آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
شهر تهران در روزهای گذشته شاهد یکی از هولناکترین پروندههای جنایی بود. پروندهای که در آن، اعتماد جوانان جویای کار، به فاجعهای غیرقابل باور تبدیل شد. بر اساس گزارش مقامات قضایی، مردی ۴۵ ساله با استفاده از تاکتیکی حساب شده، اقدام به شکار قربانیان خود میکرد. او خود را به عنوان راننده سواری جا میزد و در خیابانهای شهر به دنبال جوانان میگشت. متهم با وعده کمک برای یافتن شغل، اعتماد آنان را جلب میکرد. سپس در نوشیدنی که به آنان تعارف میکرد، داروی خوابآور میریخت و پس از بیهوش کردن قربانی، او را به مناطق بیابانی اطراف تهران میبرد.
در آن مکانهای خلوت، به شدیدترین شکل ممکن به جوانان تجاوز میکرد. پس از پایان جنایت، قربانیان را در خیابانهای شهر رها میساخت تا به هوش آیند. بر اساس اعترافات متهم، او به همین روش به ۹ جوان آسیب دیده است. این پرونده زمانی فاش شد که یکی از قربانیان توانست اطلاعاتی از خودرو و چهره متهم به پلیس ارائه دهد. پس از هفتهها تحقیق و بررسی، مأموران پلیس موفق به شناسایی و دستگیری این فرد شدند. او در بازجوییها انگیزه خود را "بیکاری و افسردگی" عنوان کرده است. این پرونده نه تنها از نظر امنیتی، بلکه از جهت اجتماعی نیز زنگ خطری برای جامعه است. چگونه یک فرد میتواند به سادگی اعتماد جوانان را جلب کرده و چنین جنایاتی را مرتکب شود؟ این گزارش، به تحلیل ابعاد مختلف این فاجعه و پیامدهای آن میپردازد.
روش متهم؛ شکارچی در لباس مهربان
متهم از یک روش کاملاً حساب شده استفاده میکرد. او با انتخاب قربانیان از میان جوانان جویای کار، از نیاز و آسیبپذیری آنان سوءاستفاده میکرد. استفاده از خودروی شخصی و معرفی خود به عنوان راننده، به او امکان جابجایی آسان قربانیان را میداد. این روش، هوشمندی جنایی بالای متهم را نشان میدهد. کاربرد داروی خوابآور نیز نشان میدهد که متهم از قبل برنامهریزی دقیقی داشته است. این امر، جنایت را از یک اقدام تکانشی به یک برنامه سازمانیافته تبدیل میکند.
آسیبپذیری قربانیان؛ جوانان در جستجوی کار
قربانیان این پرونده، همگی از جوانانی بودند که به دنبال کار میگشتند. این گروه به دلیل وضعیت اقتصادی و اجتماعی، از آسیبپذیری بیشتری برخوردار هستند. نیاز به درآمد و امید به یافتن شغل، میتواند باعث کاهش سطح احتیاط در این افراد شود. متهم به خوبی از این ضعف روانشناسی سوءاستفاده کرده است. این موضوع لزوم آموزش مهارتهای خودمراقبتی به جوانان به ویژه در برخورد با افراد ناشناس را پررنگ میکند.
انگیزه متهم؛ توجیه غیرقابل قبول جنایت
ادعای متهم مبنی بر "بیکاری و افسردگی" به عنوان انگیزه جنایت، کاملاً غیرقابل قبول و سادهانگارانه است. این توجیه نمیتواند دلیل خشونت سازمانیافته و برنامهریزی شده باشد. به نظر میرسد متهم سعی دارد با ارائه این توجیه، از مسئولیت خود بکاهد. اما خشونت سیستماتیک علیه ۹ قربانی مختلف، نشان از یک الگوی رفتاری خطرناک دارد. کارشناسان معتقدند چنین افرادی عموما از اختلالات شخصیت ضداجتماعی رنج میبرند که نیاز به بررسیهای روانشناسی دقیق دارد.
پیامدهای روانی برای قربانیان
قربانیان این جنایت، با آسیبهای روانی شدیدی روبرو هستند. احساس خیانت، از دست دادن اعتماد به دیگران و ترس مداوم، میتواند زندگی آنان را برای همیشه تحت تأثیر قرار دهد. این جوانان علاوه بر آسیب جسمی، با انگ اجتماعی اجتماعی نیز روبرو خواهند بود. ارائه خدمات روانشناسی و مشاوره تخصصی به آنان یک ضرورت مطلق است. بازگشت به زندگی عادی برای این قربانیان بسیار دشوار خواهد بود و نیاز به حمایت همه جانبه خانواده و جامعه دارد.
درسهایی برای پیشگیری
این پرونده چند درس مهم برای جامعه دارد:
- اول، لزوم افزایش آگاهی عمومی درباره روشهای کلاهبرداری و شکار قربانیان.
- دوم، ضرورت گزارشدهی سریع چنین حوادثی به پلیس. اگر قربانی اول بلافاصله موضوع را گزارش میداد، شاید از قربانی شدن افراد دیگر جلوگیری میشد.
- سوم، نیاز به نظارت بیشتر بر خودروهای شخصی که به صورت غیرقانونی مسافرکشی میکنند. و در نهایت، لزوم ایجاد سیستمهای حمایتی برای جوانان جویای کار تا کمتر در دام چنین افرادی گرفتار شوند.