، «غریزه» فیلمی است که تماشای آن به دلیل زیباییهای بصری و ارزشهای فنی قابل تقدیرش میتواند برای علاقهمندان به سینما جذاب باشد، اما نباید انتظار داشت که داستانی عمیق و تاثیرگذار را تجربه کنند. این اثر بیشتر به عنوان نمونهای از تواناییهای فنی سینمای ایران قابل توجه است تا روایتی فراموشنشدنی از عشق و زندگی.