آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - ایران، این سرزمین کهن با تاریخ پرفرازونشیب، امروز در موقعیتی پارادوکسیکال قرار دارد. از سویی دارای گنجینهای بیبدیل از منابع طبیعی، فرهنگی و انسانی است و از سوی دیگر شاهد رنج مداوم بخش بزرگی از جامعه خود است. این پارادوکس زمانی عمیقتر میشود که در نظر بگیریم ایران دارای یکی از باسوادترین و جوانترین جمعیتهای منطقه است. جمعیتی که میتواند بزرگترین موتور محرک توسعه باشد، اما به نظر میرسد ظرفیتهایش به طور کامل به فعل درنیامده است. تابآوری مردم ایران در طول تاریخ زبانزد بوده است. این ویژگی که در روانشناسی اجتماعی به عنوان "resilience" شناخته میشود، در فرهنگ ایرانی ریشه دوانده است. از بازار سنتی گرفته تا خانوادههای ایرانی، همگی نشاندهنده توانایی بالای این جامعه در عبور از بحرانها هستند. اما تابآوری به تنهایی کافی نیست. جامعه برای شکوفایی نیازمند بستری است که در آن استعدادها بتوانند رشد کنند و ایدهها به عمل تبدیل شوند. اینجاست که باید پرسید: چرا با وجود این همه ظرفیت، هنوز نتوانستهایم به طور کامل از چرخه رنج خارج شویم؟
فقر در ایران امروز تنها مسئله کمبود درآمد نیست. این پدیده ابعاد پیچیدهتری یافته و به فقر فرصت، فقر امید و فقر اعتماد تبدیل شده است. این لایههای مختلف فقر است که عبور از آن را دشوار میکند. با این حال، تجربه سایر کشورها نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط نیز میتوان مسیر توسعه را با برنامهریزی دقیق و عزم جمعی طی کرد. کشورهایی مانند کره جنوبی، سنگاپور و مالزی نمونههای بارز این تحول هستند. کلید این تحول در شناخت دقیق ظرفیتهای موجود و برنامهریزی برای بهرهبرداری از آنها نهفته است. ایران دارای همه عناصر لازم برای توسعه است و تنها نیازمند مدیریت هوشمند و عزم ملی است.
نگاهی انسانی و اجتماعی به ظرفیتهای فراموششده و راههای عبور از چرخه رنج
ایران سرزمینی است که هر وجب از آن تاریخ، فرهنگ، طبیعت و انسان را در خود جا داده است؛ کشوری که از رشتهکوههای سربهفلککشیده تا جنگلهای انبوه شمال، از کویرهای ساکت و باشکوه تا مرزهای آبی جنوب، تنوع و توانمندیهای کمنظیری دارد. کمتر کشوری را میتوان یافت که چنین گسترهای از ظرفیتهای طبیعی، فرهنگی و انسانی را یکجا در اختیار داشته باشد. با وجود این داراییهای ارزشمند، بخش بزرگی از جامعه همچنان با فشارهای اقتصادی، اجتماعی و روحی مواجه است. این همزمانی «گنج فراوان» و «رنج مداوم» همان معمایی است که بسیاری از اندیشمندان درباره آن سخن گفتهاند؛ معمایی که اگر درست فهم شود، شاید کلیدی برای آیندهای روشنتر در دل خود داشته باشد.
ایرانی بودن؛ ایستادن میان رنج و امید
ایرانی بودن تنها یک هویت نیست، بلکه تجربه زیستن در سرزمینی است که همواره آمیختهای از دشواری و امید بوده است. مردم ایران بارها در طول تاریخ، روزهای سخت را دیدهاند و در عین حال توانستهاند با دو ویژگی مهم مسیر را ادامه دهند:
تابآوری و امید.
این تابآوری در لبخندی که حتی در دشوارترین روزها روی چهره مینشیند دیده میشود؛ در تلاش روزانه کارگری که با همه مشکلات باز هم دست از کار نمیکشد؛ در مادری که با دلنگرانی، اما با عشق، فرزندان خود را پرورش میدهد؛ در جوانی که با وجود محدودیتها، همچنان رؤیاهای بزرگ دارد. اینها نشانههایی از همان «گنج درونی» هستند که مردم این سرزمین قرنها با خود حمل کردهاند. ایران تنها به دلیل منابع طبیعی یا موقعیت جغرافیاییاش «گنج» نیست؛ گنجِ اصلی در انسانهایش نهفته است؛ در هوش، در فرهنگ، در تاریخ، در توان یادگیری، در روحیه مشارکت و در عطش زندهبودن.
وقتی فقر فقط اقتصاد نیست
فقر در معنای امروزی تنها به درآمد پایین یا کمبود منابع مالی خلاصه نمیشود. فقر یک پدیده چندلایه است که ابعاد مختلفی را دربر میگیرد:
بعد مالی، روانی، اجتماعی و نهادی.
وقتی فشارهای اقتصادی بر یک جامعه سنگینی کند، نتایج آن فقط در سفرهها دیده نمیشود؛ بلکه در روابط خانوادهها، سلامت روان، اعتماد اجتماعی، کیفیت آموزش، امید به آینده و حتی در روحیه کار و تلاش نسل جوان نیز اثر میگذارد. در بسیاری از کشورها اثبات شده است که برای عبور از چرخه فقر، تنها افزایش درآمد کافی نیست. باید ساختارهای اجتماعی تقویت شوند و زمینهای فراهم شود که مردم احساس کنند مسیر رشد برای آنان باز است. همین احساس، موتور محرک جامعه در برابر مشکلات خواهد بود.
سه مسیر مهم برای عبور از چرخه رنج
اگر قرار باشد از دل این شرایط راهی به سوی بهبود پیدا شود، باید مجموعهای از اقدامات قابل اجرا و پایدار در جامعه شکل بگیرد. سه محور زیر میتوانند بهعنوان ستونهای این مسیر مورد توجه قرار گیرند:
1. تقویت عدالت اجتماعی و فرصتهای برابر
وقتی دسترسی به آموزش با کیفیت، مهارتآموزی، و امکان ایجاد شغل برای همگان فراهم باشد، زمینههای نابرابری کاهش مییابد. سرمایهگذاری در آموزش عمومی، حمایت از جوانان جویای کار، و توجه به مناطق کمتر برخوردار میتواند پایههای یک اقتصاد مقاوم و متعادل را ایجاد کند. جامعهای که در آن فرصتها عادلانهتر توزیع شود، شانس بیشتری برای مقابله با فقر و آسیبهای ناشی از آن خواهد داشت.
2. افزایش شفافیت، نظارت و احساس پاسخگویی
هر جامعهای که مردم در آن احساس کنند حقوقشان محترم شمرده میشود، اعتماد بیشتری به آینده خواهد داشت. شفافیت در سازوکارهای اجرایی، ارتقاء نظارتهای مؤثر و تقویت مسئولیتپذیری نهادها میتواند میزان اعتماد عمومی را بالا ببرد. در جوامعی که اعتماد اجتماعی افزایش مییابد، مشارکت مردم نیز بیشتر شده و چرخه بازتولید فقر با سرعت کمتری ادامه پیدا میکند.
3. توجه جدی به خانواده، اجتماع و فرهنگ
خانواده نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی است. هرگونه ضعف یا گسست در آن، مستقیماً بر نسل آینده تأثیر میگذارد. حمایت از نهاد خانواده، تقویت برنامههای تربیتی، ایجاد فضاهای امن برای رشد کودکان و نوجوانان، و تشویق به مشارکت اجتماعی فعالتر میتواند بستر مناسبی برای کاهش تنشها و افزایش احساس تعلق ایجاد کند. جامعهای که مردم آن در کنار یکدیگر باشند، در برابر فشارها مقاومتر عمل خواهد کرد.
ایران؛ از دل رنج تا روشنایی
جامعه ایران امروز درگیر مجموعهای از چالشهای پیچیده اقتصادی، اجتماعی و روانی است. اما واقعیت این است که ظرفیتهای کشور بسیار بیشتر از مشکلات آن است. اگر این ظرفیتها دیده شوند و در مسیر درست قرار گیرند، آینده میتواند متفاوت باشد. ما ملتی هستیم که بارها از دل سختیها برخاستهایم و با اتکا به تلاش، اراده و عشق، مسیر تازهای ساختهایم. گنجِ واقعی این سرزمین در همین روح جمعی نهفته است؛ روحی که اگر باور شود و فرصت ظهور پیدا کند، میتواند آیندهای روشنتر برای ایران بسازد. روزگار، همیشه یکسان نمیماند. همانطور که تاریخ نشان داده، هیچ رنجی پایدار نیست و هیچ تلاش صادقی بیثمر نمیماند. شاید امروز در مرحلهای از رنج ایستاده باشیم، اما گنج درون مردم این سرزمین میتواند روزی را رقم بزند که ایران دوباره بدرخشد؛ روشن، استوار و سرشار از زندگی.